Goroh-e Feshar Shop
اگر گفتيد اين تصوير مربوط به چيست؟
بلاخره دم دمای انتخابات ياد بعضی نفرات خواب در چشم تر آدم میشکند.
داشتم توی خيابان رد میشدم ديدم ای دل غافل يک مغازهی فاميلهای استراليايی گروه فشار خودمان در ايران جلويم سبز شد. رفتم داخل که يک نگاهی به مغازه کنم و يک کمی هم شما را با بخش استراليايی خانوادهی گروه فشار آشنا کنم. اين عکسی که آن بالا ديديد مربوط است به يک زره که از باب معرفی محتويات داخل مغازه گذاشتهاند بيرون. اين هم عکس اصل زره.
از در مغازه که میرويد تو يک باره احساس میکنيد الان است که گروه فشار بريزند روی سرتان.
فکر کردم صاحب مغازه بايد هيولايی باشد با قد دو متر و موهای بلند و چهار پنج تا سيخ و ميخ توی صورتش. اما بعد که از اتاقک پشت مغازه آمد بيرون ديدم يک آدم خيلی معمولیست. اين را از آن جهت گفتم چون خيلی از مثلأ کسانی که مغازهی خالکوبی دارند خودشان بدتر از مشتریها هستند و هر طرفشان را که نگاه میکنيد چند تا خالکوبی روی دست و کمر و گردنشان هست. گفتم نکند صاحب مغازه هم الان با کلاهخود بيايد بيرون. معلوم شد ايشان احتمالأ جزو عوامل پشت پرده هستند که ابزار و لوازم را میدهند دست اعضاء و خودشان مینشينند کنار، از همانهايی که "بدون ذکر نام در اين گزارش" معروفيت دارند ولی خوب الان فيلمساز شدهاند يا مغازهی لوازم بهداشتی دارند.
بالاتر توی يک رديف مفصل انواعی از کلاهخودهای گروه فشار هم گذاشتهاند که آدم از ديدنشان ياد "سوسولا کوشن، تو سوراخ موشن" میافتد.
يک چيز جالبی هم وسط اين همه ادوات گروه فشار بود. اين همه وسايل که پر يکیشان به آدم بخورد پدر صاحاب بچهاش درمیآيد هيچ ممنوعيتی برای خريد نداشتند در حالی که اگر بخواهيد يک تفنگ بادی هم بخريد بايد هم دوره ببينيد، هم سابقهتان را بررسی کنند و هم گزارش پس بدهيد که کجا و چطور از اسلحهتان استفاده کردهايد. ولی با صد دلار میتوانستيد شمشیر و کلاهخود بخريد و برويد توی جلد گروه فشار.
بلاخره دم دمای انتخابات ياد بعضی نفرات خواب در چشم تر آدم میشکند.
داشتم توی خيابان رد میشدم ديدم ای دل غافل يک مغازهی فاميلهای استراليايی گروه فشار خودمان در ايران جلويم سبز شد. رفتم داخل که يک نگاهی به مغازه کنم و يک کمی هم شما را با بخش استراليايی خانوادهی گروه فشار آشنا کنم. اين عکسی که آن بالا ديديد مربوط است به يک زره که از باب معرفی محتويات داخل مغازه گذاشتهاند بيرون. اين هم عکس اصل زره.
از در مغازه که میرويد تو يک باره احساس میکنيد الان است که گروه فشار بريزند روی سرتان.
گرز تا دلتان بخواهد هست. شمشير و دشنه هم که از انواع فندکی گرفته تا حمل با وانت همه جورهاش هست. نيزه برای پرتاب از راه دور که دوستان گروه فشار بتوانند بدون دردسر از راه دور بزنند به آدمهای متمدن هم هست. در ضمن دستکش آهنی هم بود که ديگر خيلی جای بزن بزن روی دست نماند فردا حرف دربياورند برای آدم.
فکر کردم صاحب مغازه بايد هيولايی باشد با قد دو متر و موهای بلند و چهار پنج تا سيخ و ميخ توی صورتش. اما بعد که از اتاقک پشت مغازه آمد بيرون ديدم يک آدم خيلی معمولیست. اين را از آن جهت گفتم چون خيلی از مثلأ کسانی که مغازهی خالکوبی دارند خودشان بدتر از مشتریها هستند و هر طرفشان را که نگاه میکنيد چند تا خالکوبی روی دست و کمر و گردنشان هست. گفتم نکند صاحب مغازه هم الان با کلاهخود بيايد بيرون. معلوم شد ايشان احتمالأ جزو عوامل پشت پرده هستند که ابزار و لوازم را میدهند دست اعضاء و خودشان مینشينند کنار، از همانهايی که "بدون ذکر نام در اين گزارش" معروفيت دارند ولی خوب الان فيلمساز شدهاند يا مغازهی لوازم بهداشتی دارند.
بالاتر توی يک رديف مفصل انواعی از کلاهخودهای گروه فشار هم گذاشتهاند که آدم از ديدنشان ياد "سوسولا کوشن، تو سوراخ موشن" میافتد.
يک چيز جالبی هم وسط اين همه ادوات گروه فشار بود. اين همه وسايل که پر يکیشان به آدم بخورد پدر صاحاب بچهاش درمیآيد هيچ ممنوعيتی برای خريد نداشتند در حالی که اگر بخواهيد يک تفنگ بادی هم بخريد بايد هم دوره ببينيد، هم سابقهتان را بررسی کنند و هم گزارش پس بدهيد که کجا و چطور از اسلحهتان استفاده کردهايد. ولی با صد دلار میتوانستيد شمشیر و کلاهخود بخريد و برويد توی جلد گروه فشار.
نظرات