هفت روز هفته
روز اول. حرفهای احمدی نژاد دربارهی مديريت جهانی دارد به وقوع میپيوندد. واقعأ سالی که نکوست از بهارش پيداست. نه که از مقامات سابق تا سفارتهای خارجی تا شرکت نوکيا و تويتر و فيس بوک همه و همه شدهاند کارمندهای جمهوری اسلامی بنابراين حضرات میتوانند با خيال راحت همه را دادگاهی کنند. خيلی واقعأ توپ دارند جهان را اداره میکنند. من فکر میکنم آن بابايی را که به جرم جاسوسی گرفتهاند اصولأ زده به سيم آخر و همين روزهاست که مقدمات کيفرخواست دربارهی کدهای html را هم فراهم کند و به عنوان ابزارهای جاسوسی يک مقداری رهنمود بدهد و شرکت مايکروسافت هم برود توی فهرست متهمان. لابد يک جايی هم خوانده بودند که جاسوس مورد نظر دوست دختر فرانسوی داشته برای همين هم سر راه يک بيچارهی فرانسوی را هم گرفتهاند که جنسشان جور بشود. تا جايی که يادم هست جاسوس مورد نظر چند وقتی هم يک محل استيجاری در نيويورک داشته و خيلی جان میدهد شورای شهر نيويورک و شهردار اين شهر را هم اضافه کنند. در ضمن حالا که بار بهشان خورده و همه را دارند باز میزنند بيزحمت شابدولظيم را هم توی فهرست متهمان قرار بدهند چون جاسوس مورد نظر قرار بوده در اطراف شابدولظيم زندگی کند. چه بسا همين جناب تحت لوای مذهب عز و التماسهای مردم را شنود میکرده و مظنهی محل را میفهميده و از طريق جاسوسی برای افزايش قيمت ملک و املاک مورد استفاده قرار میداده. ضمنأ شرکت والت ديسنی هم عنقريب است که برنامهی استخدام داشته باشد.
روز دوم. روز جمعه کميسيون انتخابات استراليا که در مورد مجوز فعاليت احزاب در اين کشور تصميم میگيرد ورود حزب Australian Sex Party را به فضای سياسی اين کشور اعلام کرد. برای اين که اطمينان پيدا کنید همين عنوان حزب را گوگل کنيد، صاف میرويد توی وبسايت حزب. شعار اين حزب عبارت است از "اختيار عمل جنسی خودتان را داشته باشيد". جالبش اين است که اين حزب در کشوری مجوز فعاليت گرفته که اگر قرار بود از کليساهای آن مثلأ اذان پخش کنند از فرط زيادی کليسا فقط بايد راهی بيابان میشديد که از صدا در امان بمانيد. نخست وزير هم که تمام يکشنبهها، بلا استثناء، میرود کليسا. البته طرفهای ما که با الله اکبر گفتن هم گرفتاری دارند و شيشه ماشين مردم را میشکنند. حالا اگر فردا توی کيفرخواست دادستانی ديديد اينها را هم چسباندهاند به اصلاح طلبان يادتان بيفتيد که اين حزب تازه تأسيس است و عمرشان به انتخابات اخير نرسيده.
روز سوم. واقعأ نيروهای نظامی ايران از کنترل خارج شده. يعنی اصلأ اين نيرويی که قرار بوده حافظ امنيت مردم باشد از روز اول تأسيسش مايهی ناامنی بوده و حالا ديگر با اختيار کامل همينطور سرخود هر کاری که میخواهد انجام میدهد. هر چقدر هميشه ارتش خوشنام بوده و اسم و رسمشان با جانفشانی همراه بوده، نيروی انتظامی يک بدنامی مزمن تاريخی را يدک کشيده. هميشه و در هر دورهای هم يک آدم بدنام به تاريخ سياسی ايران معرفی کرده مثل سرپاس مختاری که رئيس شهربانی رضاشاه بود. سرپاس مختاری را سال 1321 به جرم قتلهای سياسی دوران رضاشاه انداختند زندان ولی در سال 1329 از زندان آزاد شد و به عنوان مشاور املاک و مستغلات همسر دوم رضاشاه يعنی تاج الملوک آيرملو استخدام شد. بامزهست که تاج الملوک مادر محمدرضا پهلوی بود. يعنی سرپاس مختاری از بدنامی آدمکشی ارتقاء مقام پيدا کرد به مباشرت ملک و املاک. در دوران محمدرضا پهلوی هم نعمت الله نصيری رئيس شهربانی بود که باز همين ايشان هم ارتقاء مقام پیدا کرد و تبديل شد به بدنامترين آدم روزگار، يعنی رئيس ساواک. حالا البته اوضاع جالبتر شده و هر سه چهار سال چند چهرهی جديد به تاريخ معاصر تقديم میکنند. سردار نقدی و نظری برای وقايع کوی دانشگاه و شکنجهی شهرداران. حالا هم احمدی مقدم و رادان که به خاطر کهريزک اصلأ رکورد زندانهای ابوغريب و گوانتانامو را زدهاند. میدانيد هر چقدر که يک جامعه رفتار متمدنانه داشته باشد، درست مثل همين اعتراضات فوق العاده سنجيدهی داخل ايران، باز همين دار و دستهی نيروی انتظامی و شرکاء همه چيز را به شکل بدویاش درمیآورند و تا خون مردم را توی شيشه نکنند دست برنمیدارند. جالب هم اين است که بدی و خوبی حکومتها را میشود از پاداش و تنبيهشان نسبت به نيروی انتظامی تعيين کرد. هر دورهای که به نيروی انتظامی پاداش داده حکومتش بدنام بوده. حالا واقعأ خود اين شده سؤال که چطور میشود بدنامی نيروی انتظامی را کاهش داد؟
روز چهارم. گفتههای يک مجری تلويزيون در شبکه CNBC امريکا باعث شد در استراليا زلزلهی سياسی رخ بدهد. مجری تلويزيونی که اسمش Erin Burnett است گفته بود کوين راد، نخست وزير استراليا، يک قاتل زنجيرهایست. علت چنين لقبی اين بود که دولت فدرال قصد دارد جمعيت يک ميليون شتر وحشی در بيابانهای استراليا را کاهش بدهد. علت اصلی اين تصميم گيری در شکنندگی اوضاع اقليمی در بيابانهای استرالياست. لابد میدانيد که وسط استراليا اصولأ بيابانیست و هر چه ساخت و ساز مدرن در استراليا هست همه در کنارههای اقيانوس است. البته بيابانهای استراليا خيلی هم بلااستفاده نيستند چون قبايل بومی در اين مناطق زندگی میکنند و بر خلاف انتظار شتر در زندگی بومیها هيچ نقش مثبتی ندارد. يعنی نه شير شتر را مینوشند و نه گوشت آن را میخورند، بلکه برعکس هم هست. يعنی شترها ترتيب همان مقدار گياهان بيابانی را هم میدهند و اوضاع را از آن چيزی که هست خرابتر میکنند. برای همين هم دولت فدرال میخواهد جمعيت شترها را کاهش بدهد که خسارات جانبیشان کم بشود. از قضای روزگار که عربها که اهل شکلات نيستند حال افتادهاند به توليد شکلات از شير شتر و استراليايیها که دين و دنیایشان را میدهند برای شکلات برعکس شدهاند.
