از ضد سانسور تا نجوم

کنار يک منطقه‌ی نسبتأ کوهستاني در بريزبن يک موزه‌ی علمي هست. کنار اين موزه هم يک رصدخانه‌ی کوچک و يک آسمان‌نما.


اسم مجموعه‌ را به اسم بنيانگذار آن نامگذاری کرده‌اند و عبارت است از Sir Thomas Brisbane که در واقع اسم شهر بريزبن و رودخانه‌اش هم به افتخار همين ايشان انتخاب شده بوده.


جناب بريزبن آدم خيلي جالبي بوده و تاريخچه‌ی زندگي‌اش را که مي‌خوانيد متوجه مي‌شويد که تا يک جايي در ارتش اسکاتلند پيشرفت کرده و بعد متوقف شده. خيلي هم توقفش در پستي که داشته قابل توجه بوده، يعني بيشتر از اين امکان ترقي نداشته. خوب جناب‌شان مي‌روند دختر يکي از اشراف زادگان انگليسي را به عنوان همسر انتخاب مي‌کنند و يکباره رشد صعودی‌شان با سرعت سرسام آوری زياد مي‌شود تا جايي که به عنوان فرماندار ايالت نيوساوث ولز استراليا، يعني همين ايالتي که سيدني مرکز آن هست، انتخاب مي‌شوند.

از قرار خود اين جناب بريزبن که عکسش را مي‌بينيد خيلي هم آدم بي دست و پايي نبوده که تا آخر عمر همينطور از مسير خانواده‌ی همسرش مدارج ترقي را طي کند و از قضا يک جايي هم شروع مي‌کند به کارهای عام المنفعه انجام دادن.


يکي از کارهای عام المنفعه‌اش اين بوده که سانسور فرهنگي را ملغي مي‌کند و همين يک قلم کار موجب رشد مطبوعات و کتاب در استراليا مي‌شود. ظاهرأ بعدها شروع به اکتشاف استراليا هم مي‌کند و راهش را به طرف شرق کشور کج مي‌کند و شهر بريزبن را راه مي‌اندازد، واقعأ راه افتادن شهر بريزبن به دست توماس بريزبن انجام مي‌شود.

خيلي هم جالب است که توی اين شهر که هنوز چيز قابل توجهي نداشته برمي‌دارد يک رصدخانه مي‌سازد و آدم‌های علاقمند به نجوم را به طرف بريزبن مي‌کشاند. جايي که رصدخانه را مي‌سازد همين حالا هم جای خوبي‌ست و دور از هياهوی شهر است.

اين قسمت از کارش که سانسور را ملغي مي‌کند و رصدخانه مي‌سازد خيلي شبيه است به خواجه نصيرالدين طوسي خودمان که او هم با پولي که از هلاکوخان مغول مي‌گيرد رصدخانه مي‌سازد و مکتب نجومي مراغه را راه مي‌اندازد و ضمن اين که خود خواجه نصير هم آدم اهل قلمي بوده و با همتي که داشته مترجم‌ها را به کار مي‌گيرد و مقدار بسيار زيادی از آثار علمي و فلسفي يونانيان را به زبان فارسي ترجمه مي‌کند. هفته‌ی گذشته که رفته بودم رصدخانه‌ی بريزبن خيلي ياد اهل نجوم ايران افتادم که حالا تعدادشان به نزديک 30 نفر مي‌رسد و هر چقدر از خودشان و زندگي‌شان مايه گذاشته‌اند که نجوم را به يک سر و ساماني برسانند هنوز به جايي که بشود با اطمينان گفت تثبيت شده‌اند نرسيده‌اند. حالا هم که در به در به دنبال طرح رصدخانه‌ی ملي هستند که تا جايي که با خبرم پدر صاحاب بچه‌ی همه‌شان درآمده. نکته‌ی جالبي‌ست که هر آدمي که سر از نجوم درآورده يک جايي توی زندگي‌اش هم نشان داده که اهل فرهنگ بوده.

نظرات

پست‌های پرطرفدار