سه ساعت برای پلنگ آقا
خدا خدا خدا ... يعنی روز اول ورود پلنگ آقا به آزمايشگاه شده است مثل روز عروسی. ملت دارند میزنند و میرقصند. حالا عرض میکنم چرا.
اواخر سال گذشته حضرتشان يک بلايی سر آی پادشان آوردند که ديگر از کار افتاده بود. دو سه بار هم برای اين که نشان بدهد واقعأ ديگر به آی پاد مربوطه توجه نمیکند و از چشمش افتاده آی پاد را با پا شوت کرد اين طرف و آن طرف. فی الفور تا حقوق دادند رفت يک آی پاد جديد خريد که ظرفيتش دو برابر قبلی بود. بعد هم عزيمت فرمودند به فرانسه. ديروز از فرانسه رسيده استراليا و صبح آمده به آزمايشگاه.
توی اتاق ما يک راديو ضبط قديمی هست. يک دستگاه کوچک فرستنده که به آی پاد وصل کنيد میتوانيد موسيقیهای آی پاد را روی يک موج خاص اف ام بشنويد. من که رسيدم ديدم صدای موسيقی و سوت بلند و دست زدن میآيد از توی اتاق. تا رسيدم ديدم يک موسيقی عربی- افريقايی خيلی حسابی گذاشته و دارد میزند و میرقصد. طبيعتأ اينجانب هم در گراميداشت ورود ايشان وارد ميدان شدم و بزن و برقص و سوت و دست. حالا موسيقیاش را پيدا کردهام میگذارم برای يکی از صفحههای "جمعه برای زندگی" که بدانيد چه خبر بود صبح اول وقت. موسيقی عجيبیست از تحرک.
خلاصه کمکم دخترهای گروه هم وارد شدند و آزمايشگاه رفت روی هوا ... جایتان خالی ... کسی هم که فعلأ حوصلهی کار کردن ندارد. تابستان هم که هست، ديگر بدتر. يکی از همکارانمان هم يک خانم دکتر هلندیست که باردار است. پلنگ آقا به ايشان فرمودند با اين بزن و برقصی که کردی امشب بچهات به دنيا میآيد، فقط يادت باشد اسم بچهات بايد افريقایی باشد. خلاصه دستاورد جديد پلنگ آقا با آی پاد جديدشان بزن و برقص عربی- افريقايی بود. قبلأ هم نوشته بودم که سليقهی موسيقی پلنگ آقا حرف ندارد. يعنی واقعأ حرف ندارد.
اين از اين.
از يک طرف ديگر هم ملت دارند از خنده پس میافتند. بايد بليت فروشی کنيم برای ديدن پلنگ آقا.
ديروز هواپيمايی که پلنگ آقا با آن میآمده استراليا يک توقف سه ساعته در سنگاپور داشته. همين سه ساعت کافی بوده برای پلنگ آقا.
اين آدم هر دو ماه يک بار که نياز به يک مداد يا خودکار پيدا میکند میآيد از روی ميز من برمیدارد. خودش چند وقت پيش میگفت اگر اين خودکارهای روی ميز تو نبود من بايد چه کار میکردم. همه با کامپيوتر کار میکنيم و يک خودکار يا مداد برای يک سال کافیست.
جنابشان توی اين سه ساعتی که هواپيما در سنگاپور توقف کرده خوب است از فرودگاه سنگاپور چی خريده باشد؟ ... يعنی به عقل هيچ کسی جز همين خود پلنگ آقا خطور نمیکند که برود يک چنين چيزی بخرد. 730 دلار هم پول داده در ضمن.
رفته يک خودنويس خريده.
صد سال ديگر هم با خودنويس چيزی نمینويسد. اصلأ جوهر نداريم که بنويسد. يعنی صبح رفته از فروشگاه دانشگاه جوهر بخرد گفتهاند جوهر نداريم. خودشان سر ظهر فرمودند حالا تو جوهر نداری خانهتان؟ گفتم آدم حسابی مجبوری خودنويس به اين گرانی بخری؟
اصلأ يک چيزی خريده که تا واقعأ تا صد سال آينده هم يک کلمه نوشتنش نمیآيد که با اين خودنويس بنويسد. فکرش را بکنيد يک آدمی با اين خودنويس خيلی آنچنانی که 730 دلار هم قيمت دارد حتمأ بايد با کت و شلوار و کراوات بيايد دانشگاه که اقلأ اين خودنويس را يک جايی توی کتش بگذارد بلکه يک قيافهای بگيرد. پلنگ آقا با شورت و تی شرت و دمپايی میآيد دانشگاه. همين جا هم دمپايیاش را درمیآورد و پابرهنه راه میرود. هفتهای يک بار هم اخطار میگيرد که پابرهنه يا با دمپايی نرود توی آزمايشگاه. حالا اصلآ اين حال و روز به هيچ زوری به آن خودنويس 730 دلاری نمیخورد.
خلاصه که ورود ايشان همراه با رقص و آواز و خنده بود.
