چرا هر روز قوانين در ايران عوض ميشن؟
آدم عادی وقتي ميبينه يک نفر بيقراره يا نميتونه يک جا بشينه، هي آب ميخوره، هي غذا ميخوره ولي باز هم گرسنه و تشنهس، کلافهس و خلاصه هم خودش در هم ريختهس و هم ديگران رو آشفته کرده متوجه ميشه اوضاع اين آدم غير عاديه و مثلأ بايد ببردش پيش پزشک. يعني همون که از قديم ميگفتن که رنگ رخسار خبر ميدهد از حال درون (البته فقط از جنبه پزشکي). يک آدم عادی (اگر مبنای عادی بودن رو در داشتن امنيت و رفاه بدونيم) وقتي توی يک کشوری ميبينه هر روز قوانين عوض ميشه و همه چيز قر و قاطيه به طور طبيعي بايد دنبال اشکال کار بگرده.
اتفاقأ يکي از کساني که يک مسؤليتي مهم هم داشت و البته دستي دراز هم در علم پزشکي يک وقتي در حاشيه يک گفتگوی مطبوعاتي بهم گفت: "من تحقيق کردم ديدم بسياری از مديران و مسؤلان کشور دچار بيماریهای گوارشي حاد هستند و به طور مرتب یايد خودشون رو با قرص و دوا کنترل کنند". البته من از اين جهت که ميدونستم از جنبه تحقيقاتي آدم بسيار معتبری هست و موقعيتش هم اجازه ميده در مورد ادعاش تحقيق کرده باشه حرفش رو پذيرفتم و هنوز هم اون رو قبول دارم. جالبترين حرفي که زد و يادمه کلي هم خنديدم اين بود که: "گاهي فلان مسؤل اداره يا سازمان يا حتي وزارتخانه بايد بسرعت بره ... (گلاب به روتون) و در عين حال موقعيتش، مثلأ در يک جلسهس يا داره بازديدی ميکنه از جايي، بهش اجازه نميده بره کارش رو بکنه بنابراين به هر عاملي متوسل ميشه تا قال قضيه جلسه و بازديد رو بکنه و حتي گاهي يک دستور اداری رو ديکته يا امضاء کنه، که ميکنه". من از جنبه علمي حرفش رو ميپذيرم. بدبختانه شرايط اجتماعي ايران داره همه چيز رو با هم از بين مي بره بخصوص نيروی انسان و سرمايه طبيعي.
آدم عادی وقتي ميبينه يک نفر بيقراره يا نميتونه يک جا بشينه، هي آب ميخوره، هي غذا ميخوره ولي باز هم گرسنه و تشنهس، کلافهس و خلاصه هم خودش در هم ريختهس و هم ديگران رو آشفته کرده متوجه ميشه اوضاع اين آدم غير عاديه و مثلأ بايد ببردش پيش پزشک. يعني همون که از قديم ميگفتن که رنگ رخسار خبر ميدهد از حال درون (البته فقط از جنبه پزشکي). يک آدم عادی (اگر مبنای عادی بودن رو در داشتن امنيت و رفاه بدونيم) وقتي توی يک کشوری ميبينه هر روز قوانين عوض ميشه و همه چيز قر و قاطيه به طور طبيعي بايد دنبال اشکال کار بگرده.
اتفاقأ يکي از کساني که يک مسؤليتي مهم هم داشت و البته دستي دراز هم در علم پزشکي يک وقتي در حاشيه يک گفتگوی مطبوعاتي بهم گفت: "من تحقيق کردم ديدم بسياری از مديران و مسؤلان کشور دچار بيماریهای گوارشي حاد هستند و به طور مرتب یايد خودشون رو با قرص و دوا کنترل کنند". البته من از اين جهت که ميدونستم از جنبه تحقيقاتي آدم بسيار معتبری هست و موقعيتش هم اجازه ميده در مورد ادعاش تحقيق کرده باشه حرفش رو پذيرفتم و هنوز هم اون رو قبول دارم. جالبترين حرفي که زد و يادمه کلي هم خنديدم اين بود که: "گاهي فلان مسؤل اداره يا سازمان يا حتي وزارتخانه بايد بسرعت بره ... (گلاب به روتون) و در عين حال موقعيتش، مثلأ در يک جلسهس يا داره بازديدی ميکنه از جايي، بهش اجازه نميده بره کارش رو بکنه بنابراين به هر عاملي متوسل ميشه تا قال قضيه جلسه و بازديد رو بکنه و حتي گاهي يک دستور اداری رو ديکته يا امضاء کنه، که ميکنه". من از جنبه علمي حرفش رو ميپذيرم. بدبختانه شرايط اجتماعي ايران داره همه چيز رو با هم از بين مي بره بخصوص نيروی انسان و سرمايه طبيعي.
نظرات