اتاق جديد
از سه ماه پيش که اتاق کارم رو عوض کردم تا به آزمايشگاه نزديک تر باشم با يک ايتاليائي ی خوش مشرب هم اتاق شدم. گرچه گاهي دلم برای پيتر، هم اتاقي قبلي ام که هنوز در استراليای غربي داره تحقيق مي کنه، تنگ مي شه اما اين هم اتاقي جديد، کارلو، حسابي آدم جالبيه. گرفتاری کارلو از روزی که به اين اتاق اومده سر و کله زدن با موجودی به نام "پوسوم" هست. اينجا در استراليا بعدازظهر ها روی هر شاخه ی درختي مي شه دستکم يک دونه پوسوم ديد که شبيه گربه از شاخه ها بالا و پائين مي رن و از هيچ کسي هم نمي ترسن. کارلو تا ديروقت توی اتاق مي مونه و کار مي کنه. يک شب مي بينه يک پوسوم اومده توی اتاق، ظاهرأ از پنجره، بعد از مدتي هم رفته. فردا شبش هم دوباره اومده. يک قفس آوردن توی اتاقمون گذاشتن که بگيرنش اما پوسومه دم به تله نداد و بعد از مدتي هم بکلي رفت. حالا ديشب از قرار معلوم سر و کله ی يک پوسوم توی خونه ی کارلو پيدا شده. امروز مي گفت پوسومه خروپف مي کرده و نذاشته بوده بخوابه. اين طرف و اونطرف تلفن مي زد بلکه جايي رو پيدا کنه که بيان پوسوم رو بگيرن. از بيخوابي ديشب هر کاری کرد نتونست کار کنه ناچار شد بره يک کمي ورزش کنه

نظرات

پست‌های پرطرفدار