اوضاع خنده‌دار

لازم نيست اهل رسانه باشيد تا متوجه بشويد راهی که رسانه‌های فارسی زبان می‌روند چقدر به حال خودشان و مخاطبان‌شان مفيد است و اصولن چقدر از وضعيت جامعه‌ای که برای آن برنامه تدارک می‌بينند شناخت دارند.

جامعه ايرانی دارد به شدت تمام محتوا توليد می‌کند و اين را می‌شود از افزايش توليد موسيقی و وبلاگ نويسی متوجه شد. نکته مهم‌تر اين است که حالا محتوايی که در داخل ايران توليد می‌شود عليرغم همه‌ی فشارهای سياسی و اجتماعی که به توليد کنندگان فرهنگی وارد می‌شود يک سر و گردن از توليدات خارج از کشور بالاتر است. يعنی اگر مثلن اينترنت پرسرعت و بدون فيلتر در ايران در درسترس همه بود آنوقت وبلاگ‌های فارسی که از داخل ايران نوشته می‌شدند بسيار بيشتر از اين چيزی می‌بودند که هستند. همچنان که اگر توليد کنندگان موسيقی گرفتاری نداشتند آنوقت آثارشان برای مخاطب غير ايرانی هم قابل دسترس می‌شد و بيشتر شناخته می‌شدند.

همين حالا که به فهرست وبلاگ‌های مسابقه دوويچه‌وله که نگاه می‌کنيد و بخصوص نوشته‌های برنده امسال مسابقه‌شان، قند قزل آلا، را که می‌خوانيد آنوقت متوجه می‌شويد که نويسنده وبلاگ چه نگاه موشکافانه‌ای دارد به وقايع اطرافش. باقی وبلاگ‌های مسابقه امسال دوويچه‌وله هم چيزی از برنده امسال کم نداشتند. از سه چهار سال پيش موج جديد موسيقی اعتراضی هم در ايران شروع شده که به نظر من اشعار و اجرای‌شان فوق‌العاده‌اند. حتی موسيقی رقص داخل ايران هم به مراتب بهتر از چيزهايی‌ست که در خارج از ايران توليد می‌شود.

همين کتاب‌هايی که به زور از زير تيغ سانسور جمهوری اسلامی جان به در می‌برند هم پر از حرف‌های تازه هستند. آدم احساس می‌کند چه قدرت عظيمی در توليدات فرهنگی جديد ايران هست و با چه شتابی دارند جامعه را دگرگون می‌کنند. تنها راهی که برای جمهوری اسلامی مانده و دارد به آن عمل می‌کند اين است که قداره‌بند‌ها و فحاش‌ها را بفرستد جلو و خودش پشت آن‌ها سنگر بگيرد.

حالا توی اين فضای پر تکاپوی فرهنگی در جامعه ايرانی رئيس جديد صدای امريکا کسی‌ست که فارسی را به زور حرف می‌زند و در حد خنده‌داری واژه‌هايی که به کار می‌برد نامربوطند. اين که پيشينه‌اش به رسانه نمی‌خورد آدم را ياد مديران صدا و سيمای جمهوری اسلامی می‌اندازد که به قصد خدمت از اينطرف و آنطرف جمع‌شان کرده‌اند و نشاندنشان روی فلاخن دم و دستگاه مديريت حکومتی و با خرد کردن شيشه از پنجره فرستادن‌شان توی رسانه.

خوب اين مدير رسانه فارسی‌زبان که خودش فارسی را در حد يک زبان آموز مبتدی حرف می‌زند کجای جامعه ايرانی را می‌تواند کشف کند؟ چه چيزی از موسيقی جديد ايران دستگيرش می‌شود؟ چه کتابی می‌تواند بخواند؟ اصلن از اين همه نشانه‌های زبانی که لابلای نوشته‌های فارسی زبان‌هاست چقدر اطلاع دارد؟ خوب آخر اين چه مديری‌ست که گذاشته‌اند برای اداره يک رسانه فارسی‌زبان که خودش به زور با کارمندش حرف می‌زند؟

اوضاع صدای امريکا اينطوری‌ست که يا انگليسی حرف زدن مجری‌اش می‌شود اسباب خنده يا فارسی حرف‌ زدن مديرش.  

نظرات

پست‌های پرطرفدار