من توبه مي کنم اما ماه که توبه نکرده
چرا دانشگاه تهران با رئيس جديدش برای جنبش اصلاحات مهم هستند؟ اين سوال کليدی من است
پيش از هر چيز اين را بايد بگويم که هر نظری درباره ی نوشته ی من داريد برايم محترم است. دليلي برای جنگيدن ندارم چون به قدر بضاعت خودم از آنچه تجربه کرده ام شاهد دارم که نشان بدهد به حرفم معتقدم. البته آنقدر هم متعصب نيستم که حرف های ديگران را اگر درست باشند قبول نکنم، بنابراين
من به اين باورم که سرشکستگي کليسا در دوران گاليله و منع انتشار نظريه ی او مبني بر گردش زمين به دور خورشيد هنوز هم گريبانگير کليسا و پاپ های متعدد آن است. کدام واقعه ی سياسي تا امروز تا اين حد توانسته کليسای واتيکان و بالطبع ساير متعصبان مذهبي در اديان ديگر را از ورود بي محابا به عرصه ای که مهارتي در آن ندارند بترساند؟ اصلأ کدام واقعه ای تا اين حد همگاني شده که به مجرد دو کلمه کتاب خواندن راهش را مثل اسيدی که به سنگ اثر مي کند در ذهن خواننده باز کند؟
حالا يکي ديگر. اسم اينشتين مترادف است با بمب اتم اما هر دوی اين نام ها مترادفند با سلطه ی هيتلر و مهاجرت دستجمعي بزرگان علم از آلمان. چه کسي است که اسم اينشتين را نشنيده باشد؟ هيتلرهم از موضع برتری نژادی و ايدئولوژيک که چيزی بدتر از برتری ديني است دست به توجيه کارآمدی علم زده بود
حالا بگويئيد چه کسي دارد تمام آموزه های ديني ما را که همواره به وجود نظم دهنده ای در عالم معطوف بوده به يک بي نظمي ساليانه تقليل مي دهد؟ خورشيد و زمين و ماه در تمام قرن های گذشته درست و به وقت خودشان به دور محور خودشان و ديگران چرخيده اند اما بيست و هفت سال است که بي نظم شده اند و هر سال بايد تمام محاسبات علمي را کنار گذاشت و برای روئيت ماه و در نزديکي غروب خورشيد آسمان را کاوش کرد. اين چه چيزی از دوران گاليله کم دارد؟
من اصراری ندارم که بگويم باور کنيد يا نکنيد اما مي خواهم مثل يک آدم معمولي گوشزد کنم که آدم دانشگاهي نمي تواند از ابزاری برای به کرسي نشاندن حرفش استفاده کند که آدم های غير دانشگاهي از آن استفاده مي کنند. اتفاقأ فرق ميان دانشگاهيان با غير در همين است. مي توانم صد نشانه ی ديگر هم بدهم که در همين تاريخ معاصر ما و حتي در همين ايران هم کم نبوده از همين به کرسي نشستن حرف دانشگاهيان وقتي از مسير خودش پيش رفته است و عقب نشيني حکومت. قطعيتي که در علم سرغ دارم چنان پر قدرت است که مقابله با آن نتيجه اش مي شود همان داستان گاليله
من از آمدن عميد زنجاني به همين دليل استقبال مي کنم چون حالا او دارد در زمين علم بازی مي کند، در زمين ما اهل دانشگاه، توپ هم زير پای خودش است. توپ را با دست بگيرد خطا کرده. بازی را به هم بزند يا قواعد را ناديده بگيرد صدايش در همه جای دنيا مي پيچد. حالا مي ماند مهارت آدم های دانشگاهي در بازی. همين بي مهارتي است که حالا احمدی نژاد را اسباب خنده ی حتي اهل حکومت کرده. و همين مهارت سه چهار نفر مثل عماد افروغ در بازی سياست است که احمدی نژاد را به تله انداخته که بعد از اين همه زور و تقلا هر وزيرش را با زور و زحمت به کابينه آورده و هنوز يکي بيرون مانده
مي توانيد به داد و هوار زدن در دانشگاه فکر کنيد و بعد هم به دعوا و بزن بزن با لباس شخصي ها، درست همان کاری که دار و دسته ی رجوی در بزرگترين حماقت های سياسي دوران معاصر يعني اسلحه به دست گرفتن و از آن احمقانه تر جنگ راه انداختن برای فتح کشور مرتکب شدند. کسي جز به استهزا از اين ها ياد مي کند؟
يا مي توانيد مثل يک دانشگاهي بگوئيد شما باور نداريد ماه درست سر وقت معيني قابل روئيت است؟ حالا اين بار در قرن بيست و يکم مي گوييم، باشد ما توبه مي کنيم اما ماه که توبه نکرده

نظرات

پست‌های پرطرفدار