مزيت قطعي
در تمام دوران بعد از انقلاب حسرت اين به دل همه مان مانده بود که اهل حکومت قابل پيش بيني باشند، حتي به زبان ديگر کاسه ای زير نيم کاسه شان در هر حرف و عمل نباشد. اين که هر کاری را که مي خواهند انجام بدهند اول شايعه اش را پخش مي کنند و بعد به کرسي مي نشانندش
حالا احمدی نژاد که آمده بر سر کار مزيت قطعي اش، و نه حتي نسبي، در اين است که کاملأ قابل پيش بيني است. خنده دار است اما واقعيت دارد پيدا مي کند. مثلأ اگر فرض کنيد وزرای کليدی اش را بر حسب هيچ قاعده ی ديپلماتيک و فقط بر حسب متدين بودن يا مثلأ ارزش های نظامي يا اعتقاد شخصي انتخاب مي کند مي بينيد همين کار را انجام مي دهد در حالي که در تمام سال های بعد از انقلاب گاهي رئيس دولت با رئيس جمهور يا وزرا اختلافات عميق داشتند اما ديپلماسي حکم مي کرد با هم کار کنند
احمدی نژاد يا واقعأ از روی اعتقاد يا بي تجربگي يا بد شانسي دارد به همان راهي مي رود که تا به حال برعکسش را مي رفتند. در معرفي وزرای جديدش هم با مجلس مشورت نکرده. يعني در بر همان پاشنه مي چرخد. خوب اين ها نشانه های خوب و بدی هستند توأمان. خوبش در اين است که معلوم مي کند جمهوری اسلامي چقدر از جيب مردم هزينه مي کند تا دولت يا به عبارت دقيق تر حکومت را دور از دسترس رأی مردم قرار بدهد. يعني حتي ترجيح مي دهد احمدی نژاد بيايد و هر روز يک هزينه ای برای کشور بتراشد اما غير خودی ها کاری نتوانند انجام بدهند. مي شود اين هزينه ها را به ريال هم محاسبه کرد، که بفهميم يک حرف چقدر مي تواند بر بازار داد وستد يک کشور اثر بگذارد. خوب که مي گويم اين است که احمدی نژاد تمام معادلات پيچيده را به هم ريخته و ساده انجام مي دهد، انگاری که بولدوزر بگذاريد و مسير پر پيچ و خم يک رودخانه را صاف کنيد، هيچ هم فکر نکنيد سر هر پيچ رودخانه يک مزرعه ای قرار گرفته و با صاف کردن مسير، جريان آبياری را مختل مي کنيد
اما بدش اين است که نشان مي دهد جمهوری اسلامي اساسأ نتوانسته مدير تربيت کند و رئيس جمهوری که به زور به اين مقام رسيده برای اداره ی يک روستا هم تدبير ندارد. آنوقت اين تار در هم تنيده ی قدرت باز هم تنيده تر مي شود و اختيارات يک نهادی مثل مجمع تشخيص مصلحت زيادتر مي شود که همان پيرمردهای نسل اول باز هم گرداننده باشند
يک چيزی همين دو سه هفته پيش شنيده ام از دوستانم که برای مزاح کردن مفيد بود اما حالا واقعي شده. مي گفتند در دوران شهرداری احمدی نژاد برای بعضي يا بسياری از پل های عابر پياده در تهران پله برقي گذاشتند. نه اينکه حق مردم نباشد که بيشتر از اين هم حق دارند، اما از آن طرف جريمه های رانندگي را در دوره ی رياست جمهوری اش کم کرده اند. اين همان بولدوزری است که رودخانه را دارد صاف مي کند، همان که قبلأ خيابان را صاف کرده
همين را مي گويم که احمدی نژاد قابل پيش بيني است، مثلأ آرزو مي کنيد در يک روز گرم کاش يک ليوان شربت بدهند دستتان، يک باره احمدی نژاد يک ستاد درست مي کند که سر ظهر به مردم شربت بدهند. از کجا شکر و آب و عصاره ی ميوه مي آورند و همه حرف مفت از آب در مي آيد

نظرات

پست‌های پرطرفدار