هفت روز هفته
روز اول. بلاخره آلن جانستون آزاد شد، آن هم به کمک حماس. خوب آدم از خودش ميپرسد توی آن باريکهی غزه که دور تا دورش را اسرائيل گرفته و فقط يک راه کنترل شده به طرف مصر دارد چطور مي شود که يک گروه مسلحي يکباره ظاهر بشود و يک خبرنگاری را مخفي کند برای مدتهای زياد و هيچکس هم باخبر نشود که اين گروه کيست و آن که ربوده شده کجاست؟ همينطوری آدم به فکرش ميرسد که ربودن آلن جانستون و قبل از آن گلعاد شليط و بعد اشغال غزه و حالا آزاد شدن جانستون يک برنامهی با حساب و کتابيست و معنياش اين است که آهای مردم دنيا ما هم هستيم. خيلي هم دور از ذهن نيست که سرباز اسرائيلي هم تبديل بشود به عامل يک آهای ديگر. منتهای مراتب آدم غصهاش ميگيرد برای يک تشکيلاتي مثل حماس. اين تشکيلات مانده است بر سر دو راهي. دو راهيعبارت است از اين که آيا اينها بلاخره بايد فلسطيني بمانند يا بشوند عامل يک جای ديگری. اگر بخواهند فلسطيني بمانند در نتيجه بايد اول از همه عرب بودنشان را ثابت کنند، يعني علاوه بر مسائل فيزيولوژيکي بايد بلاخره حرف اين همه کشور و سازمان عربي که دارند هر روز راهي برای حل مسالمت آميز مناقشهی فلسطين و اسرائيل پيدا ميکنند را بپذيرند. اما اينها دقيقأ به همين دليل که عرب هستند اما فقط فيزيولوژيکي بنابراين با خودشان محاسبه کردهاند که حالا فلسطين هم يک کشور بشود، باز اينها از کجا بياورند بخورند؟ و اگر بناست بعدأ از کمکهای بلاعوض و تمام نشدني برای ساخت کشورشان استفاده کنند خوب چرا همين حالا اين کار را نکنند و اسمش را هم نگذارند مبارزه؟ به اين ترتيب است که حماس تبديل شده به يک عضو عربي اما با فعاليت غير عربي. همين هم هست که بسياری در کشورهای جهان دارند مدام از راه حل اقتصادی به عنوان بهترين روش برای حل مشکل فلسطين و اسرائيل حرف ميزنند. اگر فلسطينيها بتوانند از جنبهی اقتصادی به يک آيندهای اميدوار بشوند آنوقت کاملأ از يک عضو عربي به يک دولت عربي تبديل ميشوند. خوب اين که رخ نميدهد و البته آرزوی دو کشور ايران و اسرائيل است چون هيچکدام آبشان با اعراب توی يک جوی نميرود. ما که اساسأ اهل کوفه نيستيم، اسرائيليها هم که از زمان فرعون با عربها مشکل دارند. خوب عربها حالا ماندهاند با آن عضو عربيای که به هيچ صراط عربي مستقيم نيست چه کنند! دادا جون! اون بابايه دندونش درد ميکرد کندش انداختش دور، حالا شوما خود داني!
روز دوم. اين دستگيری پزشک هندی مرتبط با وقايع لندن آن هم در ايالت کوئينزلند خيلي داستان پيدا کرده. هنوز مردم ايالت از آن جراح هندی که کلي از بيمارانش را به کشتن داد خلاص نشدهاند که باز يک هندی ديگر را برای يک خلاف ديگر معرفياش کردهاند. زندگي کردن در اقليت دشواریهای خودش را دارد و اگر هندیها تا به حال راهشان به همه جا باز بوده ثمرهی همزيستيایست که در کشورشان تجربه کردهاند. حالا اين هم به خرابي بکشد لابد جامعهی بزرگ هند يک فکری به حالش خواهد کرد. آن فکر ميتواند این باشد که زندگي مسلمانان هند بيفتد به دست انداز يا هندیها از خير ارتباط با جهان اسلام بگذرند. يک دست اندازش هم اين است که خط لولهی صلح را نخواهند. يک هندی بشود شواليه آنوقت يکي ديگر بشود بمبگذار در نتيجه آن که برای شواليه خط و نشان کشيده و به آن يکي آفرين گفته اوضاعش خراب ميشود.
