دستاوردهای دوران دايی يوسف
معروفترين رياضيدان تاريخ يک دانشمند اهل مجارستان بود به نام Paul Erdos که 13 سال پيش درگذشت. يکی از دلايل معروفيت پل اردوس در اين است که بيشتر از تمام رياضيدانان تاريخ اين رشته مقاله منتشر کرده و در همهی زمينهها هم کار کرده. بلوک شرقیهای سابق هم که در رياضی فوق العاده بودند.
يک جملهی معروفی از پل اردوس هست که بر خلاف عالم رياضی در کتابهای علوم پزشکی خيلی مورد استناد است. جملهاش اين است: "قبلأ هر وقت به يک تکه کاغذ سفيد نگاه میکردم همهی ايدهها به ذهنم میآمد، اما برای آن يک ماه شرط بندی، کاغذ سفيد همهاش کاغذ سفيد بود". ايشان در ازای 500 دلار شرط بسته بود که در مدت يک ماه قرصهای آمفتامينی نخورد. و نخورد. و شرط را برد. اما بعد دوباره شروع به خوردن منظم قرصها کرد و دوباره به همان آدم قبلی تبديل شد. در علوم پزشکی وقتی به شوخی هم میگوييد اين برگ کاغذ هنوز سفيد است يعنی در مورد آمفتامينها داريد حرف میزنيد.
آزمايشگاههای پزشکی و داروسازی کشورهای بلوک شرق و اول از همه روسيه پر از آزمونهای مربوط به داروهای محرک عصبی بودند که ممکن بود خوبهايش بشوند امثال پل اردوس و بدهايش بشوند دم و دستگاه اعتراف گرفتن.
روسها در دوران شوروی سابق يک ترکيب دارويی درست کرده بودند که خودشان به آن میگفتند "داروی حقيقت". اين دارو ترکيبی بود از پنج ماده شيميایی مختلف شامل اتانول، اسکوپولامين، تيمازپام، 3-کينوکلينديل بنزيلات و سديم تيوپنتات. سديم تيوپنتات هم يکی از ترکيبات اصلی موجود در داروهای بيهوشیست.
جهت اطلاعتان که اين مادهی 3- کينوکلينديل بنزيلات در جريان جنگ خليج فارس توسط عراقیها به وفور بر عليه مخالفانشان به کار گرفته شد و عراقیها به آن میگويند عامل 15. حضرات اين ماده را به صورت قرص درآورده بودند و به خورد زندانیها میدادند. آدمهایی که تحت تأثير اين دارو قرار داشتند دچار اختلال مشاعر میشدند.
خاصيت داروی حقيقت اين است که آدمی که دارو را به او میخورانند اصولأ زبانش باز میشود ولی مبانی منطقش به هم میخورد. يعنی هر چيزی که دلتان بخواهد میتواند با يک تلنگر به شما ارائه بدهد. همين هم هست که اسم دارو را گذاشتهاند داروی حقيقت چون روسها از اين دارو در کارهای ضد جاسوسی استفاده میکردند. توی بسياری از منابع علمی میتوانيد در مورد اين ترکيباتی که نوشتم بخوانيد که دستتان بيايد داستان از چه قرار است. يک جاهايی هم حتمأ برمیخوريد به اين که آدم دارو خورانده شده همينطور بيخودی ممکن است خوشحال باشد و توی عالم خودش است و میتواند با سرخوشی زير هر سندی ولو سند مرگ خودش را هم برایتان امضا کند.
باز توی منابع علمی میتوانيد ببينيد که نوشتهاند آن بابايی که داروی حقيقت را با او میخورانند آنقدر خيال و واقعيت را به هم میبافد که بعد از مدتی اصلأ ارزش گفتههای او از بين میرود چون صاف رفته است توی خيالبافی و داستانسرايی. در ضمن که داروی حقيقت را به شکل قرص به آدمها میخورانند و احتياجی به تزريق هم ندارد.
بر اساس مفاد حقوق بين الملل استفاده از داروی حقيقت مساویست با شکنجه منتها هنوز که هنوز است گاهی میخوانيد که روسها از اين دارو استفاده میکنند. يک مقالهای از Winfried Brugger هست که استنادات مربوط به استفاده از داروی حقيقت به مثابه شکنجه را در آن توضيح داده.
