دو تا مسافر در تايتانيک

ديروز و امروز هر چقدر وقت کردم نشستم يک نگاهی کردم به فهرست مسافران کشتی تايتانيک. بعد دنباله‌‌ی بعضی مدارکش را گرفتم ديدم داستان يکی‌شان خيلی سوزناک است.

در فهرست مسافران کشتی تایتانيک، که معرف حضورتان هست، يک خانواده عرب هم بوده که از همه‌ی جوانب موضوع جالبی‌ست. خانواده مورد نظر دو تا عضو داشته. يک زن و يک شوهر.

اسم آقای همسر نصرالله ناصر بوده. يک جاهايی نوشته بودند نيکلاس ناصر ولی بعد که رفتم بعضی مدارک عربی را هم ديدم معلوم شد نصرالله ناصر بوده.

نصرالله بليت 20 پوندی خريده بوده برای خودش و همسرش، بنابراين محل اسکان‌شان در قسمت درجه دو کشتی تايتانيک بوده. آقای نصرالله داشته از لبنان می‌رفته نيويورک منتها جالب است که بدانيد جناب‌شان تازه داماد بوده‌اند با 32 سال سن. و همسرش چند ساله؟ همسرش، عادله حکيم، 14 ساله‌ بوده. قابل توجه اين که باردار هم بوده بنابراين می‌توانيد خودتان حساب کنيد که در زمان ازدواج 13 سال داشته. نصرالله و عادله هر دوی‌شان اهل زهله لبنان بودند که 45 کيلومتر با بيروت فاصله دارد.

هر دو در تاريخ چهارشنبه 10 آوريل 1912 در Cherboug فرانسه سوار کشتی می‌شوند که بروند نيويورک. ناصر قوی هيکل هم بوده و روی بازوی راستش يک خالکوبی درشت داشته با علامت شير و شمشير.

بعد که تايتانيک غرق می‌شود ناصر در جريان سوار شدن به قايق‌های نجات از دست می‌رود ولی همسرش را نجات می‌دهند. يک جايی نوشته بودند که اصلن سوارش نمی‌کنند چون با آن هيکل درشت به نظر می‌رسيده می‌تواند شنا کند و در عوض جايش را می‌دهند به همسرش. با اين همه نصرالله دوام نمی‌آورد و غرق می‌شود.

وقتی کشتی‌های نجات می‌رسند به خشکی عادله که باردار بوده از زور درد و اوضاع نابسامانی که داشته بچه‌اش را به دنيا می‌آورد که يک پسر بوده ولی بچه هم دوام نمی‌آورد و چند ساعت بعد از دست می‌رود.

عادله که می‌رسد به خشکی نه کسی را داشته و نه نشانی از جايی. تنها چيزی که می‌دانسته اين بوده که می‌خواسته‌اند بروند يک جايی به نام کليولند در ايالت اوهايو. او را می‌فرستند اوهايو و می‌گردند به دنبال خانواده‌های عرب که از عادله سرپرستی کنند. بلاخره هم چند تا خانواده عرب پيدا می‌کنند و عادله را می‌دهند دست آن‌ها.

توی جيب‌های ناصر که او را از آب می‌گيرند چند تا قبض پول بوده به اضافه‌ی 160 پوند طلا که آن‌ها را با يک تکه پارچه بسته بوده دور شکمش. پول‌ها را می‌دهند به عادله. بعد يک وکيلی از طرف دولت امريکا استخدام می‌شود که رد قبض‌ها را بگيرد و ببيند پولی از توی‌شان درمی‌آيد برای عادله يا نه.

نامه‌ای که وکيل می‌نويسد خيلی سوزناک است و توی آن آمده که اين دختر اصولن از زور بچگی و فقر مانده است روی دست چند نفر از کسانی که مليت شبيه به او دارند و اگر می‌شود اين قبض‌ها را تبديل به پول کنيد و بفرستيد که بدهيم به او. بعد از 5 ماه و حدود 8 تا نامه بلاخره هزار دلار از قبض‌ها به دست می‌آيد که می‌دهند به عادله و ديگر هيچ.

باقی داستان اين وسط را نشد بفهمم به کجا می‌رسد ولی عادله دوباره ازدواج می‌کند و 4 تا بچه به دنيا می‌آورد و بلاخره در سال 1970 در سن 72 سالگی در ايالت تکزاس امريکا از دنيا می‌رود.

کلی سند و مدرک قديمی خواندم برای همين‌هايی که نوشتم ولی جالب بود. آدرس آدم‌ها را پيدا کرده‌ام و يک کمی هم ايميل زدم که ببينم شايد بشود يک روزگاری بروم دنبال باقی داستان. البته آن قسمت دختر 13 ساله شوهر دادنش می‌رود روی اعصاب آدم ولی به هر حال گفتم بنويسم شايد برای‌تان جالب باشد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار