کنفرانس جهانی تغيير آب و هوا، کپنهاگ - چهار


بخش بزرگی از اختلافات کشورهای توسعه يافته با کشورهای در حال توسعه اين است که در حال توسعه‌ها بر خلاف اسم توسعه که روی‌شان هست جهت توسعه‌شان معلوم نيست. در واقع برنامه مشخصی برای توسعه ندارند و کمک‌های مالی نهادهای جهانی بر اساس ميل آدم‌های قدرتمند آن کشور هزينه می‌شوند. طبيعی‌ست که وقتی همه سوار يک قايق شده باشند آنوقت هر خرابی که هر کسی به بار بياورد گريبان همه‌ی اهل قايق را می‌گيرد. برای همين هم هست که حالا در کنفرانس کپنهاگ موضوع برنامه داشتن برای دريافت کمک مالی مطرح شده. منتها امروز يک بحث جانبی ديگری هم بود که پايه‌ی بحث را خبرنگاران کشورهای در حال توسعه گذاشتند.


بحث بر سر اين بود که اگر زمامداران يک کشور در حال توسعه بنشينند و يک برنامه خيلی حسابی بنويسند و نهادهای مالی جهان قانع بشوند که اين برنامه ارزش وام دادن دارد و وام بدهند اما دست آخر همان زمامداران بردارند برنامه را تغيير بدهند آنوقت چه مجازاتی در انتظارشان است؟ اصلن آمديم و آن زمامدار بر سر کار نبود و بعدی‌ها هم مقيد به اجرای برنامه‌های آدم قبلی نبودند، آنوقت چطور می‌شود؟


جواب‌های متفاوت و جالبی به اين موضوع داده شد. مثلن می‌شود يک معيارهای کوتاه مدت گذاشت و وام‌ها را بر اساس همان معيارها پرداخت کرد. خوب اين کار شدنی‌ست ولی اگر آن که وام می‌گيرد مشروعيتش را از دست بدهد ولی برنامه‌ای که داده خوب بوده آنوقت نهاد وام دهنده در مواجهه با زمامداران بعدی که اصولن به دليل عدم مشروعيت قبلی تمام برنامه‌های او را هم تعطيل کرده‌اند چه کار خواهد کرد؟ به خاطر وامی که داده می‌رود از آدم فاقد مشروعيت حمايت می‌کند يا باز پول می‌دهد به اين کسی که مشروعيت دارد ولو اين که برنامه‌ی قبلی را نداشته باشد؟


شاه سابق ايران، صدام حسين، خامنه‌ای و رابرت موگابه نمونه‌های جالبی از اين آدم‌ها هستند که برنامه داشتند اما بعد مشروعيت‌شان را از دست دادند، بعد هم جامعه‌ای که آن را زمامداری می‌کردند از جنبه‌ی توسعه‌ای عقب افتاد. نه می‌شود بازپرداخت وام را ناديده گرفت و نه جديدی‌ها برنامه‌ای برای کار دارند. برنامه‌ی قبلی هم که به دليل عدم مشروعيت اجتماعی و سياسی آن آدم، مورد قبول جامعه نيست. فکر کنيد تمام برنامه‌های دوران شاه تعطيل شد وبعد از گذشت 20 سال دوباره با تغييرات عمده‌ای دنبال شدند. يعنی برای 20 سال جامعه متوقف شد و بعد که برنامه‌های توسعه‌ای به راه افتادند همان قبلی‌ها را در دستور کار قرار دادند. مثلن سدهايی ساخته شد که اگر با ارزش بودند ارزش‌شان مربوط به همان 20 سال پيش بوده و ساخت آن‌ها در دوران جديد هيچ مزيتی نداشته، بلکه گرفتاری هم درست می‌کرده. خوب همين باعث می‌شود اهل يک جامعه در کمال هوشياری بين مشروعيت يک آدم و خط و ربط يک برنامه‌ی توسعه‌ای تفاوت بگذارند. توسعه يافتگی از همينجا شروع می‌شود.

نظرات

پست‌های پرطرفدار