فکر کردم لابد روسها علاوه بر نيروگاهی که قرار است بسازند در زمينهی دستاوردهای دوران دايی يوسف استالين و امور حقيقت يابیشان هم ما را بی نصیب نمیگذارند.
يک جملهی معروفی از پل اردوس هست که بر خلاف عالم رياضی در کتابهای علوم پزشکی خيلی مورد استناد است. جملهاش اين است: "قبلأ هر وقت به يک تکه کاغذ سفيد نگاه میکردم همهی ايدهها به ذهنم میآمد، اما برای آن يک ماه شرط بندی، کاغذ سفيد همهاش کاغذ سفيد بود". ايشان در ازای 500 دلار شرط بسته بود که در مدت يک ماه قرصهای آمفتامينی نخورد. و نخورد. و شرط را برد. اما بعد دوباره شروع به خوردن منظم قرصها کرد و دوباره به همان آدم قبلی تبديل شد. در علوم پزشکی وقتی به شوخی هم میگوييد اين برگ کاغذ هنوز سفيد است يعنی در مورد آمفتامينها داريد حرف میزنيد.
آزمايشگاههای پزشکی و داروسازی کشورهای بلوک شرق و اول از همه روسيه پر از آزمونهای مربوط به داروهای محرک عصبی بودند که ممکن بود خوبهايش بشوند امثال پل اردوس و بدهايش بشوند دم و دستگاه اعتراف گرفتن.
روسها در دوران شوروی سابق يک ترکيب دارويی درست کرده بودند که خودشان به آن میگفتند "داروی حقيقت". اين دارو ترکيبی بود از پنج ماده شيميایی مختلف شامل اتانول، اسکوپولامين، تيمازپام، 3-کينوکلينديل بنزيلات و سديم تيوپنتات. سديم تيوپنتات هم يکی از ترکيبات اصلی موجود در داروهای بيهوشیست.
جهت اطلاعتان که اين مادهی 3- کينوکلينديل بنزيلات در جريان جنگ خليج فارس توسط عراقیها به وفور بر عليه مخالفانشان به کار گرفته شد و عراقیها به آن میگويند عامل 15. حضرات اين ماده را به صورت قرص درآورده بودند و به خورد زندانیها میدادند. آدمهایی که تحت تأثير اين دارو قرار داشتند دچار اختلال مشاعر میشدند.
خاصيت داروی حقيقت اين است که آدمی که دارو را به او میخورانند اصولأ زبانش باز میشود ولی مبانی منطقش به هم میخورد. يعنی هر چيزی که دلتان بخواهد میتواند با يک تلنگر به شما ارائه بدهد. همين هم هست که اسم دارو را گذاشتهاند داروی حقيقت چون روسها از اين دارو در کارهای ضد جاسوسی استفاده میکردند. توی بسياری از منابع علمی میتوانيد در مورد اين ترکيباتی که نوشتم بخوانيد که دستتان بيايد داستان از چه قرار است. يک جاهايی هم حتمأ برمیخوريد به اين که آدم دارو خورانده شده همينطور بيخودی ممکن است خوشحال باشد و توی عالم خودش است و میتواند با سرخوشی زير هر سندی ولو سند مرگ خودش را هم برایتان امضا کند.
باز توی منابع علمی میتوانيد ببينيد که نوشتهاند آن بابايی که داروی حقيقت را با او میخورانند آنقدر خيال و واقعيت را به هم میبافد که بعد از مدتی اصلأ ارزش گفتههای او از بين میرود چون صاف رفته است توی خيالبافی و داستانسرايی. در ضمن که داروی حقيقت را به شکل قرص به آدمها میخورانند و احتياجی به تزريق هم ندارد.
بر اساس مفاد حقوق بين الملل استفاده از داروی حقيقت مساویست با شکنجه منتها هنوز که هنوز است گاهی میخوانيد که روسها از اين دارو استفاده میکنند. يک مقالهای از Winfried Brugger هست که استنادات مربوط به استفاده از داروی حقيقت به مثابه شکنجه را در آن توضيح داده.
فکر کردم لابد روسها علاوه بر نيروگاهی که قرار است بسازند در زمينهی دستاوردهای دوران دايی يوسف استالين و امور حقيقت يابیشان هم ما را بی نصیب نمیگذارند.
نظرات