روزنامه يا هفته نامه
من البته دقيقأ نمي دانم ورود روزنامه های خارجي به ايران به لحاظ تاريخي به چه زماني بر مي گردد و اساسأ نوع آشنايي ما ايراني ها با اين پديده ی جمعي چطور بوده اما به هر حال اين راهي که ما در روزنامه هايمان طي مي کنيم نمي تواند يکسره از راه آدم های قديمي مان جدا باشد. جهانبيني و رشد وسايل ارتباطي به طور قطع در نوع نگرشمان به دنيا و به زبان آوردنش در روزنامه ها مؤثر بوده اما باز هم ما روزنامه هايمان از همان آبشخور تجربيات قديمي دارد سيراب مي شود
اين را نوشتم که بگويم وقتي روزنامه های ايران را با روزنامه های کشورهای توسعه يافته مقايسه مي کنيد انگار داريد يک ماهنامه را با روزنامه مقايسه مي کنيد، مي توانيد خودتان مقايسه کنيد از روی نسخه های الکترونيکي آنها که روی اينترنت هم هست. اين را از تجربه ی روزنامه خواندن در استراليا مي نويسم که روزنامه هايشان تقريبأ به تقليد از انگلستان و امريکا منتشر مي شوند، مطالب روزنامه ها آنقدر فلسفي و عقيدتي نيستند که مثلأ بشود آن ها را چهار ماه بعد هم خواند يا نگهشان داشت به عنوان بخشي از دانستني های تخصصي. حتي تجربه ی همين تقريبأ سه ساله به من نشان داده جز ويژه نامه های روز شنبه، که آخر هفته محسوب مي شود، روزنامه ها تا بعدازظهر هم کهنه مي شوند
مهمترين روزنامه ی استراليا هم اگر در فکر اشاعه ی نظر يا پيشنهادی هست آن را با نثر مسجع از مدل محمد قوچاني يا همکاران ديگر در شرق نمي نويسد تا خوانندگان برای خواندن و درک آن مجبور به فرو رفتن در عمق تاريخ و فلسفه بشوند. اين را امتحان کرده ام به عنوان يک خارجي که فقط سه سال است در حال کشف و نقب زدن در فرهنگ استراليا هستم، وقتي من مي توانم از مطالب روزنامه ها عمق نگاه نويسنده را دربيابم معلوم مي شود نويسنده با کلمات بازی نکرده. حالا همين را به تجربه بگذاريد در کنار فهم يک خارجي زبان از آنچه در روزنامه های ما نوشته مي شود، باور کنيد حتي مطالب ورزشي هم با نثر مسجع نوشته مي شوند و توضيح دادنشان برای غير آشنايان به فرهنگ ايراني به سادگي مقدور نيست. نوشته هايي به گرانقدری نوشته های قوچاني، به عنوان نمونه، جايي در ماهنامه ها دارند، البته استاد روزنامه نگاری به اندازه ی کافي داريم که حرف مرا از بن غلط بدانند اما مقايسه ی من ناظر به چيزی است که حالا مي بينم و کاری است که چند سالي در آن بوده ام، حرفم تجربي است

نظرات

پست‌های پرطرفدار