پارادوکس گنجي-امام حسين
اين درگيری های سياسي مربوط به اکبر گنجي ممکنه در کوتاه مدت سر و تهش رو بشه به هم آورد اما موج بزرگترش رو نمي شه به سادگي از سر گذروند. توضيح مي دم
بدون اين که اندازه های فردی و زماني رو در نظر بگيريم اکبر گنجي به عنوان يک شيعه سعي کرده از يک نمونه ی تاريخي استفاده کنه تا نشون بده برای استقرار حق وعدالت بايد مبارزه کرد. حالا شمشير نداره اما عوضش جانش رو گذاشته بر سر اين راه، به کسي هم غير از خودش صدمه ای نزده. اين ها در مقياس یزرگتر همون حرف هاييه که امام حسين هم زده بود که من ولو خودم تنها هم که باشم مي رم و مي جنگم، که دست آخر هفتاد و دو نفر باهاش موندن
خوب حالا اون هايي که به گنجي گفتند بايد از کاری که مي کني دست بکشي، به طريق اولي روش امام حسين رو که بيست و پنج ساله داره تبليغ مي شه نقض کردن. يعني اگر اين ها در زمان امام حسين بودند لابد همين نصيحت رو به او هم مي کردند که ای بابا تو بچه داری و زن داری و بيا حالا از يک راه ديگه ای برو خواسته ات رو پيگيری کن. اگر گنجي با اين حرف مجاب شده باشه پس بايد داستان امام حسين رو از نو تعريف کنيم و اين بار بفهميم چرا او از اين روش که متضمن زنده بودنش بود استفاده نکرد؟
اما اگر گنجي بر سر حرف و عمل خودش مي ايستاد يا هنوز ايستاده باشه اونوقت بايد از اون هايي که گنجي رو به دست برداشتن از کارش نصيحت مي کردن پرسيد پس چرا نمي ذارين اعتقادات شيعي که پايه شون بر ايثار و شهادت هست تداوم پيدا کنن؟
در واقع ناصحان که همون اصلاح طلبان هستند بايد به يک سوال جواب بدن. آيا وضع موجود رو اونقدری خوب مي دونين که لازم نباشه کسي برای تغييرش اعتراض کنه؟ اگر جواب منفيه پس بايد رفت سر خانه ی اول که معنيش اينه که روش گنجي که همون روش امام حسين اما در مقياس امروزيش هست درسته. اما اگر جواب مثبته اونوقت بايد پرسيد اصلأ به چي اعتراض دارين؟
برای من جالب شده که اصلاح طلبان اين جور پارادوکس ها رو چطوری قراره حل کنن؟ اصلاح طلبان بايد ازاين شتر سواری دولا دولا دست بردارن. نميشه هم رومي روم، هم زنگي زنگ
فکر نکنين سر هر موضوعي جوانترها اين سوال ها رو از خودشون نمي پرسند، اتفاقأ مي پرسند. برای همين هم هست که هر سال ماه محرم بيشتر به محرم پارتي شبيه مي شه، کاريش هم نمي شه کرد. شما که به دنيای امروز جواب مشخص نميدين معنيش اين نيست که دنيا هم متوقف مونده
نظرات