دنيای جديد جای تعصب ندارد

لطفأ بهتان برنخورد اما غذای ايراني را اينجا فقط بايد آخر هفته ها خورد که اگر بعد از خوردن غذا نتوانستيد بيدار بمانيد بلاخره جايي باشد که دراز بکشيد. زندگي سريع غربي با خودش غداهای آماده را آورده که مي شود در يک چشم بهم زدن راست و ريست شان کرد. معلوم است که نه رنگ و بوی غذاهای ما را دارند و نه خوردنشان لذتبخش است اما واقعأ وقت هيچ کس برای آشپزی تلف نمي شود و آشپزی را گذاشته اند برای آدم هايي که شغلشان مي شود رستوران داری و بابت زحمتي که مي کشند پول در مي آورند
مي دانيد مي خواهم چه نتايجي بگيرم از اين حرفم؟

اول اين که غذاهای سنتي ما با اين مدل فعلي شان خيلي برای سريع آماده شدن و به دست مصرف کننده رسيدن در جوامع غربي مناسب نيستند. خوب بايد مثل غذاهای چيني و هندی که يک مدل غربي اش را هم درست کرده اند که مي شود جواب سرعت را بدهند ما هم يک فکری برای غذاهايمان بکنيم. به هر حال به قول نجف دريابندری در کتاب مستطاب آشپزی، ايراني ها يکي از چهار سبک غذايي دنيا را بنيان گذاشته اند. چيني ها همه ی غذاهايشان را تبديل به کنسرو هم کرده اند که اين جا بشود در زندگي غربي ازشان استفاده کرد

اما نتيجه گيری دومم، فکر مي کنم خانم های خانه دار ايراني که به طور کلي دستپختشان خوب است شايد بتوانند در همان ايران چند نفری با هم همت کنند و اين زحمت آشپزخانه را به يک کار گروهي مثلأ رستوران داری تبديل کنند. اين جا بسياری از رستوران های خوب را خانم ها مي گردانند. رستوراني که خانم ها عهده دارش باشند غذايش بهتر است. البته مي دانم که آشپزهای خيلي خوب بين آقايان هم هست، از جمله اينجانب، اما غذای با طعم خانگي را خانم ها مي پزند. يعني اين تمرين هر روزه ی غذا پختن به جز اين که شکم اهل خانه را سير مي کند هيچ جای ديگری پول توليد نمي کند در حالي که خيلي ها در زندگي شان پيش آمده که در روزگار سخت خانم خانه شروع کرده به مثلأ خياطي و بار مالي خانه را به دوش کشيده. خوب چرا نشود در روزگار خوشي از سرمايه ی دستپختشان استفاده کنند و يک رستوران جمعي باز کنند؟ من يک بار برای تدارک غذای گروه تصويربرداری ام که حدود بيست نفر مي شدند همين پيشنهاد را دادم و از نتيجه اش استفاده کردم، همسر يکي از همکارانم برای گروه غذا مي پخت و مزد زحمتش را مي گرفت

سوم، مي دانم که جوان های ايراني از هر چه آشپزخانه است بدشان مي آيد، به هر حال سابقه ی آشپزخانه خيلي پيش همه خراب است اما خيلي خوب بود اگر همين دختر و پسرهای ايراني که خارج از کشور هستند و مثل همه ی مردم، واقعأ مثل همه ی مردم حتي اينجايي ها، برای پول درآوردن سراغ کار در رستوران ها رفته اند اين تجربه را منتقل مي کردند که نگاه اقتصادی کردن به آشپزخانه و غذا و کار کردن در غذا فروشي ها نه تنها بد نيست که خيلي هم پولساز است. من هم يک وقتي فکر مي کردم هر دانشجوی ايراني که مي گويد رفته ام و در رستوران کار کرده ام بايد خيلي بدبخت بوده باشد اما حالا که اين جا هستم مي بينم اصلأ داستان وارونه ست. يعني کار کردن در غذاخوري ها مثل هر کار ديگری ست و اتفاقأ جوان ها و بخصوص دانش آموزان دبيرستاني و دانشجوها مي روند دنبال اين کار. خيلي از همان جوان های قديمي حالا رستوران دار هستند چون غذاخوردن مردم هيچوقت تمامي ندارد و اگر کسي ايده ای در غذا داشته باشد بهترين جا برايش همين در رستوران هاست. بنابراين حرف از رستوران داری يا کار کردن در رستوران معني اش بدبختي نيست

و اين حرف آخر، تازگي ها يک جور نان بربری آورده اند در فروشگاه ها که شکل آن مثل نان همبرگر مي ماند اما جنسش بربری ست. معني اش اين است که نان بربری که اين جا به نام نان ترکي مي شناسندش از آن شکل سنتي اش خارج شده و حالا برای زندگي غربي مناسب تر شده. باز هم يعني آن آدم باهوشي که نان بربری گرد و کوچک دارد توليد مي کند تعصب نداشته که يا نان بربری دراز يا هيچ. پيش خودش ديده چرا از اين بازار استفاده نکند؟ و شکل نانش را عوض کرده و حالا دو جور نان بربری به بازار مي فرستد. دنيای جديد جای تعصب ندارد


نظرات

پست‌های پرطرفدار