روز سوم. خوب Press TV هم راه افتاد. مبارک است به برنامهسازهايي که امکان ساخت برنامه به زبان انگليسي را هم پيدا ميکنند و کارهایشان در دنيا ديده ميشود، البته اگر راه برنامه سازهای مستقل به اين شبکه باز بشود که خدايياش خيلي سخت است ولي شدنيست چون يک شبکهی راديويي يا تلويزيوني که راه ميافتد مثل چاه ويل است که هر چه بريزيد تويش پر نميشود بنابراين برنامه ساز لازم دارد. اين که پر نميشود را خيلي با تأکيد و خطاب به دوستاني ميگويم که يک بار توی همين وبلاگستان گفته بودند که کاری ندارد که يک شبکهی راديويي راه بيفتد و حالا ميبينند که همان شبکهای که راه افتاده چقدر کار ميبرد برای هر دقيقه برنامه سازیاش. علي افشاری يک عذرخواهي رسانهای طلبکار است عجالتأ. ولي يک نکتهای هم هست که خيلي جالب است به نظر من. همهی ما آدمهای معمولي از فرط اصراری که راديو-تلويزيون جمهوری اسلامي برای هل دادن مردم به بهشت دارد اگر دستمان رسيده رفتهايم و يک ديش ماهوارهای خريدهايم و زدهايم به کانالهای جهنم (يادتان هست عسگر اولادی به اين ديشها گفته بود علمک شيطان؟). يعني تمام آن دستگاه رسانهای که بودجه ميگيرد و کلي درآمد تبليغ دارد و اينها همهاش را مثلأ با 120 هزار تومان ميشود ناديده گرفت و به زور پليس و جمع کردن ماهواره است که مردم زورکي ميروند به بهشت رسانهای ايران، اين که توی خود ايران است، بيرون از ايران که ديگر همه کانالهای جهنم را تماشا ميکنند. خوب اين شبکه با اين بهشت زورکي نشان دادنش چطور ميخواهد رقابت کند با جهنميها؟ جواب من اين است که راه افتادن اين شبکه فقط به دليل پخش فيلمهايي مثل همان بازداشت ملوانان انگليسي يا از اين جور چيزهاست که هيچ جای ديگری آنها را سير و پر پخش نميکند. باقياش را ميشود حدس زد. برای همين هم راه افتادن اين شبکه نتيجهاش خيلي منفيتر از آنيست که تصور ميکنيد. يعني ميشود الجزيره که مدام فيلم ويدئويي بن لادن را پخش ميکند تاره با سه چهار درجه افت بيشتر چون الجزيره اقلأ ميتواند خودش را وصل کند به رقص عربي و گاهي بزند به جهنم که ما اين را هم نداريم. خلاصه مخلوط.
روز چهارم. برنامهی Live Earth از استراليا شروع شد و کلي برای اين کشور افتخارآميز شد. خوب اين که يک کشوری از همهی ارتباطات همسايگي محروم باشد اما بتواند گاهي خودی نشان بدهد موضوع مهميست برای اين جزيره نشينها. اما اين جزيره از عجايب هفتگانه هيچ ثمری نبرد. البته حقيقتش اين است که تا اینجا از جنبهی معماری برسد به جايي خيلي وقت ميبرد چون زندگي استراليايي آنقدر به طبیيعت وابسته است که معماری در آن جايي ندارد.
