در قاب عکس استراليايی: میفهمم خيلی عجيبه توی خاورميانه
امروز رفته بودم نهار بخورم بس که غذا داغ بود همان گاز اولی که زدم داشتم گر میگرفتم. با دست شروع کردم باد زدن به لقمهی توی دهانم. به نظرم خيلی منظرهاش کمدی شده بود چون يک خانمی چند قدم آنطرفتر افتاد به خنده. من هم با دهان باز يک سری تکان دادم که به هر حال اينجوریهاس. بعد که به هر کلکی بود غذا رفت پايين گفتم به جای خنديدن يک کمی کمک میکردی ...
زن: ... ها ها ها ها ... يعنی چطوری کمک میکردم؟
من: خوب باد میزدی.
زن: ... ها ها ها ها ... خفه شدم از خنده ... تو غذا میخوری من باد بزنم ...
من: خوب آره ديگه ... چه لهجهی بامزهای داری؟ کجايی هستی؟
زن: اسرائيلی. تو کجايی هستی؟
من: ايرانی. مهاجرت کردم به استراليا
زن: منم مهاجرم
من: دارم صدات رو ضبط میکنم. اشکالی نداره؟
زن: برای چی ضبط میکنی؟
من: برای وبلاگم.
زن: چه جالب. نه اشکالی نداره.
من: خيلی وقته اينجايی؟
زن: حدود شش ساله. تو چطور؟
من: نزديک به هفت ساله. چه کار میکنی اينجا؟
زن: دارم فوق ليسانس میگيرم در خدمات اجتماعی
من: بامزهس. خيلی از خانمهای ايرانی که میشناسم دوست دارن همين رشته رو بخونن
زن: به نظرم همهی خانمها با جامعهشون مشکل دارن برای همين هم وقتی ميرسن به يک امکانات تحصيلی سعی میکنن بفهمن اون مشکلات اجتماعی از کجا درست شده
من: آره به نظرم حرفت خيلی درسته. ببينم توی کدوم شهر اسرائيل زندگی میکردی؟
زن: حيفا.
من: شهر بزرگيه؟
زن: نه بزرگ نيست ولی سومين شهر اسرائيل به حساب مياد
من: اوضاع زندگی چطوره اونجا؟ مردم مذهبیان؟
زن: مذهبی هم داريم ولی مثل همين استراليا همه جور آدمی توی خيابون میبينی. هر کی هر جوری که دوست داره زندگی میکنه.
من: میدونی من هميشه فکر میکنم اسرائيل خيلی قيد و بند مذهبی داره، يعنی مردم بايد مراقب رفتارهاشون باشن که دولت بهانه نگيره ازشون
زن: اصلن اينطوری نيست. اسرائيل يک کشور سکولاره. يعنی هر کسی هر راهی که برای خودش انتخاب کرده به خودش مربوطه
من: از نظر اجتماعی چطور؟ الان نسل جديد توی اسرائيل چطور زندگی میکنن؟
زن: خيلی شبيه غربیها. خيلی از دختر و پسرها با هم زندگی میکنن ولی ازدواج هم نکردن. قديمها نمیشد به راحتی با محدوديتهای اجتماعی و سنتی کنار اومد ولی حالا مردم کاری به هم ندارن.
من: به نظرم بين کشورهای اطراف فقط لبنانیها اينطوری زندگی میکنن
زن: آره اتفاقن لبنانیها خيلی آزادتر زندگی میکنن ولی هنوز هم فکر میکنم اسرائيل سکولارتر از باقی کشورهای خاورميانهس
من: ببينم اگه يک يهودی بخواد دينش رو عوض کنه محدوديت داره، يعنی مثل اسلام بهش ميگن از دين خارج شده؟
زن: نه. البته همه جور تبليغی میکنن که کسی از دين خارج نشه ولی اگر کسی دينش رو عوض کرد کاری بهش ندارن
من: تو نمونهش رو ديدی؟
زن: خوب من خودم اصلن دين ندارم. پدر و مادرم يهودی هستن، من هم توی اسرائيل بزرگ شدم ولی هيچ دينی رو انتخاب نکردم. همهی خانواده و دوستام هم میدونن
من: اين که دين نداری توی کارهای اجتماعی مشکلی برات درست نمیکرد؟
زن: نه. من دو سال رفتم سربازی بعدش هم رفتم دانشگاه. کار هم میکردم. ولی کسی کاری نداشت که دين دارم يا نه. من میفهمم خيلی عجيبه توی خاورميانه اينطوری باشی ولی واقعن اسرائيل خيلی سکولاره.
