شرح تصويری متحصنين با يک توضيح علمي
اين عکس رو توی سايت ايرانيان ديدم. لازم به معرفي بهمن کشاورز که با کاپشن چرم اون وسط نشسته نيست و همينطور بهروز افخمي که سمت راست نشسته. اما اين کسي که سمت چپ نشسته و عينکش رو آورده پايين روی بينيش گذاشته يک کمي توضيح علمي لازم داره. اين علي محمد احمدی نماينده اليگودرز هست که دو سال پيش دکتر علي محمد احمدی شد. حالا نکته علمي. اين دکتر احمدی چندين و چند سال در سازمان انرژی اتمي ايران کار مي کرد ولي کارش درباره فعاليت های هسته ای نبود، برعکس درباره انرژی های نو مثل باد و خورشيد و بيوگاز و فتوولتائيک بود. در واقع رئيس مرکز تحقيقات و کاربرد انرژی های نو بود که بعدش به مرکز توسعه انرژی های نو تغيير نام داد. اگر به طرف شمال ايران رفته باشيد از کنار منجيل که رد مي شين يک سری توربين بادی مي بينين که در حال چرخش هستن، ای ها رو بايد بچه های اين آقا محسوب کنين، جدی ميگم. اگر دستش مي رسيد از صبح تا شب کنار دکل ها مي خوابيد و تميزشون مي کرد. قبل از اينکه رئيس اين مرکز بشه، رئيس اونجا يک کسي بود به نام دکتر شهرتاش که بود ونبودش فرقي به حال اون تشکيلات نداشت. يک دفعه با اومدن احمدی اونقدر همه به دويدن افتادن که من گاهي که مي رفتم اونجا خنده م مي گرفت. يعني خنده دار شده بود اوضاع اون مرکز چون صبح بيست تا دستور مي داد و پنج تا آدم نبود که حتي برن اين دستورات رو اجرا کنن برای همين انگار يک فيلم صامت رو با دور تند نگاه کني، اين شده بود حال مرکز.
يکي از خنده دارترين اتفاقات همه ی عمر من مربوط به يک روزی بود که داشتم با اين آقای احمدي حرف مي زدم، هفت هشت سال پيش، يکدفعه يکي از همکاراش اومد گفت باغبون های اداره دارن جلوی مرکز رو بيل مي زنن. به دو رفت بيرون من هم دنبالش که ببينم چي شده. هنوز باغبونه نگفته بود چرا بيل مي زنم اين داد و بيداد راه انداخت که تو با بيلت نمي خوای بذاری نيروگاه ما به ثمر برسه. باغبونه هاج و واج که يعني چي. من و چند تای ديگه هم از خنده داشتيم مي افتاديم. ولي همين آدم تونست اون مرکز ورشکسته ی دکتر شهرتاش رو تبديل کنه به يک مرکزی که بودجه اش بيشترين بودجه مراکز علمي بود. اينقدر رفت و آمد به همه جا که همه رو ديوانه کردو پول ازشون گرفت.
همون روزهايي که روزنامه نشاط هنوز زنده بود توی يکي از ستون های هميشگي که داشتم درباره موضوع انرژی های نو يک يادداشت تند و تيز نوشتم. فرداش زنگ زد که بيا دفترم با هم حرف بزنيم. رفتم. گفت هر چي نوشتي درست اما بيا کمک کن اين انرژی های نو رو بيشتر معرفي کنيم، اتفاقأ کار جالبي هم بود و باعث شد تا بعد از دو ماه يک نمايشگاه را بندازيم برای معرفي همين توربين هايي که نصب کرده بودن. اين آدم اگر نرفته بود مجلس از اونايي بود که مي تونست کلي کار اجرائي خوب در مراکز علمي انجام بده.
اتفاقأ توی اون بخش پرونده علمي ايران درباره موضوع انرژی های نو در ايران مي خواستم بنويسم که ببينيد چه جوري هاست اوضاع قمر در عقرب انرژی های نو در ايران.