روز پنجم. خودروهای دو سوخته محصول جديد اين طرح سهميه بندی بنزين است. يک چيزی برایتان بنويسم که دقيقأ دربارهاش ميدانم. گازی که در خودروهای داخلي قرار است استفاده بشود همانيست که اين چند سال گذشته استفاده شده. اين گاز محترم در اثر احتراق يک مادهای توليد ميکند که اسمش را گذاشتهاند "مهدود" که سياه هم هست و برای نمونه برداری ميروند و از روی شيشهی ماشينها جمع ميکنند. خيليها هم از اين مادهی افتضاح باخبرند و من هم چند تا مصاحبه دربارهاش در همان روزنامههای تعطيل شده چاپ کرده بودم. اين گازسوز کردن هم ميشود قوز بالای قوز توی ايران. اگر شک داريد برويد از خانم دکتر ابتکار بپرسيد که با وجود اين که خودش رئيس سازمان حفاظت محيط زيست بود و پدرشان (که من خيلي به او ارادت داشتم) موضوع گاز سوز کردن را راه انداختند باز هم طرح را متوقف کردند. حالا گفتم که بدانيد "مهدود" هم در راه است.
روز ششم. برندن نلسون، وزير دفاع استراليا، هنوز دارد بابت حرفش که گفته بود بخاطر نفت در جنگ هراق شرکت کرديم دارد متلک ميشنود از رقبای داخل و خارج حزبي. ولي آدم راستگوييست انصافأ. در همان دورهی صدام حسين يک کشتي گندم استراليا که پس فرستاده شد کلي برای دولت گران درآمد که چرا منافع اقتصادی کشور را تضمين نميکند خوب حالا آمده همان منافع را تضمين کند که نيرو فرستاده به عراق ديگر!
و آدينه. خيلي وقت است که الپر وبلاگش رو به روز نميکند. البته حق دارد توی اين آشفته بازار. به هر حال الپر هنوز هم جزو بهترينهای بلاگستان است و دلمان برای نوشتههايش تنگ ميشود.
روز دوم. اين دستگيری پزشک هندی مرتبط با وقايع لندن آن هم در ايالت کوئينزلند خيلي داستان پيدا کرده. هنوز مردم ايالت از آن جراح هندی که کلي از بيمارانش را به کشتن داد خلاص نشدهاند که باز يک هندی ديگر را برای يک خلاف ديگر معرفياش کردهاند. زندگي کردن در اقليت دشواریهای خودش را دارد و اگر هندیها تا به حال راهشان به همه جا باز بوده ثمرهی همزيستيایست که در کشورشان تجربه کردهاند. حالا اين هم به خرابي بکشد لابد جامعهی بزرگ هند يک فکری به حالش خواهد کرد. آن فکر ميتواند این باشد که زندگي مسلمانان هند بيفتد به دست انداز يا هندیها از خير ارتباط با جهان اسلام بگذرند. يک دست اندازش هم اين است که خط لولهی صلح را نخواهند. يک هندی بشود شواليه آنوقت يکي ديگر بشود بمبگذار در نتيجه آن که برای شواليه خط و نشان کشيده و به آن يکي آفرين گفته اوضاعش خراب ميشود.
روز سوم. خوب Press TV هم راه افتاد. مبارک است به برنامهسازهايي که امکان ساخت برنامه به زبان انگليسي را هم پيدا ميکنند و کارهایشان در دنيا ديده ميشود، البته اگر راه برنامه سازهای مستقل به اين شبکه باز بشود که خدايياش خيلي سخت است ولي شدنيست چون يک شبکهی راديويي يا تلويزيوني که راه ميافتد مثل چاه ويل است که هر چه بريزيد تويش پر نميشود بنابراين برنامه ساز لازم دارد. اين که پر نميشود را خيلي با تأکيد و خطاب به دوستاني ميگويم که يک بار توی همين وبلاگستان گفته بودند که کاری ندارد که يک شبکهی راديويي راه بيفتد و حالا ميبينند که همان شبکهای که راه افتاده چقدر کار ميبرد برای هر دقيقه برنامه سازیاش. علي افشاری يک عذرخواهي رسانهای طلبکار است عجالتأ. ولي يک نکتهای هم هست که خيلي جالب است به نظر من. همهی ما آدمهای معمولي