حکايت آن پلنگي که ريل آهن از خانه‌اش رد شد

از يک ماه پيش در بعضي از مناطقي که راه آهن شهری بريزبن در آنجا ايستگاه دارد کار تعميرات شروع شد. اين تعميرات حالا رسيده به خانه‌ی پلنگ صورتي.

هفته‌ی پيش يک نامه‌ای آمده در خانه‌ی آقای صورتي که شهروند محترم از فردا به مدت دو هفته اين طرف ها مراسم تعميرات برقرار است و خلاصه ببخشيد از سر و صدا. تعميرات هم از ده يازده شب تا 4 صبح انجام مي‌شود.

روز اولي که شروع کرده‌اند به کار آقای پلنگ آقا با زور و زحمت خوابيده، آن هم آخر هفته، آن هم در واقع از زور خستگي خوابش برده. صبح دوشنبه که آمد دانشگاه يک قيافه‌ای داشت که انگار برق سه فاز به او وصل کرده بودند. موهای ژوليده و صورت کج و خيلي افتضاح.

به نظرش رسيده بود که اين مربوط به همان دو شب بوده. اما اشتباه کرده بود چون دو شب بعدش هم همين اوضاع بوده بلکه خرابتر. بنابراين فشار برقي که به پلنگ آقا وصل شده بوده بر اساس وضع ظاهری‌اش خيلي بيشتر بوده. روز سه‌شنبه يک شلواری پوشيده بود که به نظرم يکي از جيبهای عقبش را با دندان کنده بود چون جر و واجر شده بود.

روز چهارشنبه مي‌زند و يکي از دوستانش از فرانسه ناغافل صبح زود در مي‌زند و مي‌آيد تو. از قرار خبر داشته که ميهمان مي‌آيد برايش ولي روزها را قاطي کرده بوده و در نتيجه ميهمان که صبح زود از هواپيما پياده مي‌شود صاف مي‌آيد به نشاني خانه‌ی آقای پلنگ صورتي. روز چهارشنبه تقريبأ در حال مرگ آمد دانشگاه.

روز پنجشنبه يک جايي کار داشتم حدود ظهر رسيدم دانشگاه. ديدم کرکره‌ی اتاق‌مان که هميشه بالاست اين بار پايين است و کاملأ هم بسته. در اتاق هم نيمه باز. رفتم تو ديدم يک تشک وسط اتاق پهن شده و پلنگ صورتي روی آن خوابيده. چشمش را باز کرد گفت من دارم هلاک مي‌شوم از بيخوابي. گفتم مگه ريل آهن از توی خانه‌‌ات رد شده؟ گفت تعميرات از آن طرف اين دوستم هم هنوز گيج سفر است و ساعت خواب و بيداری‌اش به هم خورده تا صبح نگذاشت بخوابم و تمام ماجراهای اين سه ماهي که نديده بودمش را تا صبح برايم تعريف کرد.

عکس تشک و آقای پلنگ صورتي را ببينيد.



نظرات

پست‌های پرطرفدار