روز پنجم. عادل فردوسیپور میآيد؟ اين از آن سؤالهايیست که لابد خود عادل هم جواب قطعیاش را نداند. فیالواقع حالا که کودتاچیها تکليفشان معلوم شده و جامعه را دو قطبی کردهاند هر آدمی که سياستهای کودتاچیها را مورد نقادی قرار بدهد در قطب مخالف آنها جا میگيرد. البته میشود حدس زد که برای نمايش هم که شده يک جاهايی را به طور کنترل شده برای ابراز انتقاد باز میگذارند ولی فردوسیپور بخش مردمی داستان است و عادل به نظر آنقدری هوشيار میرسد که اوضاع افشين قطبی را برای خودش درست نکند. اگر همين را ملاک بگيريم میشود حدس زد که فردوسیپور نخواهد آمد. اما اگر فردوسیپور بخواهد بيايد و از اول هم بنا را بر ادامهی رويهی قبلیاش بگذارد آنوقت خود کودتاچیها به او اجازهی کار نمیدهند. اگر اين اتفاق بيفتد يعنی کودتاچیها خودشان به مردم پيغام دادهاند که از شما میترسيم. به نظرم قسمت دوم درست از آب درمیآيد.
روز ششم. . سفر کلينتون به کره شمالی برای آزاد کردن دو روزنامه نگار امريکايی از آن کارهای درجه يک سياسی بود که بن بست مذاکرات هستهای کره شمالی را شکست. فی الواقع بيشتر از مذاکرات هم ارزش داشت چون به کيم يونگ ايل امکان داد تا با برگشت به ميز مذاکره از آن طرف هم يک کمی پز ملی بدهد که بلاخره کره شمالی هنوز قدرت اثرگذاری بر جهان اطرافش را دارد. خوب واقعأ اينطوری هم نيست که دم و دستگاه سياسی کره شمالی خالی از منتقد داخلی باشد منتهای مراتب به دليل شرايط جغرافيايی اين کشور آنقدرها خبری از آن به دنيای خارج نمیرسد و در نتيجه حضرات با خيال راحت میتوانند تصوير يک نظام يکدست را به دنيا نشان بدهند. برای اين که بدانيد چقدر رهبران کره شمالی اين کشور را منزوی کردهاند همين يک نکته کافیست که تمام سفارتخانههای خارجی به جای اين که در شهر پيونگ يانگ، پايتخت کره شمالی، باشند در پکن، پايتخت چين، قرار دارند. همين است که هر خارجی که پايش به داخل آن کشور میرسد کاملأ تحت مراقبت است و از آب خوردنش هم باخبرند. جالب است که برای هر خارجی دو تا مأمور میگذارند که جز در رختخواب و برای مواقع گلاب به رویتان در باقی مواقع با او هستند ... نه طرف ما از اين خبرها نمیشه ... يعنی به زور مطلقه هم نمیشه ... فعلأ سبزا رو داشته باش تا برسيم خدمتتون.
و روز هفتم. نظرتون دربارهی يک مسابقهی کيک و شيرينی پزی جديد چيه؟ يک کمی وسيعتر البته. همين روزهای آينده يک خبر خيلی جالب بهتون میدم. يک کمی وسيعترش رو داشته باشيد تا بعد باقی ماجرا رو بگم. آی ملت وسايل کيک و شيرينی پزیتون رو آماده کنين.
روز دوم. روز جمعه کميسيون انتخابات استراليا که در مورد مجوز فعاليت احزاب در اين کشور تصميم میگيرد ورود حزب Australian Sex Party را به فضای سياسی اين کشور اعلام کرد. برای اين که اطمينان پيدا کنید همين عنوان حزب را گوگل کنيد، صاف میرويد توی وبسايت حزب. شعار اين حزب عبارت است از "اختيار عمل جنسی خودتان را داشته باشيد". جالبش اين است که اين حزب در کشوری مجوز فعاليت گرفته که اگر قرار بود از کليساهای آن مثلأ اذان پخش کنند از فرط زيادی کليسا فقط بايد راهی بيابان میشديد که از صدا در امان بمانيد. نخست وزير هم که تمام يکشنبهها، بلا استثناء، میرود کليسا. البته طرفهای ما که با الله اکبر گفتن هم گرفتاری دارند و شيشه ماشين مردم را میشکنند. حالا اگر فردا توی کيفرخواست دادستانی ديديد اينها را هم چسباندهاند به اصلاح طلبان يادتان بيفتيد که اين حزب تازه تأسيس است و عمرشان به انتخابات اخير نرسيده.
