جزيره ی دور از دسترس
از چند وقت پيش شروع کردم برای خودم از صحنه های زندگي روزمره ی مردم در بريزبن مثلأ فيش برداری، بعد هم اين يافته ها را با شهرهای ديگر استراليا، تا جايي که مي دانستم، مطابقت دادن. و البته همه چيز را از چشم يک آدم خارجي نگاه کردم، گرچه که اينجا زندگي مي کنم و حقوقي مساوی با استراليايي ها دارم. حالا که يادداشت هايم را مرور مي کنم به نظرم جالب مي آيند
مثلأ، کره ای به خودروهايشان مي نازند که راه به راه دارند در اينجا زيادتر مي شوند. ژاپني ها هم همينطور با يک سابقه ی طولاني تر و حالا با غذايي به نام "سوشي" که شده هووی مک دونالدز. آمريکايي ها به مک دونالدز و موسيقي و فيلم، چيني ها به بازار کفش و پوشاک و اسباب بازی و محله شان، اندونزيايي ها به صنايع چوبي شان که آن را از صدق سر جنگل های سوماترا و جاوه دارند، سوئدی ها که کم کم دارند زياد مي شوند به "آی کيا"، آلماني ها به کيفيت آبجوهايشان، فرانسوی ها به مغازه های نان و شيريني پزی، عرب ها و بخصوص لبناني ها به نان های گرد و دو لايه شان که حالا اصلي ترين نان برای کباب محسوب مي شوند، ترک ها به نان های لواش و بربری شان که بزرگ هم روی بسته هايشان نوشته اند نان ترکي، هندی ها به خورش "کاری" و نان "سير"دار، سريلانکايي و بنگلادشي ها به حبوبات و ادويه فروشي شان، تائيلندی ها و ويتنامي ها به رستوران هايشان که از فرط چراغ های رنگي گيجتان مي کند. خلاصه هر کسي هر چه را توانسته بياورد آورده حتي برزيلي ها که چيزی نداشته اند برای مغازه داری همه شان معلم رقص "سالسا" هستند
هر چه گشته ام برای يک اثری از ايران خودمان در زندگي روزمره ی اينجا که برای غريبه ها جذاب باشد هيچ نبوده، رستوران و فروشگاه کوچکي اگر هست برای همين ايراني هاست و سال تا ماه گذار خارجي جماعت بهشان نمي افتد. فقط هر از گاهي يک اثر را ديده ام که جای خجالت کشيدن داشته. هر از گاهي يک بسته های کوچکي از خرما را مي گذارند برای فروش که کاملأ اتفاقي ديدم از ايران آمده اند. نه بسته های خوبي دارند که جلب توجه کنند و نه محتوايشان قابل عرضه کردن است، انگار که خرماها را اول لگد مال کرده اند و بعد در بسته جا داده اند. تا آنجايي که ديده ام اين بسته ها همان طور که چيده شده اند آنقدر مي مانند تا دست آخر جمعشان کنند. هر بار که يکي از ما خواسته ايم به ديگران بفهمانيم چه داريم و از کجا آمده ايم مجبور شده ايم به فرش و گربه ی "پرشين" آويزان بشويم، تازه اگر طرفمان فرق ميان فرش و زيرانداز معمولي برايش مهم باشد، يا برايش گربه ی ايراني با غير ايراني اش فرقي داشته باشد. من که تازگي ها مي گويم ما از يک مکان خشکي آمده ايم که خودمان دورش را به آب بسته ايم که بشود يک جزيره ی دور از دسترس

نظرات

پست‌های پرطرفدار