پنج توصيهی ورزشي
توصيهی اول. اگر زمستان رفتيد استخر و ديديد هيچکس توی آب نيست ذوق زده نشيد که آخ جون استخر مال خودم تنهاست و يکباره شيرجه بزنيد توی آب! زيرا، بله زيرا، ممکنه دستگاه آبگرمکن استخر خراب شده باشه و آدمهای عاقل اول نوک پایِشان را زده بودند توی آب و از خير شنا کردن گذشته بودند. بنابراين شما که نوک پایتان را نزديد توی آب شيرجه زدنتان همانا و منجمد شدنتان همان. به نظرم بعد از حضرت خضر و شمس تبريزی اينجانب هم روی آب دويدم. حالا بلکه قديمها هم آبگرمکن خراب بوده.
توصيهی دوم. اگر رفتيد توی باشگاه ورزشي و ديدين يک مربي خيلي خوش تيپ داره، آرهههه! ولي هنوز نيم ساعت به تمرين دادنش مونده يکباره جو گير نشين برين برای روکم کني نيم ساعت بدويد بعد بيايين سر کلاس ايشون ها! زيرا، پدر صاحاب بچهتان درمياد و مجبوريد پس از اتمام کلاس از همه حلاليت بطلبيد و رو به قبله دراز بکشين. آدم عاقل همون يک کلاس رو ميره اون هم يک روز درميون، تازه قبلش هم نيم ساعت نميدوه. ولک يواش! المپيک که نميخوای بری که!
توصيهی سوم. اگر با يک فقره پلنگ صورتي هم اتاق شدين که مسابقات جهاني شکلات خوردن راه انداخته و هر چقدر ميخوره چاق نميشه شما اصلأ از قيد مسابقات بگذريد و نتيجه رو به حريف واگذار کنين. زيرا، شما يک کيلو چاق ميشين و بدبختي ميکشين تا وزن کم کنين اما پلنگ صورتي 100 گرم هم وزن اضافه نميکنه. پلنگ صورتي اصولأ فقط وقتي داره بادکنک باد ميکنه و ناگهان باد بادکنک ميره توی شکمش چاق ميشه.
توصيهی چهارم. اگر توی باشگاه يک بابايي هم هيکل خودتون گفت بيا با هم وزنه بزنيم مجددأ جو گير نشين همينطوری بگين برو بريم. زيرا، ... سگ توی روحش ...، زيرا، اون طرف ممکنه جواد مخفي باشه و دويست تا عضلهی مخفيانه هم داشته باشه و شما مجبور بشين با دست و پا و فحش و باقي مخلفات اونقدر وزنه بزنين تا طرف بگه بسه ديگه داری ميميری، دفعهی ديگه 45 کيلو وزنه نزن! کاکا اين صد دفعه، نهنگ هم که باشي نميشه ناوشکن بخوری!
توصيهی پنجم. اگر تشريف بردين باشگاه ديدين نوشتن کلاس رقص شکم و خيلي کنجکاوين که نکنه ميِخوان بندری برقصن اول از همون بيرون نگاه کنين، همينطوری نپرين توی کلاس. زيرا ... آهان ... زيرا، تا وارد شدين معلوم ميشه حضرتتان با کفش ورزشي و حوله وسط يک عدهای با پای برهنه که دور کمرشون هم شال بستن ايستادين و بعدش راه خروجي رو پيدا نميکنين ممکنه بخواين از تو شيشه بياين بيرون. حالا همهش که امشو شوء شه نميزنن که!
توصيهی دوم. اگر رفتيد توی باشگاه ورزشي و ديدين يک مربي خيلي خوش تيپ داره، آرهههه! ولي هنوز نيم ساعت به تمرين دادنش مونده يکباره جو گير نشين برين برای روکم کني نيم ساعت بدويد بعد بيايين سر کلاس ايشون ها! زيرا، پدر صاحاب بچهتان درمياد و مجبوريد پس از اتمام کلاس از همه حلاليت بطلبيد و رو به قبله دراز بکشين. آدم عاقل همون يک کلاس رو ميره اون هم يک روز درميون، تازه قبلش هم نيم ساعت نميدوه. ولک يواش! المپيک که نميخوای بری که!
توصيهی سوم. اگر با يک فقره پلنگ صورتي هم اتاق شدين که مسابقات جهاني شکلات خوردن راه انداخته و هر چقدر ميخوره چاق نميشه شما اصلأ از قيد مسابقات بگذريد و نتيجه رو به حريف واگذار کنين. زيرا، شما يک کيلو چاق ميشين و بدبختي ميکشين تا وزن کم کنين اما پلنگ صورتي 100 گرم هم وزن اضافه نميکنه. پلنگ صورتي اصولأ فقط وقتي داره بادکنک باد ميکنه و ناگهان باد بادکنک ميره توی شکمش چاق ميشه.
توصيهی چهارم. اگر توی باشگاه يک بابايي هم هيکل خودتون گفت بيا با هم وزنه بزنيم مجددأ جو گير نشين همينطوری بگين برو بريم. زيرا، ... سگ توی روحش ...، زيرا، اون طرف ممکنه جواد مخفي باشه و دويست تا عضلهی مخفيانه هم داشته باشه و شما مجبور بشين با دست و پا و فحش و باقي مخلفات اونقدر وزنه بزنين تا طرف بگه بسه ديگه داری ميميری، دفعهی ديگه 45 کيلو وزنه نزن! کاکا اين صد دفعه، نهنگ هم که باشي نميشه ناوشکن بخوری!
توصيهی پنجم. اگر تشريف بردين باشگاه ديدين نوشتن کلاس رقص شکم و خيلي کنجکاوين که نکنه ميِخوان بندری برقصن اول از همون بيرون نگاه کنين، همينطوری نپرين توی کلاس. زيرا ... آهان ... زيرا، تا وارد شدين معلوم ميشه حضرتتان با کفش ورزشي و حوله وسط يک عدهای با پای برهنه که دور کمرشون هم شال بستن ايستادين و بعدش راه خروجي رو پيدا نميکنين ممکنه بخواين از تو شيشه بياين بيرون. حالا همهش که امشو شوء شه نميزنن که!
نظرات