برای شرق (تفسير غير علمي دوباره از آزمون)

آنهايي که فکر مي کنند و آنهايي که توبه مي کنند

ضميمه کردن حوادث و اتفاقات خوب و بد به پديده‌های دور از دسترس بشری نه تنها هميشه مذموم نيست، بلکه در بسياری موارد زمينه‌ای مناسب برای آنهايي بوجود مي‌آورد که برای تحقق آرزوهايشان به دنبال بهانه‌ای برای تلاش بيشترهستند. هر بار شکست يک تجربه تازه خواهد شد تا جايي که ديگر تجربه تازه ای لازم نباشد و تيری که رها شده به هدف بنشيند. اما روی ديگر اين سکه هم ديدني است، چون فرار از پاسخگويي در مقابل مسوؤليت‌های اجتماعي به مدد همين روی سکه انجام مي‌شود. آنکه جوابي به سوال جامعه نمي‌دهد لاجرم در پشت يک تفسير پنهان شده است. بنابراين تفسير وقايع جامعه نشان مي‌دهد آنکه به تفسير واقعه دست زده به دنبال چه هدفي بوده است. بطلميوس و پيروانش معتقد بودند که کره زمين در مرکز عالم قرار گرفته و خورشيد و همه اجرام آسماني ديگر به دور آن در حال گردشند. اين تفسير به مدد کتاب مقدس مسيحيان، انجيل، به عنوان تنها تفسير قابل قبول از عالم شناخته مي‌شد تا جاييکه گاليله نيزعليرغم تفسير علمي خود ازگردش زمين به دور خورشيد ناگزير مجبور به توبه شد. گرچه که به گفته او، گاليله از تفسير خود توبه کرده، زمين که از چرخيدن به دور خورشيد توبه نکرده.

هفته گذشته استاد پرويز شهرياری در گفتگو با خبرنگار روزنامه شرق برای چندمين بار تفسيری از وضعيت جامعه علمي ايران به دست داد که اگرچه سالهاست از زبان اهل علم شنيده مي‌شود اما هيچگاه گوش شنوايي در ميان کاربدستان آموزشي ايران نيافته است. ظاهرأ همه مي‌شنوند اما هيچکس گوش نمي‌دهد. پرويز شهرياری مي‌گويد موضوع کنکور باعث شده تا دانش‌آموزان روز بروز بيسوادتر شوند و اين به عنوان روش جديد آموزشي خود را به معلمان تحميل مي‌کند، تا جاييکه معلمان باسوادتر که اتفاقأ چشمداشت و دريافت مالي کمتری در مقابل خدماتشان دارند به حاشيه رانده شده‌اند. معلمان بوسيله دانش‌آموزاني کنار زده مي‌شوند که خود بواسطه تصميم نهاد آموزش عالي کشور مجبور به عبور از سد آزمون سراسری هستند. دانش آموزان وقتي برای بحث کردن درباره چگونگي روابطي که به حل مسئله مي‌انجامد ندارند، آنها فرمولي مي‌خواهند که در کمترين زمان ممکن پاسخ صحيح را از ميان چهار گزينه بيابند. دانش آموزان ما دچار رقابت با ماشين حساب برای پيدا کردن پاسخ شده‌اند بي‌آنکه حتي بدانند چگونه با چرتکه يا انگشتانشان مي‌توانند جمع و تفريق کنند، همان ايرادی که ساليان دراز به نظام آموزشي هند وارد بود که دانش آموزان را وادار به حفظ کردن جداول چند صفحه‌ای توابع مثلثاتي مي‌کرد بي آنکه هيچگاه در طول عمر سودی برايشان داشته باشد. در واقع هر نهالي که وزارت آموزش و پرورش در مراکز تربيت معلم مي‌کارد به اين اميد که بعدها دانش‌آموزان باسوادتری تربيت شوند، وزارت علوم يکجا همه را نابود مي‌کند.

