از طراحی تا ديرينشناسی و تاريخ
هفته پيش به فکرم رسيد يک طرحی را با دو تای ديگر از دوستانم انجام بدهيم که ببينيم چيز به درد بخوری میشود يا نه. البته نمونهاش را لابد ديدهايد منتها با توجه به اين که آدم يک کاری را که خودش انجام بدهد يک مزهی ديگری دارد بلاخره طرح را انجام داديم. نتيجهاش محشر شد. يک قطعه شعر از مولوی را انتخاب کردم و از محمدرضا چرمساز که خطاط و گرافيست است خواستم بنويسدش. دو سه بار نوشت تا دست آخر به اين نتيجه رسيديم که سياه مشق خيلی بهتر است. بعد همين طرح را دادم به ايمان احمدی که طراح و گرافيست است تا برای چاپ روی يک تیشرت درستش کند. ايمان طرح را روی تیشرت هم چاپ کرد. نتيجهاش همين چيزیست که عکسش را میبينيد. 50 دلار هم خرج برداشته.
حالا هزار جور طرح ديگر هم داريم. خيلی خيلی از اين کار گروهی لذت بردم. البته اگر دوست داريد از اين تیشرتها داشته باشيد و طرحهای ديگرش را ببينيد بهتر است با محمدرضا و ايمان حرف بزنید چون باقی داستان مربوط به خودشان است. من فقط آن ايدهی اوليه را دادم که همينجا در بریزبن انجامش بدهيم. فکر میکنم خيلی خوب است که بهشان سفارش کار بدهيد که راه بيفتند. قرار است طراحیهای مختلف ايرانی را روی تیشرتها چاپ کنند ولی اگر خودتان طرحی توی فکرتان هست بهشان بگوييد تا انجامش بدهند و البته مزد رحمتشان را هم بدهيد. به نظرم برای کادو دادن به دوستان غير ايرانیتان هم خوب باشند. اگر میخواهيد باهاشان تماس بگيريد به من ايميل بزنيد تا معرفیتان کنم.
اين از اين.
از هفتهی پيش موزهی کوئينزلند يک برنامهی علمی- تفريحی را شروع کرده که تا پايان ژانويه هم برقرار است و يک روزهايی هم من برای همين برنامه آنجا هستم. آنقدری که بابت اين برنامه موزه کارهای رسانهای تازه تجربه کردم که توی خود رسانه تجربه نکرده بودم. برنامه عبارت است از I Dig Dino. يک گروهی از ديرينشناسها و زمينشناسها با همکاری اهل موزه يک نمايشگاه برای بچههای بين 3 تا 15 سال راه انداختهاند که با ابزارهای واقعی میروند زمين را حفر میکنند تا نمونه استخوانهای دايناسورها را پيدا کنند. به شدت مورد استفبال مردم قرار گرفته و البته خود موزه هم سنگ تمام گذاشته. من تقريبن توی تمام جزئيات کار بودم که چطور نمونهها را ساختند و از جنبهی زمانی چطور سر وقت خودش نمايشگاه را برگزار کردند. 5 تا تيم مختلف در مدت دو ماه کار کردند که اين نمايشگاه برگزار بشود، جدا از اين که بعضی بخشهای چاپ و انتشارات را هم داده بودند به مراکز خصوصی که به موقع آماده بشوند.
در کنار نمايشگاه اصلی، جشنواره فيلم و نمايش عروسکی هم دارند که باز موضوع آن دايناسورهاست. هر روز هم يکی از محققان دانشگاه کوئينزلند میآيد و برای مردم سخنرانی میکند. يک کار خيلی جالب ديگری هم انجام دادهاند که به نظرم شاهکار موزهست. از يک گروه عروسکگردان دعوت کردهاند که در راهروهای اصلی موزه و با عروسکهای بزرگ دايناسورها برنامه اجرا کنند. معروفترين اين عروسکها اسمش T Rex است و در هر ساعت به مدت يک ربع توی راهروی اصلی راه میافتد و بچهها با يک دايناسور نسبتن واقعی آشنا میشوند. توی بدنهی دايناسور پر از ابزارهای الکترونيکیست و آن کسی که داخل ماکت قرار گرفته اسمش مايکل است که معروفترين عروسک گردان کوئينزلند هم است. مهارت مايکل به اضافهی ابزارهای الکترونيکی باعث شده تا حرکات دايناسور خيلی طبيعی باشد. برای همين بعضی بزرگترها هم از نزديک شدن T Rex وحشت میکنند.
