هفته هاي مردمي
بر خلاف رويه مرسوم در ايران كه اسم هفته هاي سال را دولت يا تشكيلات دولتي انتخاب مي كنند و خود همان انتخاب كننده ها هم مراسم مربوط به هفته را برگزار مي كنند اينجا در استراليا چون دولت حاضر نيست مراسمي بگذارد كه بدون شركت كننده باشد و البته اگر زور هم داشته باشد زورش خريدار ندارد بنابراين همه چيز را از اول به عهده خود مردم گذاشته. هفته را خود مردم انتخاب و نامگذاري مي كنند و مراسمش را هم خودشان برپا مي كنند. دو هفته پيش در بريسبن جشنواره ساليانه يكي از محله ها برگزار شد. يك ميدان بزرگ كه براي همين جور مراسم درست شده پر از ديدني هايي بود كه اهل محل براي فروش يا به نمايش درآوردن به ميدان آورده بودند و از همه مهمتر يك شهر بازي براي بچه ها راه انداخته بودند كه همه بچه ها دلي از عزا درآوردند. از اين دست اتفاقات در خيلي كشورهاي ديگر هم وجود دارد كه همه كارها به دست خود مردم انجام ميشود. حالا وقتي قرار ميشود همين داستان را ايراني كنيد اول كلي فهرست شركت هاي دولتي كه به بخش خصوصي داده شده جلوي رويتان گذاشته ميشود و مقدار زيادي اسم NGO ها (سازمان هاي غير دولتي) كه يعني اين كارها مربوط به بخش خصوصي ست يا به اونها واگذار شده.
بيچاره NGO ها كه براي يك گردهمايي كه مثلاْ ميخواهند در آن قرار بگذارند چه وقت بروند كوهستان را تميز كنند
يا پول براي كودكان سرطاني جمع كنند بايد اول از بيست جا امضا بگيرند. يك آدم نامحترمي توي اداره ما بود كه تا حرف انتقال كارهاي خدماتي اداره به بخش خصوصي شد فورأ يك شركتي راه انداخت و شركتش رو به همين اداره اي كه خودش هم توي اون كار ميكرد معرفي كرد و البته كار خدمات رو به شركتش منتقل كرد، حالا ايشون شده بود رئيس اون شركت خدماتي كه حقوق پرسنل خدمات رو ميداد ولي قبلش چكاره بود؟ قبلش هم رئيس امور اداري همون اداره بود و باز هم خودش حقوق همون پرسنل رو ميداد. ما مونده بوديم حيران كه مگه آدم ميشه خودش به خودش نامه بنويسه و شركت خودش رو به خودش معرفي كنه؟ مثلا نامه بنويسه:
جناب آقاي الكساندر ميخايلوفسكي،
محترماْ ،
من الكساندر ميخايلوفسكي رئيس شركت خدمات الكساندروفسكي مايلم امور مربوط به خدمات اداره شما رو با دقت و نظم همه روزه از خروس خوان تا بوق سگ توسط شركتم به نحو احسن انجام بدهم. خواهشمند است اين شركت را درجريان تصميم گيري خود در خصوص واگذاري امور خدماتي آن اداره قرار دهيد.
با امتنان
امضا: الكساندر ميخايلوفسكي
ولي شد ديگه.
بر خلاف رويه مرسوم در ايران كه اسم هفته هاي سال را دولت يا تشكيلات دولتي انتخاب مي كنند و خود همان انتخاب كننده ها هم مراسم مربوط به هفته را برگزار مي كنند اينجا در استراليا چون دولت حاضر نيست مراسمي بگذارد كه بدون شركت كننده باشد و البته اگر زور هم داشته باشد زورش خريدار ندارد بنابراين همه چيز را از اول به عهده خود مردم گذاشته. هفته را خود مردم انتخاب و نامگذاري مي كنند و مراسمش را هم خودشان برپا مي كنند. دو هفته پيش در بريسبن جشنواره ساليانه يكي از محله ها برگزار شد. يك ميدان بزرگ كه براي همين جور مراسم درست شده پر از ديدني هايي بود كه اهل محل براي فروش يا به نمايش درآوردن به ميدان آورده بودند و از همه مهمتر يك شهر بازي براي بچه ها راه انداخته بودند كه همه بچه ها دلي از عزا درآوردند. از اين دست اتفاقات در خيلي كشورهاي ديگر هم وجود دارد كه همه كارها به دست خود مردم انجام ميشود. حالا وقتي قرار ميشود همين داستان را ايراني كنيد اول كلي فهرست شركت هاي دولتي كه به بخش خصوصي داده شده جلوي رويتان گذاشته ميشود و مقدار زيادي اسم NGO ها (سازمان هاي غير دولتي) كه يعني اين كارها مربوط به بخش خصوصي ست يا به اونها واگذار شده.
بيچاره NGO ها كه براي يك گردهمايي كه مثلاْ ميخواهند در آن قرار بگذارند چه وقت بروند كوهستان را تميز كنند
يا پول براي كودكان سرطاني جمع كنند بايد اول از بيست جا امضا بگيرند. يك آدم نامحترمي توي اداره ما بود كه تا حرف انتقال كارهاي خدماتي اداره به بخش خصوصي شد فورأ يك شركتي راه انداخت و شركتش رو به همين اداره اي كه خودش هم توي اون كار ميكرد معرفي كرد و البته كار خدمات رو به شركتش منتقل كرد، حالا ايشون شده بود رئيس اون شركت خدماتي كه حقوق پرسنل خدمات رو ميداد ولي قبلش چكاره بود؟ قبلش هم رئيس امور اداري همون اداره بود و باز هم خودش حقوق همون پرسنل رو ميداد. ما مونده بوديم حيران كه مگه آدم ميشه خودش به خودش نامه بنويسه و شركت خودش رو به خودش معرفي كنه؟ مثلا نامه بنويسه:
جناب آقاي الكساندر ميخايلوفسكي،
محترماْ ،
من الكساندر ميخايلوفسكي رئيس شركت خدمات الكساندروفسكي مايلم امور مربوط به خدمات اداره شما رو با دقت و نظم همه روزه از خروس خوان تا بوق سگ توسط شركتم به نحو احسن انجام بدهم. خواهشمند است اين شركت را درجريان تصميم گيري خود در خصوص واگذاري امور خدماتي آن اداره قرار دهيد.
با امتنان
امضا: الكساندر ميخايلوفسكي
ولي شد ديگه.
نظرات