من: اوضاع اجتماعی زنها توی اسرائيل چطوره؟
زن: ببين واقعيتش اينه که ما توی خاورميانه خيلی رفت و آمدی نداريم. يعنی مثل شماها که ممکنه اينطرف و اونطرف برين ما اونجوری نيستيم. همين شده که ما بيشتر با اروپا سر و کار داشته باشيم. خوب اثر اروپا روی جامعهی اسرائيل بيشتر بوده. البته خاورميانهای بودن اسرائيل هم کنارش بوده. ولی زنها در اسرائيل به اروپا نزديکترن، بخصوص نسل جديد که دنيا رو بيشتر میبينن و هر جوری که دلشون میخواد زندگی میکنن. البته خود جامعهی اسرائيل اروپايی نيست ولی زنها نسبت به کشورهای خاورميانه خيلی راحتترن.
من: چطور شد اومدی استراليا؟
زن: با شوهرم تصميم گرفتيم بيايم اينجا رو ببينيم. بعد که اومديم خوشمون اومد و مونديم.
من: راضی هستی از اينجا؟
زن: خيلی زياد. با کمک هزينه دولت دارم درس میخونم. اگه اسرائيل بودم بايد کلی پول میدادم که از عهدهش برنمیاومدم. تجربهی خوبيه.
من: خيلی هم عالی. خوب من بايد زود غذام رو بخورم و برم سر کارام.
زن: سرد شده ديگه لازم نيست باد بزنم کمکت
من: ... ها ها ها ها ... ببين دفعهی بعد اگه ديدی يکی مثل من شده کمک کن، نشين اونجا بخند بهش
زن: ... ها ها ها ها ... تابلو میذارم اينجا هر کی خواست باد بزنم بهم خبر بده ... ها ها ها ها ...
زن: ... ها ها ها ها ... يعنی چطوری کمک میکردم؟
من: خوب باد میزدی.
زن: ... ها ها ها ها ... خفه شدم از خنده ... تو غذا میخوری من باد بزنم ...
من: خوب آره ديگه ... چه لهجهی بامزهای داری؟ کجايی هستی؟
زن: اسرائيلی. تو کجايی هستی؟
من: ايرانی. مهاجرت کردم به استراليا
زن: منم مهاجرم
من: دارم صدات رو ضبط میکنم. اشکالی نداره؟
زن: برای چی ضبط میکنی؟
من: برای وبلاگم.
زن: چه جالب. نه اشکالی نداره.
من: خيلی وقته اينجايی؟
زن: حدود شش ساله. تو چطور؟
من: نزديک به هفت ساله. چه کار میکنی اينجا؟
زن: دارم فوق ليسانس میگيرم در خدمات اجتماعی
من: بامزهس. خيلی از خانمهای ايرانی که میشناسم دوست دارن همين رشته رو بخونن
زن: به نظرم همهی خانمها با جامعهشون مشکل دارن برای همين هم وقتی ميرسن به يک امکانات تحصيلی سعی میکنن بفهمن اون مشکلات اجتماعی از کجا درست شده
من: آره به نظرم حرفت خيلی درسته. ببينم توی کدوم شهر اسرائيل زندگی میکردی؟
زن: حيفا.
من: شهر بزرگيه؟
زن: نه بزرگ نيست ولی سومين شهر اسرائيل به حساب مياد
من: اوضاع زندگی چطوره اونجا؟ مردم مذهبیان؟
زن: مذهبی هم داريم ولی مثل همين استراليا همه جور آدمی توی خيابون میبينی. هر کی هر جوری که دوست داره زندگی میکنه.
