ميهمان‌ها، ميزبان‌ها

امروز فکر می‌کردم چرا قطر از حماس، جمهوری اسلامی و سوريه برای اجلاس دوحه دعوت کرد اما مصر و عربستان را دعوت نکرد؟ لطفأ خون‌تان به جوش نيايد، هر ايرادی به اين حرف داريد بنويسيد. بلاخره لطف می‌کنيد به همه‌مان يک چيزی از دانش‌تان ياد می‌دهيد.

به نظرم آمد موضوع در جلوگيری از رشد يک راديکاليسم جديد است و اين دعوت که همزمان با اجلاس شرم الشيخ مصر بود کار بسيار هوشمندانه‌ای بوده. حالا نظرم را توضيح می‌دهم.

خيلی طبیعی‌ست که بعد از بحران غزه و تلفات و خساراتی که اسرائيلی‌ها به بار آوردند، و ايضأ حماس را هم به سرنوشت حزب الله دچار کردند، اگر گروه حماس بيش از اين مورد بی اعتنايی جهان عرب قرار می‌گرفت زمينه‌های بروز يک راديکاليسم جديد در منطقه فراهم می‌شد. همين الان هم اين راديکال گرايی وجود دارد منتها دوباره همان داستان بمبگذاری‌های انتحاری به راه می‌افتاد که مدت‌هاست خبری ازشان نيست. بنابراين طرفی که متحمل بيشترين خسارت شده مورد توجه قرار گرفته که بخشی از مصايب درگيری و تلفات به همين مناسبت تخفيف داده بشود.

اين همان الگویی‌ست که در عراق هم اجرا شده و محصول آن شوراهای بيداری‌ست که اعضای‌‌شان از قبايل اهل تسننی هستند که تا پيش از اين به دليل روی کار آمدن دولت شيعی عراق همراه با القاعده‌ای‌ها با دولت مرکزی عراق می‌جنگيدند. مدت‌ها هم وقت صرف شد تا نيروهای اهل تسنن آماده‌ی مشارکت سياسی بشوند، بخصوص که با اعدام صدام حسين مظهر قدرت و حکومت اهل تسنن در يک کشور عمدتأ شيعه نشين هم از بين رفته بود. کردهای عراق هم که نسبتأ مستقل هستند و می‌ماند اقليت سنی در مقابل اکثريت شيعه.

حالا قطر دارد همان مسير شوراهای بيداری را بازسازی می‌کند تا حماس را از طريق سياسی وارد تصميم گيری‌ها کند که دست از راديکال بودن بردارد. يک کمی دقيق‌ترش اين است که به حماس و بالطبع به حاميان اين گروه اعلام کنند که شما را کنار نگذاشته‌ايم که مبادا از سر همين کنار گذاشته شدن شروع کنند به دردسر درست کردن. خوب طبيعی‌ست که جمهوری اسلامی هم به عنوان حامی حماس دعوت شده بود تا به آن‌ها هم امکان سر دادن شعار پيروزی داده بشود. اگر چنين فرصتی در دنيای عرب به جمهوری اسلامی داده نشود که پيروزی حماس بر اسرائيل را اعلام کند آنوقت با امکانات مالی‌ای که در اختيار جمهوری اسلامی هست باز هم با تزريق پول و استفاده از احساسات ضد اسرائيلی يک گروه ديگری شبيه به حماس در دنيای عرب توليد می‌کنند و باز تکرار همين داستان. بنابراين حالا با همين حماس و غزه‌ی نابود شده هم اگر می‌خواهند اعلام پيروزی کنند بهتر است امکانش فراهم بشود.

می‌ماند سوريه که چرا دعوت شده بود. به نظرم سوريه به مناسبت جلوگيری از بحران‌هايی که طرفداران حماس می‌توانند برای دولت بشار اسد توليد کنند دعوت شده بود. در واقع سکوت سوريه از نظر حماسی‌ها خيلی هم خوشايند نبود منتها سوريه به دليل مذاکراتش برای بلندی‌های جولان خودش را درگير بحران غزه نکرد و اين برای حماس می‌تواند يک نشانه‌ی مهم باشد. نشانه‌اش اين است که چنين اتفاقی در سال 1970 بين چريک‌های فلسطينی و ارتش اردن رخ داد که زمينه‌اش هم نزديکی اردن به اسرائيل بود. لابد اسم سپتامبر سياه را شنيده‌ايد. خوب سوريه هم به اين اجلاس دعوت شد تا چريک‌های حماس که همين الان هم در سوريه زيادند و برای منافع سوريه وارد ميدان می‌شوند از آن طرف بر عليه سوريه وارد عمل نشوند.

اما همه‌ی اين‌ها يک طرف و ماجرای اين که قطر که خودش با اسرائيل رابطه‌ی اقتصادی دارد يک طرف ديگر. يادتان هست که وقتی خاتمی قرار بود برای اجلاس کشورهای اسلامی به قطر سفر کند شرط سفرش اين بود که دفتر امور اقتصادی اسرائيل در دوحه بسته بشود؟ خوب حالا اگر می‌شود تکليف حماس را روشن کرد، باز و بسته کردن يک دفتر که کار پيچيده‌ای نيست. درست شبيه به همان کاری که برای سفر خاتمی انجام دادند. اگر آن دفتر از زمان سفر خاتمی بسته مانده بود که حالا قطر اعلام نمی‌کرد که روابطش با اسرائيل را قطع می‌کند.

به نظرم آمد دوگانه‌ی شرم الشيخ و دوحه فقط به دليل تفاوت ميهمان‌هاست نه اختلاف ميزبان‌ها.

نظرات

پست‌های پرطرفدار