اين عکس رو توی سايت ايرانيان ديدم. لازم به معرفي بهمن کشاورز که با کاپشن چرم اون وسط نشسته نيست و همينطور بهروز افخمي که سمت راست نشسته. اما اين کسي که سمت چپ نشسته و عينکش رو آورده پايين روی بينيش گذاشته يک کمي توضيح علمي لازم داره. اين علي محمد احمدی نماينده اليگودرز هست که دو سال پيش دکتر علي محمد احمدی شد. حالا نکته علمي. اين دکتر احمدی چندين و چند سال در سازمان انرژی اتمي ايران کار مي کرد ولي کارش درباره فعاليت های هسته ای نبود، برعکس درباره انرژی های نو مثل باد و خورشيد و بيوگاز و فتوولتائيک بود. در واقع رئيس مرکز تحقيقات و کاربرد انرژی های نو بود که بعدش به مرکز توسعه انرژی های نو تغيير نام داد. اگر به طرف شمال ايران رفته باشيد از کنار منجيل که رد مي شين يک سری توربين بادی مي بينين که در حال چرخش هستن، ای ها رو بايد بچه های اين آقا محسوب کنين، جدی ميگم. اگر دستش مي رسيد از صبح تا شب کنار دکل ها مي خوابيد و تميزشون مي کرد. قبل از اينکه رئيس اين مرکز بشه، رئيس اونجا يک کسي بود به نام دکتر شهرتاش که بود ونبودش فرقي به حال اون تشکيلات نداشت. يک دفعه با اومدن احمدی اونقدر همه به دويدن افتادن که من گاهي که مي رفتم اونجا خنده م مي گرفت. يعني خنده دار شده بود اوضاع اون مرکز چون صبح بيست تا دستور مي داد و پنج تا آدم نبود که حتي برن اين دستورات رو اجرا کنن برای همين انگار يک فيلم صامت رو با دور تند نگاه کني، اين شده بود حال مرکز.
يکي از خنده دارترين اتفاقات همه ی عمر من مربوط به يک روزی بود که داشتم با اين آقای احمدي حرف مي زدم، هفت هشت سال پيش، يکدفعه يکي از همکاراش اومد گفت باغبون های اداره دارن جلوی مرکز رو بيل مي زنن. به دو رفت بيرون من هم دنبالش که ببينم چي شده. هنوز باغبونه نگفته بود چرا بيل مي زنم اين داد و بيداد راه انداخت که تو با بيلت نمي خوای بذاری نيروگاه ما به ثمر برسه. باغبونه هاج و واج که يعني چي. من و چند تای ديگه هم از خنده داشتيم مي افتاديم. ولي همين آدم تونست اون مرکز ورشکسته ی دکتر شهرتاش رو تبديل کنه به يک مرکزی که بودجه اش بيشترين بودجه مراکز علمي بود. اينقدر رفت و آمد به همه جا که همه رو ديوانه کردو پول ازشون گرفت.
همون روزهايي که روزنامه نشاط هنوز زنده بود توی يکي از ستون های هميشگي که داشتم درباره موضوع انرژی های نو يک يادداشت تند و تيز نوشتم. فرداش زنگ زد که بيا دفترم با هم حرف بزنيم. رفتم. گفت هر چي نوشتي درست اما بيا کمک کن اين انرژی های نو رو بيشتر معرفي کنيم، اتفاقأ کار جالبي هم بود و باعث شد تا بعد از دو ماه يک نمايشگاه را بندازيم برای معرفي همين توربين هايي که نصب کرده بودن. اين آدم اگر نرفته بود مجلس از اونايي بود که مي تونست کلي کار اجرائي خوب در مراکز علمي انجام بده.
اتفاقأ توی اون بخش پرونده علمي ايران درباره موضوع انرژی های نو در ايران مي خواستم بنويسم که ببينيد چه جوري هاست اوضاع قمر در عقرب انرژی های نو در ايران.
نظرات