آتيش نشانی، آتيش گرفتم

امروز صبح برای چند دقيقه‌ای نشسته بودم توی يک قهوه‌خانه‌ای ديدم شماره‌ی جديد مجله‌ی BRW را دارد گفتم يک نگاهی کنم. اين BRW يک مجله‌ی اقتصادی‌ست و معمولأ موضوع اصلی هر شماره‌اش چيز جالبی‌ست. البته من هم اگر جايی ببينم می‌خوانمش.






به نظرم موضوع اصلی اين شماره را اگر يک نشريه‌ای توی ايران منتشر می‌کرد خودش را که تعطيل می‌کردند هيچ، آدم‌هايش را هم آتش می‌زدند. موضوع مربوط بود به صندوق‌های خيريه‌ی غير انتفاعی که صد تای اول‌شان را با ذکر جزئيات دخل و خرج‌شان معرفی کرده بود.




همين دخل و خرج‌ اين صندوق‌ها از همه چيز جذاب‌تر بود. اول اين که تقريبأ تمام اين مؤسسات وابسته به کليساها هستند اما با وجود اين خودشان صنعتی راه انداخته‌اند که گردش مالی‌شان به مراتب بيشتر از صنايع مولد است. دومين موضوع جالب هم اين است که اکثريت قريب به اتفاق‌شان از گزارش مالی دادن که کجا چقدر پول خرج کرده‌اند سر باز می‌زنند.






مثلأ پولدارترين صندوق اسمش Catholic Education NSW هست که يک نهاد آموزشی مذهبی در ايالت نيوساوث ولز است. اين ايالت همانی‌ست که سيدنی مرکزش است. اسامی چند تای بعدی را هم می‌بينيد. دوربينم بهتر از اين عکس نمی‌گرفت که باقی‌شان را هم ببينيد.


چقدر دارايی دارند هم موضوع مخفی شده‌شان است و کسی خبر ندارد که علاوه بر نذورات نقدی مردم چقدر ملک و املاک دارند و کجاها هستند. حتی مقدار نذورات مردم را هم اعلام نمی‌کنند. بعضی‌ها که زورشان زياد است کمک‌های دولتی را هم اعلام نمی‌کنند.






جالبش هم اين است که نهادهای سياسی و اداری هم زورشان نمی‌رسد که خواستار شفافيت مالی اين تشکيلات بشوند، در عوض اين‌ها چپ و راست هم تقاضای بخشودگی مالياتی دارند که با فشار و لابی کردن با سياسيون از ماليات دادن هم شانه خالی می‌کنند.

خيلی گزارش جالبی بود که نشان می‌دهد بين کشورهای در حال توسعه يا فقير با کشورهای توسعه يافته در مورد تشکيلات مذهبی و خيريه تفاوتی وجود ندارد. در هر دو مورد اصل بر پنهان کاری‌ست. هر جستجويی برای سر درآوردن از گردش مالی‌شان هم به سنگ سفت می‌خورد.

يک نکته‌ی باريک‌تر از مو هم هست و آن هم اين است که تصوير ما جهان سومی‌ها از دنيای غرب بيشتر معطوف است به کازينو‌ها و فيلم‌های هاليوودی‌، در حالی که تعدد نهادهای مذهبی و اين که چقدر با درآمدشان بر روابط سياسی تأثير می‌گذارند هنوز برای ما نامکشوف است. يعنی تصور تدين غربی‌ها برای ما جهان سومی‌ها تصور رايجی نيست. حال آن که داستان تقريبأ برعکس است و همين درآمدهای تشکيلات مذهبی نشان می‌دهد که چقدر اعتقاد به نذر و پول دادن برای نهادهای مذهبی در غرب زياد است.

من گاهی فکر می‌کنم زير پوست دعواهای سياسی در کشورهای جهان سوم و توسعه يافته يک لايه‌ی ضخيم و البته پر پول از روابط مالی وجود دارد که دست کسی هم بهشان نمی‌رسد. خيلی داستان شبيه است به روابط فراموشخانه‌ای. نهايت زور رسانه هم همين است که در گزارش آمده که برای خيلی از سؤال‌های‌شان مجبور شده‌اند بنويسند N/A يعنی اطلاعاتی در دست نيست.

حالا البته خبری از تعطيلی نشريه نشنيده‌ام. ايضأ خبری هم از آتش نشانی نيست. منتها گاهی که آدم می‌گويد جيگرم آتيش گرفت مال همين مواقع است که البته آن هم چون جگر و آتش تويش هست ممکن است بگويند می‌خواستی جگرش را کباب کنی و بخوری که باز مجازات دارد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار