رسانه و اقليت هاي قومي

استراليا يك كشور مهاجر پذير است (و البته دانشگاهي پذير، كه من از اين مدلش هستم) و تقريبا از هر قومي ميشه عده اي رو در اينجا پيدا كرد. همين وضعيت يك الزامات فرهنگي رو در اينجا بوجود آورده كه اصلي ترينش درك متقابل اقليت ها از فرهنگ همديگه س. علاوه بر مراسمي كه اقليت ها براي خودشون دارن در هر شهري يك راديويي براي اقليت ها درست كردن كه برحسب تعداد اعضايي كه عضو راديو ميشن ساعت بيشتري به اون اقليت تعلق مي گيره. اسم راديويي كه در بريسبن هست راديو فور ايي بي ست. ظاهرا تعداد ايراني هاي بريسبن 2000 تايي ميشه ولي از قرار فقط 40-30 تا از اونا عضو راديو هستن و ايراني ها دو تا برنامه و در مجموع 2 ساعت زمان در اختيارشون هست كه فرهنگ خودشون رو تبليغ كنن.
جدول پخش برنامه رو هم نمايندگان همون اقليت ها تعيين ميكنن. براي اينكه بشه در راديو برنامه سازي كرد بايد الزاما يك دوره اي و يك امتحاني رو گذروند. دوره اي فقط 2 ساعت وقت ميبره و ورقه امتحاني رو ميدن ببري خونه و هفته بعد بياري تا مجوز كار بدن. ايتاليايي ها بيشتر از همه برنامه دارن و از قضا اقليت كردها هم برنامه راديويي دارن و از موسيقي كردي ايران هم استفاده ميكنن و من مثل هميشه شيفته موسيقيشون هستم. اين راديو يك جور آماتوريزم رسانه اي هم هست كه زواياي جديدي از كاركرد رسانه رو نشون ميده و چون براي كار در اون پولي نميدن و داوطلبانه س، محصولي كه عرضه ميشه جذابه، در واقع يك اتفاق پيش بيني نشده هفتگيه و اين همون چيزيه كه رسانه هاي رسمي سعي ميكنن اون رو شبيه سازي كنن مثل روز هفتم بي بي سي.
چند تا طرح دارم كه ميترسم بگم چون توي ايران چند باري كه از اين طرح ها دادم طولي نكشيد كه يواش يواش خودم رو گذاشتن كنار و بعد خودشون همون طرح ها رو وارونه اجرا كردن و نتيجه ش هم طبيعتا افتضاح ميشد كه يك نمونه ش رو الان چند ساليه گرفتارش هستن. هول كردن كه بگن ما بوديم، بوق و داردار دار هم فرمودن حالا پيش نميره. ميترسم بگم باز هول بزنن نپخته بخورن.
همينه ديگه هممون نصفه نيمه هستيم، كتاب هاي تاريخمون پر از همين نقل هاس كه من اين بودم و من چنان كردم بعدش زدن توي كاسه كوزه ش رفته يك جايي نشسته براي خودش. من چند سال پيش به يك آدم نيمه محترمي گفتم بابا جان تو رو كه حقوقت رو ميدن كار هم كه بلد نيستي، علاقه به ياد گرفتن هم نداري خوب چرا خودت و بقيه رو به زحمت ميندازي ميايي سر كار برو خونه كتاب بخون، مسافرت كن، ما هم كار ميكنيم به اسم تو كه رئيسمون هستي اعتبارش رو تو ببر. چپ چپ نگاه كرد. سال بعدش كه استعفا داد كلي خسارت روحي و به اطرافيان و يك دنيا خسارت فرهنگي به مردم زده بود، موقع خداحافظي گفتم حالا كجا ميري گفت مشاور مدير مالي اداره ..... شدم. حضرتش تنها گلي كه به سر خلايق زده بود يك ليسانس فيزيك بود. تازه اونهم صد تا سؤال بي پاسخ ديگه.

نظرات

پست‌های پرطرفدار