اين را خيلي جدی برای فريد قاسمي مي‌نويسم

در وبلاگ يونس (شکرخواه) خواندم که فريد قاسمي به عنوان مدير انتشارات همشهری کار خودش را شروع کرده. خيلي تبريک مي‌گويم به آن‌هايي که منبعد با اين آدم نازنين و با حوصله سر و کار دارند. من افتخار همکاری با او را در کتاب هفته داشتم و از نزديک مي‌ديدم که چقدر با حوصله جواب اين و آن را مي‌دهد. اميدوارم هميشه سلامت باشد.

با اين حال يک نکته‌ای از گفتگوی فريد با سايت همشهری خواندم که فکر کردم بنويسم شايد خود فريد هم بدش نيايد که يادآوری‌اش کنم.

منظورم دقيقأ اين پاسخش است که گفته: "از آنجايي‌كه موسسه همشهري بنا به فلسفه وجودي خود بايد به معناي عام در خدمت شهر باشد ، انتشارات همشهري نيز در نظر دارد كتابهايي در حوزه شهرنشيني و شهرشناسي منتشر كند. البته ابتدا با تاكيد بر شهر تهران، در خصوص ساير شهرهاي ايران نيز در آينده اين كار صورت مي‌گيرد.".

شنيدن اين جور حرف‌ها که باز هم يک مؤسسه‌ی انتشاراتي بزرگ مي‌خواهد تهران را بگذارد وسط و باز درباره‌اش کتاب شهرسازی چاپ کند واقعأ ديگر عجيب نيست. ظاهرأ همه مي‌خواهند نقشي در اين شهر داشته باشند. اما اگر فريد نگفته بود که "در خصوص ساير شهرهاي ايران نيز در آينده اين كار صورت مي‌گيرد" گله‌ای نبود اما همين که ممکن است اين کار درباره‌ی شهرهای ديگر هم صورت بگيرد لاجرم آدم را به فکر مي‌اندازد که چرا اين بار که يک آدم شهرستاني (فريد اهل خرم آباد است) دارد يک مرکز انتشاراتي بزرگ را مي‌چرخاند اين اولويت را نداده به شهرهای ديگر؟ يعني ما همه‌مان درباره‌ی شهرهای ديگر مي‌دانيم و فقط مانده تهران که هنوز درباره‌ی ساختمان‌های بساز و بفروشي‌‌اش حرفي زده نشده؟

روزنامه‌ی همشهری از بودجه‌ی شهر تهران اداره مي‌شود. اما اگر حتي يک قطعه عکس هم از شهرهای ديگر در اين روزنامه چاپ مي‌شود بنابراين اهل آن شهر حق دارند در بخشي از کار اقتصادی روزنامه هم سهيم باشند و مثلأ يک کتابچه از پول همشهری برای شهرشان دربياورند.

فکر نکنيد دارم سنگ شهرستاني بودن اين و آن و خودم را به سينه مي‌زنم ولي اين بي محلي کردن به نقاط ديگر ايران که انگار خالي از سکنه هستند و تهران محوری نه تنها خلاف ادعاهای مرکز زدايي‌ست که حرف و ادعايش تا آسمان هم رسيده بلکه به موج بيگانه شدن مردمي که در شهرهای ديگر کار و زندگي مي‌کنند دامن مي‌زند.

چهار تا نشريه‌ی شهرستاني که زور ندارند کار خودشان را راه بيندازند که نمي‌توانند بروند زير بار چاپ کتاب درباره‌ی شهرشان، کسي هم که در مراکز استان‌ها برای اين کارها تره خرد نمي‌کند. خودتان برويد نمايشگاه کتاب را ببينيد و بين ناشران تهراني و شهرستاني مقايسه کنيد که کدام دست و بالشان پر و پيمان‌تر است؟

همين الان درباره‌ی تهران همه جور کتاب و نشريه‌ای چاپ مي‌شود، چاپخانه‌ها و نشريات بزرگ هم هستند که متقبل اين کارها مي‌شوند و طبيعتأ هزينه‌اش برای‌شان کمتر مي‌شود شکر خدا همه‌ی چاپخانه‌های بزرگ هم در تهران هستند. ديگر چقدر بايد از در و ديوار تهران حرف زد و عکس گرفت؟

اين نسل جوان ايران اگر کوچه پسکوچه‌های لس‌آنجلس را نديده مي‌شناسند ولي تا مي‌گوييد بهشان برويم مسافرت فلان شهر ايران مي‌گويند آب و خيابان هم دارد گاهي حق دارند چون همه نشسته‌اند و درباره‌ی تهران حرف مي‌زنند. آنوقت مي‌گويند چرا جوان‌های شهرستاني اينهمه راديکال هستند و به طعنه به هم مي‌گويند "تهراني".

فريد قاسمي که خودش خرم آبادی‌ست اين حرف‌ها را بهتر از من مي‌داند و برای همين هم متعجبم که چرا از اين فرصت استفاده نمي‌کند که حالا اگر مي‌خواهد به مردم تهران اطلاع رساني کند لااقل بهشان بگويد گاهي برای تفريح هم که شده مي‌توانند از روی کتاب‌های انتشاراتي همشهری بروند يک شهر ديگر ايران را ببينند. لااقل از صدقه سر مردم تهران يک خير و برکتي هم به شهرستاني‌ها برسد.

کاشکي يک قانوني بود که اگر نشريه‌ی محلي عکسي از يک محل ديگر چاپ مي‌کرد مجبور مي‌شد حقوق معنوی‌اش را هم بپردازد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار