دو سه تا توضيح
اون نوشته ی قبلي درباره ی تناقض در حرف دکتر معين، سه تا نظر به همراه آورد که به نظرم بايد براشون يک کمي توضيح بدم. ياسر نوشته: "شما چطور از ماجرای برکناری رییس مرکز نشر دانشگاهی که می تواند هزار تا دلیل داشته باشد که شما ازش خبر نداشته باشید یک دفعه نتیجه بگیرید که دکتر معین در حرفهایش متناقض است". همينقدر که حرف های پورجوادی رو بخونين، که بهش لينک دادم، دست کم به نادرستي ی تصميم معين پي مي برين مضافأ به اينکه از جمله اصولي که از طرف معين برای استقلال دانشگاه ها عنوان شده حق انتخاب مديريت دانشگاه ها و مراکز علمي توسط خود اعضا هست. يعني قراره انتصابي در کار نباشه در حاليکه جانشين پورجوادی طبق همون منوال قديمي منصوب شده. باز هم ياسر نوشته که: "نقد منصفانه اینه که برین معاونهای معین را مثلا با معاونهای گلپایگانی یا وزرای دیگه مقایسه کنید. منصوری، خانیکی ظریفیان همه مدیرهای خیلی خوبی هستند که مشابه‌شان را به سختی در وزارت‌خانه‌های دیگر پیدا کرد ". خوب ياسر جان من خيلي آدم های خوب ديگه هم مي شناسم که در خيلي از پست های کوچک و بزرگ در ايران کار مي کنن اما مگه وجود اين ها ثابت مي کنه که کارهای جمهوری اسلامي همه درسته؟ ضمنأ دکتر معين ادعا کرده که مهمترين طرحش اين بوده که دانشگاه ها بايد مستقل بشن، خوب به عنوان طراح اين طرح که حتي به استعفاش هم منجر شده خودش مسئول صحت انجامش بوده. يک دوست ديگه ای هم از دکتر منصوری تعريف کردن و معتقدن که وجودشون عليرغم مشکل مجله ی دانشگر در مجموع برای وزارت علوم مفيد بوده و بنابراين بايد موضوع برکناری ی دکتر پورجوادی رو هم کار درستي بدونيم که از منصوری سرچشمه گرفته. ظاهرأ اين دوست گرامي با دانشگر هم همکاری مي کردن. البته توضيح در اينباره خيلي طولاني مي شه اما احتمالأ بعضي گفته ها مي تونه براشون جالب باشه. اولين سردبير دانشگر من بودم، مي تونين از دکتر منصوری هم بپرسين اگر دسترسي دارين، يا از فرج صبا، يا از بقيه ای که در کار راه اندازيش بودن، پيش از اين هم حدود ده دوازده سال از نزديک با دکتر منصوری همکاری کردم، در خيلي از مراکز و نهادهای علمي، اين رو هم بپرسين، دست کم به عنوان تشکر اسمم در يکي دو کتاب و مقاله ی ايشون هست بنابراين از خيلي از بقيه ی دوستان در اظهار نظر درباره ی دکتر منصوری محق تر هستم. دکتر منصوری يک دانشمند تمام عيار و واقعيه، از اونهاييه که وجودش برای جامعه ی علمي هر کشوری غنيمته ولي بدترين مديری هست که من تا به حال تجربه کردم. اتفاقآ مستقيم هم به خودشون گفتم، اين رو هم خواستيد بپرسيد. ايشون خيلي کارها رو در دوره ی مديريتي شون راه انداختن که قريب به اتفاقشون نيمه تمام موندن و دست به تغييراتي زدن، مثل مرکز نشر، که نه لزومي داشت و نه خاصيتي. اين بذبختي ی مملکت ماست که دانشمندان بزرگمون رو مياريم توی سيستم ناکارآمد اداری و خرابشون مي کنيم، مثل دکتر منصوری. بنابراين وقتي درباره ی امثال دکتر منصوری مي خوايم اظهار نظر کنيم بهتر بين دانشمند بودن و مدير بودنشون فاصله بذاريم. دکتر منصوری دچار همون بلايي شد که خودش هميشه به انتقاد از دکتر حسابي درباره ش حرف مي زد. همون اشکالي که از دکتر حسابي که باعث شناسوندن فيزيک نوين به جامعه ی ايراني شد يک دکتر حسابي ساخته که واضع يک نظريه ی مسخره ی علمي به نام "بي نهايت بودن اجرام" يا چيزی شبيه به اينه، چپ و راست هم ملاقات چند دقيقه ايش با اينشتين مي شه پشتوانه ی اون نظريه. حالا فقط چون دکتر منصوری کيهانشناس معتبريه که نمي شه نتيجه گرفت که تصميمات مديريتيش هم درست بوده. اتفاقأ مسئوليت تصميمات نادرست او هم بعهده ی معينه بخصوص که معين از يکي از همين تصميمات نادرست هم بعنوان برگ برنده ی خودش در جواب سؤال کنندگان استعفا مي خواد استفاده کنه

نظرات

پست‌های پرطرفدار