شمايل استقلال

سال اول که آمده بودم استراليا با يک زن و شوهری آشنا شدم که خيلي برايم تعجب آور بود که چقدر با هم تفاوت دارند، نه از جنبه ی اخلاقي بلکه فقط از جنبه ی تحصيلي. خانم داشت دکترای خاکشناسي مي گرفت و آقا تازه ديپلمش را گرفته بود و دانشگاه را شروع کرده بود. سال بعد تعداد اين زوج های آن موقع عجيب زيادتر به چشمم مي آمدند و حالا اصلأ ديگر عادی شده اند برايم

با محاسبات ما در ايران برای چنين وصلت هايي يا بايد برويم دنبال عيب و ايراد خانم ها و يا ايثارشان که معني اش مي شود ايراد آقايان. اما واقعأ اين هايي که من ديده ام هيچکدام چنين وضعي ندارند. مدتي طول کشيد تا بفهمم اين انتخاب به اختيار که اسمأ هم در ايران و مابين دخترها و پسرها زياد است اما رسمأ وجود ندارد چرا در اين جا رخ مي دهد. البته در ايران هست ولي فقط در مورد همسران مجروحان جنگ و نه بين آدم های سالم از جنبه ی جسماني

خوب ممکن است شما دلايل تان بهتر از من باشد يا نتايجتان را از زاويه ی ديگری به دست آورده باشيد اما من همه اش را در دو نگاه متفاوت به زندگي مي بينم

يکي اين که بر خلاف ما که حيات اخروی سايه اش را روی زندگي دنيوی مان انداخته و آنقدر هم سايه اش سنگين است که زورمان نمي رسد از آن خلاص بشويم اين ها بنابر آموزش اجتماعي شان دنيا و آخرت شان بر روی آن يکي سايه ندارد يا اگر دارد مي شود از خيرش گذشت. يعني اين که بايد حالا از زندگي شان لذت ببرند، بعدش را هم مي گذارند برای بعد. ضمنأ لذت بردن شان از زندگي معني اش عرق خوری و سياه مست بازی نيست که مدام درباره ی اين ها در مغز ما فرو مي کنند، مي گويند لذت بردن يعني يک سنگ بگذاريم روی يک سنگ ديگر آن هم به اندازه ای که مي توانيم. اين جا مدام سعي مي کنند به تازه واردهايي که از کشورهای توسعه نيافته مي آيند اين را بگويند که کاری بيشتر از توان تان انجام ندهيد. به قول رضا مارمولک هي فشار ندهيد که برويد به بهشت که از آن طرف جهنم بزند بيرون. اين که با يک آدم مثلأ بذله گو زندگي کنند هم مي شود لذت بردن از زندگي، فردايش هم مجبورند بروند سر کار و تا دقيقه ی آخر کارشان را به نحو احسن انجام بدهند

اما نگاه دوم چيزی ست که به آن مي گويند اعتماد به نفس درست کردن و اين را من آنقدر زياد مي بينم که گاهي خنده ام مي گيرد. هر کاری که مي خواهي بکني مي کني اما در حيطه ی خودت که مبادا به ديگران صدمه بزني، مدام هم تشويق و مدال و جشن برای هر موفقيت کوچک. اما از آن طرف از يک سني به بعد حتي به بچه ی ده ساله هم نمي گويند فلان کار را بکن يا نکن. مي گويند اگر برايش مهم است خودش بايد کشف کند اهميتش را و پايبند کشفش بماند. اين قدرتي که از عمل کردن به کشفيات شخصي به دست مي آيد آنقدر زياد است که آن آدم تصميم گير مي تواند با صراحت و اعتماد به نفس برود و همسری را انتخاب کند که با معيارهای ما همه اش ايراد خالص است اما خودش آن را خواسته، ولو که فردا هم نظرش عوض بشود، خوب بشود. از اول آنقدر مته را به خشخاش نمي گذارند که بعد اگر هر اتفاقي افتاد همه کاسه ی چه کنم دستشان بگيرند. مي دانم که اين حرف ها برای ما تازگي دارد گفتننش يا شنيدنش حتي، اما من دارم مي گويم چون دارم مي بينم

نتيجه ی من اين است که عصاره ی کشف کردن زندگي در
دست همه ی آدم های اين جاست مگر کسي که مثل ما ريشه اش در يک آب ديگری باشد و مصر باشد که آن را همانجا هم نگه دارد. هر کسي عصاره ی کشف خودش را مي نوشد و در مقابل ديگران مسئول است که بهشان صدمه نزند. مطمئن نيستم به اين حرف که آيا مي شود توصيه اش کرد يا نه اما فکر مي کنم بايد گذاشت آدم ها از کشف کردن همه چيز در درون خودشان لذت ببرند تا بعد برسند به اين که خرق عادت کنند اما مفيد باشند. البته آزمون کردن و آزمون شدن هم دارد يعني آدم فقط اسم خودش را نگذارد مستقل اما نتواند از يک حدودی عبور کند. دخترها در انتخاب همسر از دکتر پائين تر را آدم حساب نکنند و پسرها به از ليسانس پائين ترش رضايت ندهند

بگذاريد اين را به دخترها و پسرهايي بگويم که مي روند فلان قدر پول مي دهند که سر و شکلشان را مزين کنند به شلوار پاره و پيراهن با دوخت کج يا زبانشان را مي چرخانند که مثلأ بشوند غربي. اين جا از اين خبرها نيست. آن که اين جا پيراهن کج راه مي پوشد ممکن است همسرش را که ببينيد اگر مثل همه مان ايراني بازی دربياوريد اصلأ رغبت نکنيد با او دست بدهيد اما هر دو همديگر را انتخاب کرده اند. نمي شود ادای مستقل شدن را درآورد اما فقط شکل و شمايل اين ها را پيدا کرد

نظرات

پست‌های پرطرفدار