تفسير وزارت علوم برای ايجاد راه گريز از مخمصه آزمون سراسری هيچگاه علمي نبوده است. افزايش متقاضيان تحصيلات دانشگاهي به دليل رشد جمعيت، مقتضيات اجتماعي (که دوران بلاتکليفي دبيرستان را به دانشگاه مي‌کشاند تا دانش آموزان دبيرستاني اينبار با مدرک دانشگاهي و البته با توقع بالاتر خيابان پيمايي کنند)، تربيت جوانان تحصيلکرده برای خدمت د ر واحدهای نظامي ( و در واقع گريز از سربازی يا ورود به آن با مدرک تحصيلي بالاتر) و بلاخره نياز توسعه‌ای برای آموزش در رشته‌های جديد ( و به عبارت واقعي تحصيل در رشته‌هايي که دانش آموز قبلي و دانشجوی فعلي نه شناخت و نه انگيزه قبلي برای ورود به آنها مگر به شانس انتخاب رشته نداشته است) جند نمونه از تفسيرها و ايضأ مصايبي است که وزارت علوم به نظام آموزشي کشور تحميل کرده است تا عاقبت همه آنهايي که از دانشگاه‌ها خارج مي‌شوند نتيجه‌ای بيشتر از آن چند نفری نداشته باشند که ممکن بود با کيفيت بالاتر و بدون آزمون سراسری در دانشگاه‌ها پذيرفته مي‌شدند. به زبان ديگرعلم در ايران توسط کسر بسيار کوچکي از دانشگاه رفته‌ها توليد مي‌شود در حاليکه تعداد متقاضيان و ورودی‌های به دانشگاه ها در ايران در اندازه‌ کشورهايي است که تعداد دانشگاه‌هايشان چندين برابر ايران است. اين سياهي لشکر دانشگاهي نه پيش از ورود به دانشگاه روش انديشيدن علمي را فرا گرفته‌اند و نه دانشگاه مي‌تواند تمام آنچه را بايد در دوران دبيرستان مي‌آموختند با آنها آموزش بدهد.

هيچکس هنوز از جنبه سلامت ملي شهروندان تعداد قرص‌های مسکني را که برای کاهش التهاب آزمون توسط دانش آموزان و خانواده‌هايشان در يکي دو سال منجر به آزمون مصرف مي‌شود محاسبه نکرده است تا مشخص شود آيا فشار عصبي بر دانش آموزان و خانواده‌هايشان آنها را دچار بيماری کرده يا نه و آنکه به دانشگاه رفته آماده علم اندوزی است يا خود و خانواده‌اش دراستراحت پس از هراسند؟ هيچکس هنوز از جنبه بهره ‌وری ملي ميزان سرخوردگي دانش آموزان را پس از ورود به دانشگاه‌ها و مقايسه واقعيات و انتظارات محاسبه نکرده تا مشخص شود آيا تحصيلات عالي منجر به توسعه ملي شده است يا همه را به فرار از درس تشويق مي‌کند؟‌ وزارت علوم هنوز نگفته است که آيا آزمون سراسری را بهترين روش برای انتخاب دانشجو در ايران مي‌داند تا بلاخره وزارت آموزش و پرورش هم معلمانش را برای آموزش دانش آموزان گزينه‌ای تربيت کند، يا اگر روش خوبي نمي‌داند تا چند سال ديگر بايد کجدار و مريز به همين منوال ادامه داد تا آن روش مناسب را عرضه کند.

دفع الوقت وزارت علوم از سالي به سال ديگر برای پاسخگويي به يک مسئله علمي که به قاعده محل حل آن همان وزارتخانه بعنوان عصاره تحصيلات عاليه کشوراست نفس آموزش و تربيت نيروی انساني را در کشوری که قرار است تا بيست سال آينده علايم توسعه يافتگي‌اش نمايان شود در خطر اضمحلال قرار داده است. کماکان و به سياق روش‌های مألوف در کشورمان گمان صاحب اين قلم بر اين است که از هم اکنون وزارت علوم را نيزهمچون ساير ادارات و نهادها به جای پاسخ گفتن به مسئله اصلي به طيفي از مجادلات قلمي وارد کرده‌ام که دست آخر به عذرخواهي روزنامه و نويسنده منجر خواهد شد. حال آنکه از هم اکنون به عنوان يک شهروند در کشوری متأثر از زد و خوردهای سياسي اعلام مي‌کنم نه توانايي و نه علاقه زورآزمايي با هيچ وزارتخانه‌ای را ندارم. اما دستکم مي‌توانم يادآوری کنم که به همان اندازه که در همه دنيا درباره زندگي و تصميمات مسند نشينان سياسي کتاب نوشته شده و مي‌شود درباره تصميم سازان امور علمي هم کتاب منتشر مي‌شود، قديم و جديد هم ندارند. از خواجه نصير طوسي تا اينشتين و از گاليله تا ملاصدرا. وزارت ارشاد توبه کرده که هر کتابي را چاپ نکند نويسندگان که توبه نکرده‌اند که فکر نکنند.


نظرات

پست‌های پرطرفدار