يک جايی از نمايشگاه هم خمير رنگی گذاشتهاند برای بچهها و بزرگترها که خودشان دايناسور درست کنند. انصافن بعضی نمونههايی که درست میکنند فوقالعادهست.
اين هم از دايناسورهای موزه.
امروز بعد از حدود يک سال بلاخره ماشينم را توی پارکينگ سقفدار دانشگاه پارک کردم. خيلی واقعن اتفاق مهمی بود گفتم بنويسم بلکه يک اشارهی تاريخی به موضوع کرده باشم.
حالا هزار جور طرح ديگر هم داريم. خيلی خيلی از اين کار گروهی لذت بردم. البته اگر دوست داريد از اين تیشرتها داشته باشيد و طرحهای ديگرش را ببينيد بهتر است با محمدرضا و ايمان حرف بزنید چون باقی داستان مربوط به خودشان است. من فقط آن ايدهی اوليه را دادم که همينجا در بریزبن انجامش بدهيم. فکر میکنم خيلی خوب است که بهشان سفارش کار بدهيد که راه بيفتند. قرار است طراحیهای مختلف ايرانی را روی تیشرتها چاپ کنند ولی اگر خودتان طرحی توی فکرتان هست بهشان بگوييد تا انجامش بدهند و البته مزد رحمتشان را هم بدهيد. به نظرم برای کادو دادن به دوستان غير ايرانیتان هم خوب باشند. اگر میخواهيد باهاشان تماس بگيريد به من ايميل بزنيد تا معرفیتان کنم.
اين از اين.
از هفتهی پيش موزهی کوئينزلند يک برنامهی علمی- تفريحی را شروع کرده که تا پايان ژانويه هم برقرار است و يک روزهايی هم من برای همين برنامه آنجا هستم. آنقدری که بابت اين برنامه موزه کارهای رسانهای تازه تجربه کردم که توی خود رسانه تجربه نکرده بودم. برنامه عبارت است از I Dig Dino. يک گروهی از ديرينشناسها و زمينشناسها با همکاری اهل موزه يک نمايشگاه برای بچههای بين 3 تا 15 سال راه انداختهاند که با ابزارهای واقعی میروند زمين را حفر میکنند تا نمونه استخوانهای دايناسورها را پيدا کنند. به شدت مورد استفبال مردم قرار گرفته و البته خود موزه هم سنگ تمام گذاشته. من تقريبن توی تمام جزئيات کار بودم که چطور نمونهها را ساختند و از جنبهی زمانی چطور سر وقت خودش نمايشگاه را برگزار کردند. 5 تا تيم مختلف در مدت دو ماه کار کردند که اين نمايشگاه برگزار بشود، جدا از اين که بعضی بخشهای چاپ و انتشارات را هم داده بودند به مراکز خصوصی که به موقع آماده بشوند.
در کنار نمايشگاه اصلی، جشنواره فيلم و نمايش عروسکی هم دارند که باز موضوع آن دايناسورهاست. هر روز هم يکی از محققان دانشگاه کوئينزلند میآيد و برای مردم سخنرانی میکند. يک کار خيلی جالب ديگری هم انجام دادهاند که به نظرم شاهکار موزهست. از يک گروه عروسکگردان دعوت کردهاند که در راهروهای اصلی موزه و با عروسکهای بزرگ دايناسورها برنامه اجرا کنند. معروفترين اين عروسکها اسمش T Rex است و در هر ساعت به مدت يک ربع توی راهروی اصلی راه میافتد و بچهها با يک دايناسور نسبتن واقعی آشنا میشوند. توی بدنهی دايناسور پر از ابزارهای الکترونيکیست و آن کسی که داخل ماکت قرار گرفته اسمش مايکل است که معروفترين عروسک گردان کوئينزلند هم است. مهارت مايکل به اضافهی ابزارهای الکترونيکی باعث شده تا حرکات دايناسور خيلی طبيعی باشد. برای همين بعضی بزرگترها هم از نزديک شدن T Rex وحشت میکنند.
يک جايی از نمايشگاه هم خمير رنگی گذاشتهاند برای بچهها و بزرگترها که خودشان دايناسور درست کنند. انصافن بعضی نمونههايی که درست میکنند فوقالعادهست.
اين هم از دايناسورهای موزه.
امروز بعد از حدود يک سال بلاخره ماشينم را توی پارکينگ سقفدار دانشگاه پارک کردم. خيلی واقعن اتفاق مهمی بود گفتم بنويسم بلکه يک اشارهی تاريخی به موضوع کرده باشم.
نظرات