من: میدونی من هميشه فکر میکنم اسرائيل خيلی قيد و بند مذهبی داره، يعنی مردم بايد مراقب رفتارهاشون باشن که دولت بهانه نگيره ازشون
زن: اصلن اينطوری نيست. اسرائيل يک کشور سکولاره. يعنی هر کسی هر راهی که برای خودش انتخاب کرده به خودش مربوطه
من: از نظر اجتماعی چطور؟ الان نسل جديد توی اسرائيل چطور زندگی میکنن؟
زن: خيلی شبيه غربیها. خيلی از دختر و پسرها با هم زندگی میکنن ولی ازدواج هم نکردن. قديمها نمیشد به راحتی با محدوديتهای اجتماعی و سنتی کنار اومد ولی حالا مردم کاری به هم ندارن.
من: به نظرم بين کشورهای اطراف فقط لبنانیها اينطوری زندگی میکنن
زن: آره اتفاقن لبنانیها خيلی آزادتر زندگی میکنن ولی هنوز هم فکر میکنم اسرائيل سکولارتر از باقی کشورهای خاورميانهس
من: ببينم اگه يک يهودی بخواد دينش رو عوض کنه محدوديت داره، يعنی مثل اسلام بهش ميگن از دين خارج شده؟
زن: نه. البته همه جور تبليغی میکنن که کسی از دين خارج نشه ولی اگر کسی دينش رو عوض کرد کاری بهش ندارن
من: تو نمونهش رو ديدی؟
زن: خوب من خودم اصلن دين ندارم. پدر و مادرم يهودی هستن، من هم توی اسرائيل بزرگ شدم ولی هيچ دينی رو انتخاب نکردم. همهی خانواده و دوستام هم میدونن
من: اين که دين نداری توی کارهای اجتماعی مشکلی برات درست نمیکرد؟
زن: نه. من دو سال رفتم سربازی بعدش هم رفتم دانشگاه. کار هم میکردم. ولی کسی کاری نداشت که دين دارم يا نه. من میفهمم خيلی عجيبه توی خاورميانه اينطوری باشی ولی واقعن اسرائيل خيلی سکولاره.
من: اوضاع اجتماعی زنها توی اسرائيل چطوره؟
زن: ببين واقعيتش اينه که ما توی خاورميانه خيلی رفت و آمدی نداريم. يعنی مثل شماها که ممکنه اينطرف و اونطرف برين ما اونجوری نيستيم. همين شده که ما بيشتر با اروپا سر و کار داشته باشيم. خوب اثر اروپا روی جامعهی اسرائيل بيشتر بوده. البته خاورميانهای بودن اسرائيل هم کنارش بوده. ولی زنها در اسرائيل به اروپا نزديکترن، بخصوص نسل جديد که دنيا رو بيشتر میبينن و هر جوری که دلشون میخواد زندگی میکنن. البته خود جامعهی اسرائيل اروپايی نيست ولی زنها نسبت به کشورهای خاورميانه خيلی راحتترن.
من: چطور شد اومدی استراليا؟
زن: با شوهرم تصميم گرفتيم بيايم اينجا رو ببينيم. بعد که اومديم خوشمون اومد و مونديم.
من: راضی هستی از اينجا؟
زن: خيلی زياد. با کمک هزينه دولت دارم درس میخونم. اگه اسرائيل بودم بايد کلی پول میدادم که از عهدهش برنمیاومدم. تجربهی خوبيه.
من: خيلی هم عالی. خوب من بايد زود غذام رو بخورم و برم سر کارام.
زن: سرد شده ديگه لازم نيست باد بزنم کمکت
من: ... ها ها ها ها ... ببين دفعهی بعد اگه ديدی يکی مثل من شده کمک کن، نشين اونجا بخند بهش
زن: ... ها ها ها ها ... تابلو میذارم اينجا هر کی خواست باد بزنم بهم خبر بده ... ها ها ها ها ...
نظرات