مقدمه يا مؤخره ی مردمسالاری
من البته افتخار آشنايي با ياسر کراچيان رو ندارم اما جواب های ياسر به نيک آهنگ رو که مي خوندم فکر کردم چند تا نکته رو به ياسر يادآوری کنم. مطمئن هم نيستم که عقل من بيشتر از عقل ياسر باشه اما دست کم زاويه ی ديدم به داستان انتخابات کمي با او فرق داره و اين نکاتي که مي نويسم مربوط به همين تفاوته
ياسر ميگه:"هیچ اصلاحطلبی را به خاطر این که حرفهای خیلی تند نمیزند نمیتوان سرزنش کرد." ---- ياسر جان اصلاح طلب ها حرف کند هم نمي زنن چه برسه به حرف تند. رهبر اصلاح طلب ها، جناب خاتمي، خودش سال گفتگوی تمدن ها رو پيشنهاد کرد اونوقت تنها کسي بود که حاضر نشد کنار همون هايي که پيشنهادش رو پذيرفتن بايسته عکس بگيره. رئيس شورای عالي امنيت ملي بود اما گزارشش از کوی دانشگاه همه ش شد "بدون ذکر نام در اين گزارش". اينا که ديگه مربوط به خيلي قديم نيست
ياسر مي گه: " آدمها عوض میشوند. همهی ما عوض میشویم. آره، اصلا فرض کنیم مشارکتیها کلی در گذشته کارهای اشتباه کردهاند..... ولی الان بندهخداها میخواهند آدمهای خوبی باشند. دارند تلاش هم میکنند. حالا حتما باید اینها بروند زندان و برای کارهای گذشتهیشان مجازات شوند تا شما راضی شوید؟"--- زندان رفتن يا نرفتن مشارکتي ها دردی رو دوا نمي کنه. چون اساسأ دردی که اين ها يا کسان ديگه درست کردن مربوط به حوزه ی نادانيشون بوده. ماها همه مون گرفتار ناداني بوديم وگرنه مسيری رو که در بيست و شش سال گذشته افتان و خيزان و گاهي با خشم و گاهي تأئيد انقلابي رفتيم در يک دهه هم مي شد رفت و از اون به بعد رشد کنيم. اين حضرات از جمله رهبران انقلاب بودن و هنوز هم دارن با همون منش های قهر انقلابي دنباله ی کارهاشون رو مي گيرن. اين که بنده خداها بخوان آدم های خوبي بشن معنيش اينه که از عالم سياست کنار برن و در حاشيه ی جامعه قرار بگيرن و اقلأ دست به نوشتن بزنن بلکه راهي به آينده گان نشون بدن. دکتر معين و بقيه ی مشارکتي ها، بلکه راستي ها هم، از روزی که انقلاب شده همينطور در مناصب مختلف بودن تا رسيدن به اينجا. چه وقت قراره اين ها تکليف اشتباهات مديريتي و سياسي شون رو روشن کنن. از هر کدوم هم که مي پرسي همه ی کارهاشون دستاورد بوده. اين که عاقلانه نيست که ماها ندونيم اين آقايون از کدوم عملشون درس گرفتن که حالا جامعه رو مي خوان هدايت کنن
ياسر ميگه:" آقای کوثر، دوره عوض شده است. به من به عنوان یک جوان طرفدار حزب مشارکت چرا باید مسوولِ کثافتکاریهایی باشم که یک عده ۲۰ سال پیش کردهاند! خیلی از کارهایی که شما صحبتش را میکنید را کسان دیگر انجام دادهاند!" --- اگه اين حرف رو قبول کنيم و محتشمي رو مسئول کارهای بيست سال پيشش ندونيم خوب بايد با رضا پهلوی هم کنار بياييم. اون هم ميگه کارهای بابام به من ربطي نداره. به عنوان يک جوان طرفدار حزب مشارکت که مي گه ايران برای تمام ايرانيان خوب بايد جواب رضا پهلوی رو هم بدی
