از تک نوازی به گروه نوازی
يک گروه موسيقي چطور شکل ميگيرد؟
خوب لابد هر کسي برای خودش يک جوابي دارد اما تا به حال به نظرم نميرسيد که يک گروه موسيقي از حرف زدن دربارهی علاقهی اعضايش به يک چيزی که هرگز خودشان آن علاقه را تجربه نکردهاند شکل گرفته باشد. اما واقعأ حالا با يک تجربهی جديدی روبرو شدم.
يک وقتي يکي از دوستانم گفته بود که يک گروه کوچکي هستند که گاهي دور هم مينشينند و ساز ميزنند. امروز آن گروه را ديدم و کلي با اعضايش حرف زدم.
اين گروه هشت عضو دارد که دو تایشان کمي فصليتر گروه را همراهي ميکنند اما شش تای باقي تقريبأ هميشه با هماند. گروه شش نفری شامل سه نوازندهی خانم و سه تا آقا هستند. دو تا از خانمها ويلون و سومي کلارينت (قرهني) ميزند. يک آقا عود ميزند، يکي ديگر باسون و سومي هم تيمپاني و باقي کوبهایهای کوچک را اجرا ميکند.
ترکيب بندی سازها خيلي جالب است ولي از آن جالبتر قطعاتيست که اجرا ميکنند. حدس بزنيد مثلأ چه قطعهای؟
حدود دو ساعتي که نشسته بودم کنارشان از چندين آهنگي که اجرا کردند سه تايش اينها بودند: "دختر بوير احمدی"، "مستم مستم" و "نوايي". و البته هيچکدامشان يک کلمه هم فارسي بلد نيستند و انگليسي را با لهجهی استراليايي حرف ميزنند. طعم آهنگها همه ترکيست حتي وقتي نوايي را اجرا ميکنند، منتها هيچکدامشان هم اهل ترکيه نيستند.
تا وقتي غذايي را که سفارش داده بودند آوردند ازشان پرسيدم چطور اين گروه شکل گرفته؟ گفتند اول آن که عود ميزده ميآمده همينجا و برای خودش عود ميزده و بعد غذايش را ميخورده و ميرفته. به مرور اعضای گروه که ميآمدهاند برای غذا خوردن همينجا با او آشنا ميشوند و دفعهی بعد سازشان را ميآورند و از دو نوازی شروع ميشود تا ميرسند به گروهنوازی.
چرا اين قطعات را اجرا ميکنند؟ چون روحيهی همهشان به هم شبيه است و دورادور موسيقي ايران و ترکيه را دوست داشتهاند. خيلي هم بامزه است که يک باسون نواز بتواند "نوايي" يا "دختر بوير احمدی" را آنقدری خوب اجرا کند که برای من که اهل کشور همان موسيقي هستم ناخوشايند که نباشد هيچ خيلي هم جذاب باشد.
خوب ميماند که بهتان بگويم اين گروه در ازای اين اجرای هفتهای يک شب آيا دستمزدی از محل اجرا ميگيرند؟ خيلي هم غير منطقي نيست اگر صاحب محل به آنها پيشنهاد مالي هم بکند که بلاخره باعث رونق محل کسب و کارش شدهاند. اما خبری از پول نيست. اينها ميآيند با سازهایشان و سه چهار ساعتي ميزنند و بعد شام ميخورند و از مصاحبت با همديگر لذت ميبرند و ميروند تا هفتهی آينده که باز بيايند همينجا و باز بدون تمرين گروهي شروع کنند به اجرا.
همان که عود ميزد گفت اهل ساز زدن هستي؟ گفتم آره. گفت اگر دوست داشتي هفتهی آينده بيا با سازت همراه ما بزن.
حالا دوباره به اين موضوع فکر کنيد که چطور يک گروه موسيقي ميتواند شکل بگيرد؟
خوب لابد هر کسي برای خودش يک جوابي دارد اما تا به حال به نظرم نميرسيد که يک گروه موسيقي از حرف زدن دربارهی علاقهی اعضايش به يک چيزی که هرگز خودشان آن علاقه را تجربه نکردهاند شکل گرفته باشد. اما واقعأ حالا با يک تجربهی جديدی روبرو شدم.
يک وقتي يکي از دوستانم گفته بود که يک گروه کوچکي هستند که گاهي دور هم مينشينند و ساز ميزنند. امروز آن گروه را ديدم و کلي با اعضايش حرف زدم.
اين گروه هشت عضو دارد که دو تایشان کمي فصليتر گروه را همراهي ميکنند اما شش تای باقي تقريبأ هميشه با هماند. گروه شش نفری شامل سه نوازندهی خانم و سه تا آقا هستند. دو تا از خانمها ويلون و سومي کلارينت (قرهني) ميزند. يک آقا عود ميزند، يکي ديگر باسون و سومي هم تيمپاني و باقي کوبهایهای کوچک را اجرا ميکند.
ترکيب بندی سازها خيلي جالب است ولي از آن جالبتر قطعاتيست که اجرا ميکنند. حدس بزنيد مثلأ چه قطعهای؟
حدود دو ساعتي که نشسته بودم کنارشان از چندين آهنگي که اجرا کردند سه تايش اينها بودند: "دختر بوير احمدی"، "مستم مستم" و "نوايي". و البته هيچکدامشان يک کلمه هم فارسي بلد نيستند و انگليسي را با لهجهی استراليايي حرف ميزنند. طعم آهنگها همه ترکيست حتي وقتي نوايي را اجرا ميکنند، منتها هيچکدامشان هم اهل ترکيه نيستند.
تا وقتي غذايي را که سفارش داده بودند آوردند ازشان پرسيدم چطور اين گروه شکل گرفته؟ گفتند اول آن که عود ميزده ميآمده همينجا و برای خودش عود ميزده و بعد غذايش را ميخورده و ميرفته. به مرور اعضای گروه که ميآمدهاند برای غذا خوردن همينجا با او آشنا ميشوند و دفعهی بعد سازشان را ميآورند و از دو نوازی شروع ميشود تا ميرسند به گروهنوازی.
چرا اين قطعات را اجرا ميکنند؟ چون روحيهی همهشان به هم شبيه است و دورادور موسيقي ايران و ترکيه را دوست داشتهاند. خيلي هم بامزه است که يک باسون نواز بتواند "نوايي" يا "دختر بوير احمدی" را آنقدری خوب اجرا کند که برای من که اهل کشور همان موسيقي هستم ناخوشايند که نباشد هيچ خيلي هم جذاب باشد.
خوب ميماند که بهتان بگويم اين گروه در ازای اين اجرای هفتهای يک شب آيا دستمزدی از محل اجرا ميگيرند؟ خيلي هم غير منطقي نيست اگر صاحب محل به آنها پيشنهاد مالي هم بکند که بلاخره باعث رونق محل کسب و کارش شدهاند. اما خبری از پول نيست. اينها ميآيند با سازهایشان و سه چهار ساعتي ميزنند و بعد شام ميخورند و از مصاحبت با همديگر لذت ميبرند و ميروند تا هفتهی آينده که باز بيايند همينجا و باز بدون تمرين گروهي شروع کنند به اجرا.
همان که عود ميزد گفت اهل ساز زدن هستي؟ گفتم آره. گفت اگر دوست داشتي هفتهی آينده بيا با سازت همراه ما بزن.
حالا دوباره به اين موضوع فکر کنيد که چطور يک گروه موسيقي ميتواند شکل بگيرد؟
نظرات