روزنامه نگاران
چند روز پيش نويسندهی وبلاگ بوی باران، قهوه، سيگار يک ايميل برايم فرستاد که ممکن است برای دوستان ديگری هم فرستاده باشد. حالا ببخشيد که اسم وبلاگش را نوشتم به جای اسم خودش چون واقعأ اسمش را نمینويسد، گرچه همان باران و قهوهاش هم کفايت میکند. موضوعی که نوشته بود دربارهی خبررسانی در وبلاگها بود.
دو سه روزی همينطور توی فکرم بود که اين هم حرف قابل توجهیست و بنا بود در يک جاهايی مثل راديو زمانه هم پا بگيرد که به هر حال نيمه تمام باقی ماند. منتها هنوز حرفهای مختلفی هست که میشود يک جاهايی به سياق روزنامه نگاری دربارهشان حرف زد. يعنی هنوز هم میشود کار گروهی انجام داد. پمن اين که هيچ جايی روی سنگ هم ننوشتهاند که يک گروهی که با هم کار میکنند تا ابدالدهر بايد با هم کار کنند و جيک هم نزنند. گاهی يک آدمی اضافه میشود و يکی کم میشود اما بنای کار گروهی سر جايش میماند.
باز فکر کردم اگر بنا باشد در عمل يک کاری انجام بشود اين کار چه چيزی میتواند باشد. متوجه شدم که يک گروهی از آدمهای رسانهای بينالملی که دربارهی علم و محيط زيست کار میکنند که من هم جزوشان هستم يک چنين گروهی داريم و کارهای خوبی هم انجام میدهيم. کنفرانس هم زياد داريم و عکس و خبر و گزارش هم فراوان توی کارهایمان هست. اتفاقأ اين مجموعه کارها تأثير قابل توجهی روی سازمانهای بينالمللی هم داشته و خيلی کاربردی شده. با همان فکر رفتم توی فيس بوک و يک گروه به نام "روزنامه نگاران ايرانی" يا Iranian Journalists درست کردم. از بين دوستانم آنهايی را که کارهای رسانهای انجام میدهند را هم دعوت کردم که اگر دوست دارند عضو بشوند. دو سه تا از دوستان ديگر اهل رسانه هم از طريق دوستانی که عضو بودند آمدند و آنها هم عضو شدند.
يک پيشنهادی هم دادم که حالا يک کمی دربارهاش مینويسم.
پيشنهادم اين بود که واقعأ برای شروع کار هر کداممان يک پاراگراف سه چهار خطی دربارهی يک موضوعی بنويسيم. حالا اگر کسی دوست داشت بيشتر بنويسد خودش میداند ولی سنگ بزرگ هميشه علامت نزدن است. همين که آدم سه خط بنويسد و تعهدش آنقدر نباشد که بماند توی رودرواسی بهتر است. بعد که آمادگی بيشتری داشتيم خيلی کارهای ديگر هم ممکن است انجام بدهيم.
اين پاراگرافها بر اساس طرح يکی از همين دوستان رسانهایست، يعنی میتواند باشد، و نوشتههای مرتبط با آن موضوعی که پيشنهاد شده را در وبلاگ خودش منتشر میکند. يعنی همهمان مینويسيم و توی وبلاگ آن کسی که موضوع را پيشنهاد کرده منتشرش میکنيم. عکاس هم توی اعضای همان گروه فيس بوک بود و میشود عکس هم گذاشت.
من اين مدل را توی وبلاگ آزادنويس تجربهاش کردهام و روزهای جمعه در "جمعه برای زندگی" حرفهای دوستان ديگر را بدون اين که به نوشتههایشان دست بزنم منتشر میکنم. کلی چيزهای جديد ياد گرفتهام. يکی دو تا کار رسانهای تازه هم باز دارم با دوستان مختلف انجام میدهم که خيلی جالب از آب درآمدهاند. يعنی میشود کار رسانهای انجام داد، فقط بايد سنگ بزرگ برنداشت که بمانيم تويش.
حالا اميدوارم توی همين روزها نتیجهی اولين کار گروهیمان را ببينيد. موضوعش را توی همان گروه فيس بوک درميان میگذاريم که ببينيم چه موضوعی طرفدار دارد که دربارهاش بنويسيم.
