جمعه برای زندگی
اين هم "جمعه برای زندگی" اين هفته.
خوبیاش اين است که "جمعه برای زندگی" وسط هزار تا کار ديگر هم باز يادآوری میکند که آخر هفته هست و اگر تمام هفته را گرفتار کار و بدو بدو بوديد حالا میشود يک کمی به خودتان آتش بس بدهيد و زندگی کنيد.
"جمعه برای زندگی" برای روکم کنی از کودتاچیها هم هست. اين همه که تا به حال ما را حواله میدادند به آن دنيا ولی خودشان اين دنيا را چسبيده بودند حالا ما داريم توی همين دنيا زندگی میکنيم.
آی اهالی "جمعه برای زندگی"! هر گلی به سر خودتان زديد توی همين دنيا زديد ها ...! اگر زندگی کرديد و با خوشی شما ديگران هم خوش بودند آنوقت معنیاش زندگی کردن است ها ... اگر اشک خودتان و ديگران را درآوريد و تا از خانهتان دور شديد ماتم گرفتيد و چشمتان را به دنيای دور و برتان بستيد آنوقت نه خودتان زندگی میکنيد نه به ديگران اجازه میدهيد زندگی کنند ... اگر اهل زندگی کردن نباشيد هيچ جای دنيا، حتی توی خانهی خودتان و توی زادگاهتان هم، نمیتوانيد زندگی کنيد.
"جمعه برای زندگی" يعنی همين که از شنيدن و ديدن و خواندن حرفهای ديگران لذت ببريد و هر جايی که زندگی میکنيد دست از گوشه نشينی برداريد و برويد دنيا را کشف کنيد. برای آدمی که بخواهد کاری را انجام بدهد هيچ دليلی برای ناتوانی نيست. زندگی کردن به خواستن خود آدم است نه به لطف ديگران. تا وقتی نخواهيد زندگی کنيد هيچ در بستهای باز نمیشود. ارادهی آدمها هر در بستهای را باز میکند.
"جمعه برای زندگی" برای همين است که از خوشی ديگران خوش بشويد.
و نويسندگان امروز:
مريم اقدمی: جمعههایی که تجربه نکردم
پرشين سعيد واقفی: باز هوای وطنم، وطنم آرزوست
Katiana Murillo: An indigenous legacy that is still a mystery
پژواک صمدانی: شکوه همصدايی
لادن: يک سلطون
نظرات