ياسر ميگه:" من نمیفهمم به زبان آوردنِ این که «ما اشتباه کردیم» چرا این قدر مسالهی مهمی است. خیلیها با عملشان خیلی بهتر این حرف را میزنند. مگر اصل عمل نیست؟ حالا یک عده ممکن است رودرواسی داشته باشند نخواهند اقرار کنند که مثلا اعدامهای سالِ ۶۷ اشتباه بود. ولی طرف در این چند سال هر جا توانسته از حقوقِ مخالف دفاع کرده است. همین کافی نیست؟"---- رودرواسي يعني چي؟ مگه آدم ها رو با ببخشيد و رودرواسي اعدام کردن؟ اتفاقء مسئله ی اصلي اينه که بلاخره يک آدمي يا يک مجموعه ای بپذيره که اشتباه کرده. ميدوني ياسر عزيز، اين قهر انقلابي حضرات اونقدر هنوز تنده و اونقدر در اين بيست و شش سال اين آتش انقلابي رو به جامعه تزريق کردن که حالا خودشون واهمه دارن که اگر به اشتباهشون اعتراف کنن گرفتار زبانه های همون آتش برافروخته بشن. اين حضرات هنوز قادر نشدن جامعه ای رو که اون ها رو به اينجا رسونده در مقابل گذشته ش عفو کنن. بدبختي رو ببين. اين جامعه ی ايران هنوز هم تک تک اعضاش دارن تاوان اين رو ميدن که يک روزگاری به قدر دو هزار و پانصد سال نظام پادشاهي داشته. هر چي هم که ملت قسم و آيه مي خورن که بابا ما نه سر پياز بوديم نه ته پياز باز هنوز که هنوزه تا دری به تخته مي خوره يکي رو علم مي کنن که اين طرفدار سلطنته، اونهم نشد مي بندنش به آمريکا. مگه رفسنجاني نگفت اين شلوغي های دانشگاه کار يک عده بچه ساواکيه؟ چطور دکتر معين که وزير بود توی استعفاش يک کلمه نگفت اين آقا هنوز در عوالم دوران انقلاب سير مي کنه که نارضايتي ی دانشجوها رو به ساواکي ها نسبت مي ده؟ گفتن اشتباه کرديم کار سختي نيست اگر معتقدن که اشتباه کردن، شايد هم چنين اعتقادی ندارن
ياسر مي گه:" من اگر از معین حمایت میکنم از ترس ِ لاریجانی و احمدینژاد است." ---- اين حرف ياسر رو بايد خودش که طرفدار مشارکته به خط درشت بنويسه و بده به مشارکتي ها. ميدوني ياسر جان بر خلاف حرف شما اون ها فکر مي کنن انتخاب بين خوب و بدتر داره صورت مي گيره. همين رو هم راستي ها مي گن. اين وسط بد وجود نداره. نامزدها يا خوبن يا بدترن. جای بد رو گذاشتن برای مردم. مثل انتخابات مجلس ششم که دست آخر معلوم شد مردم بد هستن و بدتر از خودشون رو انتخاب کردن فرستادن مجلس. چپي ها درباره ی شوراهای شهر همين رو ميگن که اونهايي که رأی دادن بد بودن و بدتر از خودشون رو فرستادن شوراها. معين اگر باور نداره که آدم قابليه چه وظيفه ای داره قدم جلو بذاره. مشکل اينه که همه خواب نما مي شن که وظيفه ی شرعی دارن که بيان وسط ميدوون. اومدن معين و بقيه ی حضرات معنيش اينه که باورشون شده که کسي نيست که بتونه قد علم کنه، بلاخره قدرت يا دست اين طرفي هاس يا اونطرفي ها. بدبختي ما هم اينه که باورمون شده که بلاخره چاره ای نداريم بايد از همين پارچه فروشي ی کنار کوچه مون خريد کنيم. اگر پارچه ی گل منگلي داره فردا همه مون با لباس های گل منگلي ميايم توی کوچه. فردا که پارچه ی راه راه بياره تا تمومش رو بهمون نفروشه همه مجبوريم راه راه بپوشيم. مي دوني ياسر جان باورمون شده ديگه
ياسر مي گه:"نبش قبر ِ یک سری کارهایی که چپهایِ قدیم در گذشته کردهاند درجا زدن است. درجا زدن که نه پسرفت است. آدمها سعی میکنند از گذشته برای پیشرفت درس بگیرند بعضیها گذشته را چماق میکنند برای مانع ِ پیشرفت شدن."---- ياسر عزيز شما حاضری شلوارت رو بدی به خشکشويي يي که بار قبلي به جای شستنش چهار تا هم لکه ی اضافي روش گذاشته؟ يا خشکشويي رو عوض مي کني يا خودت با دست مي شوری و اتو مي کني ديگه. شايد هم دوباره ببری همون قبليه ولي به اسم يک مدل شلوار جديد تنت کني. اين ديگه انتخاب شخصيه. اما بقيه ی مشتری ها مي تونن بر اساس سابقه، تصميمشون رو عوض کنن، البته اگه صاحب خشکشويي قبلش به ضرب و زور در بقيه ی مغازه ها رو نبسته باشه
نظرات