نوشتن با رودرواسي
سال گذشته از طرف رئيس دانشکده ام يک نامه ای به دستم رسيد که فلاني تو قرار بوده در مورد فلان موضوع تحقيق کني اما اين کار رو انجام ندادی دليلش رو در مدت يک هفته به ما اعلام کن. طبق معمول نوشتن های خودمان در ايران برداشتم دو سه صفحه درباره ی علت انجام نشدن کار برايش نوشتم، تقريبأ از هر جهتي که به موضوع ربط پيدا مي کرد نوشتم، کامل. دو سه باری هم خوندمش ديدم عالي شده. قبل از فرستادنش به نظرم اومد نامه رو ببرم به يکي از استادهای قديمي نشون بدم. بردم. بعد از اينکه خوند بهم گفت چرا اينهمه نوشتي؟ گفتم خوب دلايل انجام نشدنم رو نوشتم. گفت سه خط بنويس، و خودش شروع کرد به خط زدن نوشته. واقعأ هم تبديلش کرد به سه خط. بهش گفتم بابا خيلي خجالت داره سه خط بنويسم. گفت مگه دليلش سه خط بيشتره؟ اين پا اون پا کردم اما ديدم راست ميگه، جدی سه خط بود اما من خيلي ياد نگرفته ام مختصر و مفيد بنويسم. دو سه روز پيش که نوشته ی جديد استادمان مسعود بهنود رو در جواب حجاريان مي خوندم ديدم از استاد و شاگرد همه گرفتاريم در همين درازنويسي. استاد که از شعر و ادبيات هم کم نميذارد در مقاله هاش، که هميشه هم جذاب هستن اما بلاخره يک جايي در همون ايران بايد دست از اين تعارفي نوشتن برداريم، حيفه نسل بعدی رو به اين دراز نويسي عادت بديم، من که خودم دارم زور زورکي ياد مي گيرم از بس که رودرواسي دارم ازعالم و آدم

نظرات

پست‌های پرطرفدار