فکر کردم شايد گروه را ديده باشيد و ندانيد چرا درست شده و خوب است يک کمی دربارهاش بنويسم.
دو سه روزی همينطور توی فکرم بود که اين هم حرف قابل توجهیست و بنا بود در يک جاهايی مثل راديو زمانه هم پا بگيرد که به هر حال نيمه تمام باقی ماند. منتها هنوز حرفهای مختلفی هست که میشود يک جاهايی به سياق روزنامه نگاری دربارهشان حرف زد. يعنی هنوز هم میشود کار گروهی انجام داد. پمن اين که هيچ جايی روی سنگ هم ننوشتهاند که يک گروهی که با هم کار میکنند تا ابدالدهر بايد با هم کار کنند و جيک هم نزنند. گاهی يک آدمی اضافه میشود و يکی کم میشود اما بنای کار گروهی سر جايش میماند.
باز فکر کردم اگر بنا باشد در عمل يک کاری انجام بشود اين کار چه چيزی میتواند باشد. متوجه شدم که يک گروهی از آدمهای رسانهای بينالملی که دربارهی علم و محيط زيست کار میکنند که من هم جزوشان هستم يک چنين گروهی داريم و کارهای خوبی هم انجام میدهيم. کنفرانس هم زياد داريم و عکس و خبر و گزارش هم فراوان توی کارهایمان هست. اتفاقأ اين مجموعه کارها تأثير قابل توجهی روی سازمانهای بينالمللی هم داشته و خيلی کاربردی شده. با همان فکر رفتم توی فيس بوک و يک گروه به نام "روزنامه نگاران ايرانی" يا Iranian Journalists درست کردم. از بين دوستانم آنهايی را که کارهای رسانهای انجام میدهند را هم دعوت کردم که اگر دوست دارند عضو بشوند. دو سه تا از دوستان ديگر اهل رسانه هم از طريق دوستانی که عضو بودند آمدند و آنها هم عضو شدند.
يک پيشنهادی هم دادم که حالا يک کمی دربارهاش مینويسم.
پيشنهادم اين بود که واقعأ برای شروع کار هر کداممان يک پاراگراف سه چهار خطی دربارهی يک موضوعی بنويسيم. حالا اگر کسی دوست داشت بيشتر بنويسد خودش میداند ولی سنگ بزرگ هميشه علامت نزدن است. همين که آدم سه خط بنويسد و تعهدش آنقدر نباشد که بماند توی رودرواسی بهتر است. بعد که آمادگی بيشتری داشتيم خيلی کارهای ديگر هم ممکن است انجام بدهيم.
اين پاراگرافها بر اساس طرح يکی از همين دوستان رسانهایست، يعنی میتواند باشد، و نوشتههای مرتبط با آن موضوعی که پيشنهاد شده را در وبلاگ خودش منتشر میکند. يعنی همهمان مینويسيم و توی وبلاگ آن کسی که موضوع را پيشنهاد کرده منتشرش میکنيم. عکاس هم توی اعضای همان گروه فيس بوک بود و میشود عکس هم گذاشت.
من اين مدل را توی وبلاگ آزادنويس تجربهاش کردهام و روزهای جمعه در "جمعه برای زندگی" حرفهای دوستان ديگر را بدون اين که به نوشتههایشان دست بزنم منتشر میکنم. کلی چيزهای جديد ياد گرفتهام. يکی دو تا کار رسانهای تازه هم باز دارم با دوستان مختلف انجام میدهم که خيلی جالب از آب درآمدهاند. يعنی میشود کار رسانهای انجام داد، فقط بايد سنگ بزرگ برنداشت که بمانيم تويش.
حالا اميدوارم توی همين روزها نتیجهی اولين کار گروهیمان را ببينيد. موضوعش را توی همان گروه فيس بوک درميان میگذاريم که ببينيم چه موضوعی طرفدار دارد که دربارهاش بنويسيم.
فکر کردم شايد گروه را ديده باشيد و ندانيد چرا درست شده و خوب است يک کمی دربارهاش بنويسم.
نظرات