زيرساخت های انرژی در ايران
نوشته ی دکتر اکبر اعتماد درباره ی زيرساخت های برنامه ی اتمي ايران کاملأ با واقعياتي که متخصصان انرژی اتمي در ايران ميگن هماهنگي داره. دکتر ... که جزو آدم های تراز اول در امور اتمي ايران هست سه سال پيش مي گفت حتي به من اجازه نمي دن به مرکزی در خارج از کشور که دکترايم رو از اونجا گرفتم برم. در واقع اگر بنا باشه در حوزه ی اتمي قدمي برداشته بشه اون قدم آموزش نيروی انسانيه که فعلأ در ايران تعطيله و بيرون از ايران هم غيرممکن. اما يک موضوع مهم تر که باعث شک و شبهه ی غربي ها شده اينه که به محض وقوع انقلاب، موضوع انرژی اتمي از دستور کار جمهوری اسلامي خارج شد، سازمان انرژی اتمي منحل شد و کارکنانش به سازمان های ديگه منتقل شدن. هر آدم معمولي هم مي تونه از خودش بپرسه چرا يک موضوع کاملأ منتفي يکباره تبديل مي شه به مهم ترين علاقمندی يک حکومت؟ باز هم موضوع مهم اينه که اگر نياز ايران به انرژی اتمي در وهله ی اول برای تأمين برق هست چرا از امکاناتي، صرفنظر از نفت و گاز، که ايران در اونها هم سرآمد هست استفاده نمي شه؟ مثلأ طبق آمارهای رسمي تعداد روزهای آفتابي در ايران 260 روز در ساله. بسياری از کشورها با نيمي از اين ميزان هم انرژی مورد نياز منازل رو از نور خورشيد تأمين مي کنند، و در ضمن ايران يکي از بهترين مناطق برای توليد انرژی الکتريکي از نور خورشيد بشمار ميره. همين حالا در وزارت نيرو به صورت لاکپشتي دارن روی منابع زمين گرمايي کار مي کنن اين منابع بيش از همه در اطراف کوه های آتشفشاني مثل سهند متمرکز هستند. همونطوريکه کارشناسان وزارت نيرو هم مي گن با تقويت بنيه ی مالي مراکز تحقيقاتي مي تونن گرمای لازم برای منازل مسکوني چندين استان رو فراهم کرد. حتمأ به طرف شمال ايران که رفتين اون توربين های بادی رو در منجيل ديدين. اونها مربوط به مرکز توسعه انرژی های نو سازمان انرژی اتمي هست که با هزار بدبختي و پول از اين ور و اون ور گرفتن درست شدن و چند ساله که برق حاصل از اونها رو به وزارت نيرو مي فروشن. چهار يا پنج منطقه ی مشابه منجيل در ايران هست که قبلأ سازمان انرژی های نو که مربوط به جهاد سازندگي بود روی يکي از اون مناطق در خراسان کار مي کرد که ظاهرأ اينروزها خبری ازشون نيست. پژوهشگاه مواد و انرژی هم روی سلول های فتوولتائيک و انرژی خورشيدی کار مي کردن و چند تا دستگاه جالب برای خشک کردن محصولات کشاورزی و چند نمونه آبگرمکن خورشيدی ساخته بودن و داشتن روی خنک کننده های خورشيدی هم کار مي کردن. خود مرکز توسعه انرژی های نو در سازمان انرژی اتمي هم روی يک پروژه ی بزرگ نيروگاه خورشيدی به نام" الضحي" کار مي کرد و يک کارهايي هم درباره ی نيروگاه های بيوگازی در اراک انجام داده بودن. خوب هيچکدوم از اين طرح ها رو نذاشتن به جايي برسه در حاليکه هم به راحتي مي شد نيروی انساني متخصص براشون تربيت کرد و هم نيازهای انرژی در کشور رو جواب داد. کاملأ درسته که انرژی اتمي يکي از انواع منابع توليد انرژيه اما اينکه يک سازمان منحل شده يکدفعه بشه گل سرسبد برای هر آدمي شک و شبهه درست مي کنه، بماند که انرژی اتمي فقط به غني سازی اورانيوم نيست بلکه مديريت پسمانداريش ( يعني همون زباله های اتمي) از غني سازی اورانيوم هم مهم تره. حالا بماند که اگر در خلال جنگ با عراق يکي از طرفين دستش به بمب اتمي مي رسيد چيزی از کشور مقابل باقي نميذاشت، کما اينکه هيچکدوم از طرفين از انواع و اقسام بمب و موشک کوتاهي نکردن. بماند که هر کدوم از همون طرفين اگر تا به حال دستش به بمب اتم رسيده بود محض تأديب منتقدان داخليشون يکي از بمب های کوچکشون رو مي زدن توی مثلأ يک جلسه ی سخنراني، يا مي بستن دور کمرشون راه مي افتادن توی خيابون مبادا کسي کار منکراتي کنه. يک نکته هم بگم که ممکنه جالب باشه. در خلال جنگ ايران و عراق سهم مقالاتي که از فيزيکدان های عراقي در مجلات بين المللي منتشر مي شد سه چهار برابر ايراني ها بود و همين موضوع چند باری هم در بين فيزيکدان های ايراني مطرح شده بود که چرا ما کم کارتريم. بعدها معلوم شد که فيزيکدان های عراقي در حوزه ی انرژی اتمي اساسأ در حال پيشرفت بودند و اون حمله ی اسرائيل به تأسيسات اتمي عراق در دوره ی جنگ با همين پيش زمينه انجام شد و تمام برنامه ی توليد بمب اتم در عراق رو به تعويق انداخت
نظرات