از فرط اصراری که راديو-تلويزيون جمهوری اسلامي برای هل دادن مردم به بهشت دارد اگر دستمان رسيده رفتهايم و يک ديش ماهوارهای خريدهايم و زدهايم به کانالهای جهنم (يادتان هست عسگر اولادی به اين ديشها گفته بود علمک شيطان؟). يعني تمام آن دستگاه رسانهای که بودجه ميگيرد و کلي درآمد تبليغ دارد و اينها همهاش را مثلأ با 120 هزار تومان ميشود ناديده گرفت و به زور پليس و جمع کردن ماهواره است که مردم زورکي ميروند به بهشت رسانهای ايران، اين که توی خود ايران است، بيرون از ايران که ديگر همه کانالهای جهنم را تماشا ميکنند. خوب اين شبکه با اين بهشت زورکي نشان دادنش چطور ميخواهد رقابت کند با جهنميها؟ جواب من اين است که راه افتادن اين شبکه فقط به دليل پخش فيلمهايي مثل همان بازداشت ملوانان انگليسي يا از اين جور چيزهاست که هيچ جای ديگری آنها را سير و پر پخش نميکند. باقياش را ميشود حدس زد. برای همين هم راه افتادن اين شبکه نتيجهاش خيلي منفيتر از آنيست که تصور ميکنيد. يعني ميشود الجزيره که مدام فيلم ويدئويي بن لادن را پخش ميکند تاره با سه چهار درجه افت بيشتر چون الجزيره اقلأ ميتواند خودش را وصل کند به رقص عربي و گاهي بزند به جهنم که ما اين را هم نداريم. خلاصه مخلوط.
روز چهارم. برنامهی Live Earth از استراليا شروع شد و کلي برای اين کشور افتخارآميز شد. خوب اين که يک کشوری از همهی ارتباطات همسايگي محروم باشد اما بتواند گاهي خودی نشان بدهد موضوع مهميست برای اين جزيره نشينها. اما اين جزيره از عجايب هفتگانه هيچ ثمری نبرد. البته حقيقتش اين است که تا اینجا از جنبهی معماری برسد به جايي خيلي وقت ميبرد چون زندگي استراليايي آنقدر به طبیيعت وابسته است که معماری در آن جايي ندارد.
روز پنجم. خودروهای دو سوخته محصول جديد اين طرح سهميه بندی بنزين است. يک چيزی برایتان بنويسم که دقيقأ دربارهاش ميدانم. گازی که در خودروهای داخلي قرار است استفاده بشود همانيست که اين چند سال گذشته استفاده شده. اين گاز محترم در اثر احتراق يک مادهای توليد ميکند که اسمش را گذاشتهاند "مهدود" که سياه هم هست و برای نمونه برداری ميروند و از روی شيشهی ماشينها جمع ميکنند. خيليها هم از اين مادهی افتضاح باخبرند و من هم چند تا مصاحبه دربارهاش در همان روزنامههای تعطيل شده چاپ کرده بودم. اين گازسوز کردن هم ميشود قوز بالای قوز توی ايران. اگر شک داريد برويد از خانم دکتر ابتکار بپرسيد که با وجود اين که خودش رئيس سازمان حفاظت محيط زيست بود و پدرشان (که من خيلي به او ارادت داشتم) موضوع گاز سوز کردن را راه انداختند باز هم طرح را متوقف کردند. حالا گفتم که بدانيد "مهدود" هم در راه است.
روز ششم. برندن نلسون، وزير دفاع استراليا، هنوز دارد بابت حرفش که گفته بود بخاطر نفت در جنگ هراق شرکت کرديم دارد متلک ميشنود از رقبای داخل و خارج حزبي. ولي آدم راستگوييست انصافأ. در همان دورهی صدام حسين يک کشتي گندم استراليا که پس فرستاده شد کلي برای دولت گران درآمد که چرا منافع اقتصادی کشور را تضمين نميکند خوب حالا آمده همان منافع را تضمين کند که نيرو فرستاده به عراق ديگر!
و آدينه. خيلي وقت است که الپر وبلاگش رو به روز نميکند. البته حق دارد توی اين آشفته بازار. به هر حال الپر هنوز هم جزو بهترينهای بلاگستان است و دلمان برای نوشتههايش تنگ ميشود.
نظرات