برای اکبر گنجي
مي دونيد، خيلي باعث تأسفه که مشارکتي ها در زماني که هم مجلس رو داشتن و هم رئيس جمهوری با ايده های اونا دولت رو در دست داشت اونقدر تعلل کردن که هيچ قدمي از قدم نتونستن بردارن، و حالا همون انتظارات برآورده نشده رو در غالب شعار انتخاباتي دوباره دارن به جامعه برمي گردونن. مصاحبه ی محمدرضا خاتمي از اين جهت خيلي مايه ی تأسفه بخصوص در اين گفته ی اون که:" هر کسی که می خواهد رئيس جمهور شود لا اقل بايد التزام عملی خود را به قانون اساسی اعلام کند.نمی تواند بگويد چون يک يا چند بند از قانون اساسی را قبول ندارم به آن التزام عملی هم ندارم و آن را تعطيل مي کنم.هر چند که اين التزام نافی اقدام پسينی او در تلاش برای تغيير قانون اساسی نيست". بلاخره يک حزب سياسي بايد قدرت به چالش کشيدن اين تضادهای منطقي رو داشته باشه، کاری که اکبر گنجي نه در نقش يک نيروی حزبي بلکه در نقش يک منتقد تونست درباره ش نظر بده. بسياری از نيروهای سياسي و بسياری از ماها در آينده، خودمون رو وامدار نگاه آغازگر اکبر گنجي به نقد قانون اساسي خواهيم دونست
نظرات