چند تا نکته بعد از چند روز ننوشتن
خدا اموات اين بر و بچه های ملکوت رو بيامرزه که اين چند جور اذاني رو که از موذن زاده و غيره مي شناختن گذاشتن توی سايتشون. وسط کارهای ناتمام دانشگاه، يکباره با شنيدن اين اذان ها رفتم به خاطرات دوران گذشته، خيلي قديم. اميدوارم موذن زاده از درد و بيماری رهايي پيدا کنه
اين بزن بزن های انتخاباتي هي هر روز افتضاح تر مي شه. هي اين کانديداها ميان از خودشون دفاع کنن هي گند مي زنن بدتر به خودشون. مثل اين حرف های بي ربط قاليباف در جواب دانشجوها و به خصوص در جواب به سوال های حنيف
اين چند روز گذشته يک گوشه ی ذهنم هي با ادعای کروبي در مورد اون پنجاه هزار تومن برای هر ايراني کلنجار مي رفتم. حالا مي گم چه جواب هايي برای تأئيد اين حرف پيدا کردم. اولأ اگر محاسبات کروبي درست باشه و بشه به هر ايراني بالای هجده سال ماهي پنجاه هزار تومن داد لاجرم بايد درآمدهای ارزی و ريالي حکومت ايران از منابع مختلف خيلي بيش از چيزی باشه که تا به حال ادعا مي شده. خب کروبي در جايگاه رياست مجلس و به مناسبت های سياسي ی ديگه قادر بوده تا از جيک و پيک ناگفته ها هم با خبر بشه و حالا مثلأ با اين برگ برنده بياد شعارش رو بده. اتفاقأ اين سر نخ خوبيه که مطبوعات بايد ولش نکنن. مي دونين اگه همين حرف رو در يک کشورغربي مي زدن چي مي شد؟ دوم اينکه اگر چه به نظر مزاح مي رسه اما واقعيتش اينه که بهره وری خيلي از مديران در سيستم های اداری-دولتي چيزی بيش از همين پنجاه هزار تومن در ماه نيست. اين رو هر کسي که سر و کاری به عنوان کارمند با مديران جمهوری اسلامي داره متوجه مي شه. اگه پول آب و برق و چای و تلفن زدن ها و جلسه های بيخود و ماشين در خدمت و راننده و بنزين و صد جور خرج غير موجه مديران رو حساب کنين و در مقابل بازده اونا رو محاسبه کنين متوجه مي شين که ضرر اين مديران بيشتر از سودشونه و همينا اگر برن خونه بشينن و ماهي پنجاه هزار تومن هم بگيرن لااقل کارهای مردم با موانع کمتری به سرانجام مي رسه. اين رو خود اين حضراتي مثل کروبي هم مي دونن، و مي دونن که با زندگي ساده ی طلبگي با همين پنجاه هزار تومن در ماه هم مي شه زندگي کرد بنابراين اگر همين الان اين خيل عظيم مديران سابقأ حجره نشين رو از پشت ميزهای رياستشون به حوزه های علميه برگردونن و ماهي پنجاه هزار تومن هم بهشون بدن مشکلي که ايجاد نميشه هيچ، کارهای دولتي هم سامان پيدا مي کنن. قبول دارم
که حالا برای بسياری از مديران زندگي در حجره ها سخته ولي مگه زندگي مردم عادی سخت نيست؟
الپر بايد با خبر باشه که اين اصطلاح معنيش چيه: "دكتر مصطفي معين كانديداي اصلاحطلبان پيشرو براي انتخابات رياست جمهوري". مگه اصلاح طلبان هم انشعاب کردن؟ اگه نه پس اين حرفش چيه که: "من براي مردم احترام بسياري قائل هستم و تنها زماني ميدان را ترك ميكنم كه آنها به كانديداي اصلاحطلب ديگري تمايل داشته باشند"؟ يعني اصلاح طلب ها قراره کانديدای ديگه هم معرفي کنن، يا اين کار رو انجام دادن؟ معين بيخبره از اينکه فعلأ خودشه و خودشه؟ نکنه هاشمي هم جزو ليست اصلاح طلباس؟ لطفأ شفاف سازی بفرمائيد
نظرات