سالی که نکوست از بهارش پيداست. سال آقای پلنگ که اصولأ در تمام فصول خندهدار است. حالا جمعه متوجه میشويد اوضاع دوشنبهی آزمايشگاه ما چطور بود.
اواخر سال گذشته حضرتشان يک بلايی سر آی پادشان آوردند که ديگر از کار افتاده بود. دو سه بار هم برای اين که نشان بدهد واقعأ ديگر به آی پاد مربوطه توجه نمیکند و از چشمش افتاده آی پاد را با پا شوت کرد اين طرف و آن طرف. فی الفور تا حقوق دادند رفت يک آی پاد جديد خريد که ظرفيتش دو برابر قبلی بود. بعد هم عزيمت فرمودند به فرانسه. ديروز از فرانسه رسيده استراليا و صبح آمده به آزمايشگاه.
توی اتاق ما يک راديو ضبط قديمی هست. يک دستگاه کوچک فرستنده که به آی پاد وصل کنيد میتوانيد موسيقیهای آی پاد را روی يک موج خاص اف ام بشنويد. من که رسيدم ديدم صدای موسيقی و سوت بلند و دست زدن میآيد از توی اتاق. تا رسيدم ديدم يک موسيقی عربی- افريقايی خيلی حسابی گذاشته و دارد میزند و میرقصد. طبيعتأ اينجانب هم در گراميداشت ورود ايشان وارد ميدان شدم و بزن و برقص و سوت و دست. حالا موسيقیاش را پيدا کردهام میگذارم برای يکی از صفحههای "جمعه برای زندگی" که بدانيد چه خبر بود صبح اول وقت. موسيقی عجيبیست از تحرک.
خلاصه کمکم دخترهای گروه هم وارد شدند و آزمايشگاه رفت روی هوا ... جایتان خالی ... کسی هم که فعلأ حوصلهی کار کردن ندارد. تابستان هم که هست، ديگر بدتر. يکی از همکارانمان هم يک خانم دکتر هلندیست که باردار است. پلنگ آقا به ايشان فرمودند با اين بزن و برقصی که کردی امشب بچهات به دنيا میآيد، فقط يادت باشد اسم بچهات بايد افريقایی باشد. خلاصه دستاورد جديد پلنگ آقا با آی پاد جديدشان بزن و برقص عربی- افريقايی بود. قبلأ هم نوشته بودم که سليقهی موسيقی پلنگ آقا حرف ندارد. يعنی واقعأ حرف ندارد.
اين از اين.
از يک طرف ديگر هم ملت دارند از خنده پس میافتند. بايد بليت فروشی کنيم برای ديدن پلنگ آقا.
ديروز هواپيمايی که پلنگ آقا با آن میآمده استراليا يک توقف سه ساعته در سنگاپور داشته. همين سه ساعت کافی بوده برای پلنگ آقا.
اين آدم هر دو ماه يک بار که نياز به يک مداد يا خودکار پيدا میکند میآيد از روی ميز من برمیدارد. خودش چند وقت پيش میگفت اگر اين خودکارهای روی ميز تو نبود من بايد چه کار میکردم. همه با کامپيوتر کار میکنيم و يک خودکار يا مداد برای يک سال کافیست.
جنابشان توی اين سه ساعتی که هواپيما در سنگاپور توقف کرده خوب است از فرودگاه سنگاپور چی خريده باشد؟ ... يعنی به عقل هيچ کسی جز همين خود پلنگ آقا خطور نمیکند که برود يک چنين چيزی بخرد. 730 دلار هم پول داده در ضمن.
رفته يک خودنويس خريده.
صد سال ديگر هم با خودنويس چيزی نمینويسد. اصلأ جوهر نداريم که بنويسد. يعنی صبح رفته از فروشگاه دانشگاه جوهر بخرد گفتهاند جوهر نداريم. خودشان سر ظهر فرمودند حالا تو جوهر نداری خانهتان؟ گفتم آدم حسابی مجبوری خودنويس به اين گرانی بخری؟
اصلأ يک چيزی خريده که تا واقعأ تا صد سال آينده هم يک کلمه نوشتنش نمیآيد که با اين خودنويس بنويسد. فکرش را بکنيد يک آدمی با اين خودنويس خيلی آنچنانی که 730 دلار هم قيمت دارد حتمأ بايد با کت و شلوار و کراوات بيايد دانشگاه که اقلأ اين خودنويس را يک جايی توی کتش بگذارد بلکه يک قيافهای بگيرد. پلنگ آقا با شورت و تی شرت و دمپايی میآيد دانشگاه. همين جا هم دمپايیاش را درمیآورد و پابرهنه راه میرود. هفتهای يک بار هم اخطار میگيرد که پابرهنه يا با دمپايی نرود توی آزمايشگاه. حالا اصلآ اين حال و روز به هيچ زوری به آن خودنويس 730 دلاری نمیخورد.
خلاصه که ورود ايشان همراه با رقص و آواز و خنده بود.
سالی که نکوست از بهارش پيداست. سال آقای پلنگ که اصولأ در تمام فصول خندهدار است. حالا جمعه متوجه میشويد اوضاع دوشنبهی آزمايشگاه ما چطور بود.
نظرات