سايه و ايضاْ باز هم سايه

هم اتاقي ام در دانشگاه يك جامعه شناس خوش مشرب و تنومند استرالياييه كه فقط بخاطر لطفي كه داره توي زمستان كولر اتاق رو روشن نميكنه. هر بار كه قراره يكساعتي توي اتاق نباشم اعلام مي كنم تا با خيال راحت كولر رو روشن كنه و يك شكم يسر هواي سرد ببلعه. چند روز پيش با يك هيجاني درباره دو سه تا فيلم ايراني حرف ميزد و توقع داشت براش درباره اونا توضيح بدم ولي بدبختانه نه من و نه حتماْ شما كه در ايران هستين جز اسم فيلم و احياناْ مثلاْ موضوع كلي اونا چيز بيشتري درباره شون نميدونيم. بعد از اين دست و اون دست كردن بهش گفتم من اين فيلم ها رو نديدم. گفت اينا كه مال دو سه سال پيش هستن، گفتم امكان ديدنش نيست. گفت جايزه گرفتن، گفتم ميدونم ولي خوب توي ايران اكران نشدن. حالا مثلاْ چي بگه خوبه؟ گفت ميخواي كاستش رو بدم ببيني؟ گفتم بده بلاخره چراغي كه به خونه شما رواست احتمالاْ به خونه ما هم روا باشه ( بماند كه خونه ي ما در مقابل خونه اينا عين مسجده).
به نظرم بعضي دوستاني كه يك مواجبي مي گيرن كه دخل فرهنگ و هنر ايران رو دربيارن در مجموع خوب عمل ميكنن فقط بالاغيرتاْ يك دستوري بدن به اداره ثبت احوال اقلاْ بتونيم اسم خودمون رو با اسم هاي خارجي عوض كنيم.

نظرات

پست‌های پرطرفدار