روز سوم. واقعأ نيروهای نظامی ايران از کنترل خارج شده. يعنی اصلأ اين نيرويی که قرار بوده حافظ امنيت مردم باشد از روز اول تأسيسش مايهی ناامنی بوده و حالا ديگر با اختيار کامل همينطور سرخود هر کاری که میخواهد انجام میدهد. هر چقدر هميشه ارتش خوشنام بوده و اسم و رسمشان با جانفشانی همراه بوده، نيروی انتظامی يک بدنامی مزمن تاريخی را يدک کشيده. هميشه و در هر دورهای هم يک آدم بدنام به تاريخ سياسی ايران معرفی کرده مثل سرپاس مختاری که رئيس شهربانی رضاشاه بود. سرپاس مختاری را سال 1321 به جرم قتلهای سياسی دوران رضاشاه انداختند زندان ولی در سال 1329 از زندان آزاد شد و به عنوان مشاور املاک و مستغلات همسر دوم رضاشاه يعنی تاج الملوک آيرملو استخدام شد. بامزهست که تاج الملوک مادر محمدرضا پهلوی بود. يعنی سرپاس مختاری از بدنامی آدمکشی ارتقاء مقام پيدا کرد به مباشرت ملک و املاک. در دوران محمدرضا پهلوی هم نعمت الله نصيری رئيس شهربانی بود که باز همين ايشان هم ارتقاء مقام پیدا کرد و تبديل شد به بدنامترين آدم روزگار، يعنی رئيس ساواک. حالا البته اوضاع جالبتر شده و هر سه چهار سال چند چهرهی جديد به تاريخ معاصر تقديم میکنند. سردار نقدی و نظری برای وقايع کوی دانشگاه و شکنجهی شهرداران. حالا هم احمدی مقدم و رادان که به خاطر کهريزک اصلأ رکورد زندانهای ابوغريب و گوانتانامو را زدهاند. میدانيد هر چقدر که يک جامعه رفتار متمدنانه داشته باشد، درست مثل همين اعتراضات فوق العاده سنجيدهی داخل ايران، باز همين دار و دستهی نيروی انتظامی و شرکاء همه چيز را به شکل بدویاش درمیآورند و تا خون مردم را توی شيشه نکنند دست برنمیدارند. جالب هم اين است که بدی و خوبی حکومتها را میشود از پاداش و تنبيهشان نسبت به نيروی انتظامی تعيين کرد. هر دورهای که به نيروی انتظامی پاداش داده حکومتش بدنام بوده. حالا واقعأ خود اين شده سؤال که چطور میشود بدنامی نيروی انتظامی را کاهش داد؟
روز چهارم. گفتههای يک مجری تلويزيون در شبکه CNBC امريکا باعث شد در استراليا زلزلهی سياسی رخ بدهد. مجری تلويزيونی که اسمش Erin Burnett است گفته بود کوين راد، نخست وزير استراليا، يک قاتل زنجيرهایست. علت چنين لقبی اين بود که دولت فدرال قصد دارد جمعيت يک ميليون شتر وحشی در بيابانهای استراليا را کاهش بدهد. علت اصلی اين تصميم گيری در شکنندگی اوضاع اقليمی در بيابانهای استرالياست. لابد میدانيد که وسط استراليا اصولأ بيابانیست و هر چه ساخت و ساز مدرن در استراليا هست همه در کنارههای اقيانوس است. البته بيابانهای استراليا خيلی هم بلااستفاده نيستند چون قبايل بومی در اين مناطق زندگی میکنند و بر خلاف انتظار شتر در زندگی بومیها هيچ نقش مثبتی ندارد. يعنی نه شير شتر را مینوشند و نه گوشت آن را میخورند، بلکه برعکس هم هست. يعنی شترها ترتيب همان مقدار گياهان بيابانی را هم میدهند و اوضاع را از آن چيزی که هست خرابتر میکنند. برای همين هم دولت فدرال میخواهد جمعيت شترها را کاهش بدهد که خسارات جانبیشان کم بشود. از قضای روزگار که عربها که اهل شکلات نيستند حال افتادهاند به توليد شکلات از شير شتر و استراليايیها که دين و دنیایشان را میدهند برای شکلات برعکس شدهاند.
روز پنجم. عادل فردوسیپور میآيد؟ اين از آن سؤالهايیست که لابد خود عادل هم جواب قطعیاش را نداند. فیالواقع حالا که کودتاچیها تکليفشان معلوم شده و جامعه را دو قطبی کردهاند هر آدمی که سياستهای کودتاچیها را مورد نقادی قرار بدهد در قطب مخالف آنها جا میگيرد. البته میشود حدس زد که برای نمايش هم که شده يک جاهايی را به طور کنترل شده برای ابراز انتقاد باز میگذارند ولی فردوسیپور بخش مردمی داستان است و عادل به نظر آنقدری هوشيار میرسد که اوضاع افشين قطبی را برای خودش درست نکند. اگر همين را ملاک بگيريم میشود حدس زد که فردوسیپور نخواهد آمد. اما اگر فردوسیپور بخواهد بيايد و از اول هم بنا را بر ادامهی رويهی قبلیاش بگذارد آنوقت خود کودتاچیها به او اجازهی کار نمیدهند. اگر اين اتفاق بيفتد يعنی کودتاچیها خودشان به مردم پيغام دادهاند که از شما میترسيم. به نظرم قسمت دوم درست از آب درمیآيد.
روز ششم. . سفر کلينتون به کره شمالی برای آزاد کردن دو روزنامه نگار امريکايی از آن کارهای درجه يک سياسی بود که بن بست مذاکرات هستهای کره شمالی را شکست. فی الواقع بيشتر از مذاکرات هم ارزش داشت چون به کيم يونگ ايل امکان داد تا با برگشت به ميز مذاکره از آن طرف هم يک کمی پز ملی بدهد که بلاخره کره شمالی هنوز قدرت اثرگذاری بر جهان اطرافش را دارد. خوب واقعأ اينطوری هم نيست که دم و دستگاه سياسی کره شمالی خالی از منتقد داخلی باشد منتهای مراتب به دليل شرايط جغرافيايی اين کشور آنقدرها خبری از آن به دنيای خارج نمیرسد و در نتيجه حضرات با خيال راحت میتوانند تصوير يک نظام يکدست را به دنيا نشان بدهند. برای اين که بدانيد چقدر رهبران کره شمالی اين کشور را منزوی کردهاند همين يک نکته کافیست که تمام سفارتخانههای خارجی به جای اين که در شهر پيونگ يانگ، پايتخت کره شمالی، باشند در پکن، پايتخت چين، قرار دارند. همين است که هر خارجی که پايش به داخل آن کشور میرسد کاملأ تحت مراقبت است و از آب خوردنش هم باخبرند. جالب است که برای هر خارجی دو تا مأمور میگذارند که جز در رختخواب و برای مواقع گلاب به رویتان در باقی مواقع با او هستند ... نه طرف ما از اين خبرها نمیشه ... يعنی به زور مطلقه هم نمیشه ... فعلأ سبزا رو داشته باش تا برسيم خدمتتون.
و روز هفتم. نظرتون دربارهی يک مسابقهی کيک و شيرينی پزی جديد چيه؟ يک کمی وسيعتر البته. همين روزهای آينده يک خبر خيلی جالب بهتون میدم. يک کمی وسيعترش رو داشته باشيد تا بعد باقی ماجرا رو بگم. آی ملت وسايل کيک و شيرينی پزیتون رو آماده کنين.
نظرات