براي شرق
هفت قدم با شهردار تهران
آقاي شهردار تهران حق دارند خانه هنرمندان را به هر دليلي كه خودشان مي دانند تعطيل كنند. اتفاقأ اگر تا به حال اينكار را نكرده اند شايد مي بايست از ايشان گله كرد. آقاي شهردار تهران بايد فرهنگسراها را تعطيل كنند و حتي چرا گفتن را هم برنتابند، جدأ چرا تا به حال در تعطيلي فرهنگسراها تعلل كرده اند؟ آقاي شهردار تهران مي توانند دستور بدهند بلوار كشاورز را به واسطه كانال آب خوبي كه در آن تعبيه شده شخم بزنند و سالي دوبار در آنجا گندم بكارند. گمان مي كنم اگر به شهردار تهران فرصتي بدون اعتراض بدهند و بودجه اي را كه لازم دارند بي چون و چرا در اختيارشان بگذارند بتوانند همه آنچه را درباره شهر و شهرداري مي دانند به منصه ظهور برسانند و اين اتفاق بدي نيست. مگر شهردار تهران از ديگراني كه بر مسندهاي ديگر تكيه زده اند چه قابليتي كمتر دارد؟ اتفاقأ اگر ايشان به اعتقادشان عمل كنند آنوقت شهروندان مي دانند كه منبعد چگونه بايد زندگي كنند تا عمرشان را بر سر نگراني هاي بيمورد هدر ندهند. نگراني در مورد كودكي كه نياز به امكانات كمك آموزشي دارد و احتمالأ بايد آنها در مراكز بيرون از مدرسه جستجو كند حل شدني است. اگر چنين مكاني نبود آنوقت كودكان به چنان آموزشي نيز نياز نخواهند داشت.
وقتي خانه هنرمندان، فرهنگسراها و مراكز اشاعه دهنده فرهنگ هاي نامساعد از نظر شهردار محترم تهران وجود نداشته باشد احتمالأ تعدادي محمود فرشچيان (از يك سياره ديگر) مي آوريم تا برايمان تابلو ظهر عاشورا را نقاشي كنند. اتفاقأ آقاي شهردار بايد خانه هنرمندان،تاتر شهر، تالار وحدت، خانه معلم و بقيه را سريعتر تعطيل كنند تا اگر قرار است هنر ايراني-اسلامي كشورمان متحول شود اين تحول از مراكز فرهنگي خارج از كشور وارد شود. احتمالأ ايشان را در جريان قرار نداده اند كه از اين مراكز هنري در خارج از ايران زياد داريم.
اصلأ مگر آقاي شهردار تهران از رئيس كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان چه چيزي كمتر دارد؟ مگر ايشان كه با آنهمه سابقه عروسك سازي در ايران كه صدها حلقه فيلم از چگونگي ساخته شدنشان در خود آرشيو كانون وجود دارد سفارش ساخت دارا و سارا را به چين مي دهند، اين حق را به بقيه
نمي دهند كه در حوزه مسؤوليتشان به چنين كارهايي دست بزنند؟ مگر رئيس كانون نان را در سفره كارگر عروسك ساز چيني نگذاشته اند خوب چه اشكالي دارد نان هنر ايراني هم در سفره فلان مستر و موسيوي خارجي قرار بگيرد. دست بر قضا آقاي شهردار تهران رو راست تر از بقيه مديران هستند كه نه براي اعتقادشان نياز به حمايت مي بينند و نه از آنچه مي انديشند و به اجرا درمي آورند ابائي دارند.
مگراز حوزه هنري با آنهمه سوابق با ارزش هنري اثري باقي هست؟ اصلأ مگرازاستعفاي هنرمندان حوزه آب از آب تكان خورد؟ اصلأ اتفاقي افتاد؟ مگر وضعيت شهرداري تهران چقدر از بقيه بخش هاي ديگر نگران كننده تر است؟ كدام تيري به سنگ سفت صنعت خودروسازيمان اثر كرده كه در بيست سال گذشته هر چه ساخته اند پردود تر، كم استحكام تر و گران تر بوده است؟ انصاف بدهيد شهردار تهران هنوز كاري نكرده كه مستوجب جزايي عظيم باشد. ايشان با پشتوانه رايي كه به شوراي شهر داده شده و با ارائه برنامه شان به شوراي شهر تهران به اين مقام منصوب شده اند. اين صورت مسئله را كه بشكافيد در هر قدم گفتني هاي بيشماري در خود دارد.
قدم اول اينكه آقاي شهردار اگر نه صد در صد، ولي دستكم هشتاد درصد از تجسم تفكر شوراي شهر را دارا هستند و اين طبيعي است كه شوراي شهر شهرداري را انتخاب كند كه بتواند با جمع شورا هماهنگ تر عمل كند. كمترين استدلال براي اين هماهنگي همان است كه در دوره پيش اختلاف عقيده شورا و شهردار به تعطيلي هر دو طرف نزاع انجاميد. پس فعلأ شهردار يعني شوراي شهر.
قدم دوم، شهردار نه نوجوان است و نه فاقد تجربه. استدلالش را مي گويم. در مورد نوجواني ايشان مي توانيد هم شناسنامه شان را ببينيد و هم روزنامه هايي را كه در مورد انتصاب ايشان خبر و جزئيات نوشته بودند. تجربه هم دارند چون تا با تجربه نباشيد راهي به دنياي مديريت نمي يابيد. اين را با هر منظوري كه مايليد مي توانيد اندازه بگيريد. اول از همه اينكه جمعيت مديران كشور را بشماريد تا متوجه بشويد تعدادشان آنقدرها زياد نيست وآنقدر از نظر تعداد محدودند كه وقتي يكي از آنها از فلان وزارتخانه يا استانداري خسته يا از او خسته شان مي شود وزير وزارتخانه يا استاندار يك استان ديگر مي شوند. تا به حال هم مديردولتي بيكار شده نداشته ايم. نهايتأ بيكار كه مي شوند يا به مجلس مي روند يا مدير شركت نيمه دولتي مي شوند.
قدم سوم، برنامه شهردار تهران براي اين شهر حتمأ مي بايست گوشه هايي از برنامه اعضاي شوراي شهر را در خود داشته باشد و برنامه اعضاي شوراي شهر هم در زمان انتخابات اعلام شده و همان دو نفري هم كه راي داده اند از همين برنامه خوششان آمده و با همين رأي، برنامه شورا به دست شهردار داده شده تا به اجرا دربيايد. استدلال قويتر هم اين است كه وقتي شهروندان ايران براي خريد سبزي و ميوه هم ناگزيرند از گرايش سياسي سبزي فروش و ميوه فروش مطلع باشند و تا وقتي كه همين كاسب هاي محل مي توانند با نظر گزينشي در مورد دانشگاه رفتن و يا دربه در شدن يك جوان ديپلم گرفته تصميم سازي كنند پس به طريق اولي اعضاي فعلي شوراي شهر هم حتي اگر برنامه و ديدگاه هايشان را منتشر نمي كردند تقريبأ همه مردم از نظر آنها مطلع بوده اند.
قدم چهارم، شهردار تهران در حوزه اي تصميم مي گيرد كه مي توان به سرعت نتايج فيزيكي آن را مشاهده كرد. مثلأ وقتي كشتارگاه سابق به فرهنگسرا تبديل شد ديگر نه اثري از دام وجود داشت نه بوي آن. در عوض محيط رنگ و لعابي پيدا كرد و يك گوشه شهر كشف دوباره شد. اكنون هم وقتي خانه هنرمندان تعطيل بشود حتمأ بنا بر كاربري جديدش رنگ و شكل جديدي به خود مي گيرد. اين را مقايسه كنيد با سازهايي كه امروز نواخته مي شوند و فردا صدايشان در مي آيد. مقايسه كنيد با جلوگيري از پخش مثلأ فيلم تايتانيك يا كتاب هاي هدايت و ديده شدن فيلم و چاپ تصوير بازيگرانش بر روي لباس ها و انتشار كتاب هدايت به صورت زيراكسي يا از طريق اينترنت.
قدم پنجم، شهردار فعلي تهران از جمله مديران خوشبختي است كه آنهايي كه در رده بالاتر از او هستند چوب لاي چرخ برنامه هايش نمي گذارند و او مي تواند به همه قول هايي كه داده است عمل كند. شما اگر سوار ماشيني بشويد كه عقربه اش تا دوست كيلومتر سرعت را نشان مي دهد اما بيشتر از سي كيلومتر در ساعت، يعني در حد دوچرخه راه نمي رود خوشحال تر بوديد يا سوار مثلأ دوچرخه اي مي شديد كه هر چقدر زور مي زديد راه مي رفت؟ شهردار تهران خانه هنرمندان و فرهنگسراها را خراب مي كند يا قرار است اينكار را بكند يا اصلأ فقط فكرش را كرده و حرفش را مي زند، زورش را كه دارد، رأي هم دارد، بالاسري هايش هم كه از او حمايت مي كنند پس لاف هم نمي زند و هنرمندان و بقيه را هم معطل نمي كند. و از همه مهمتر دل رأي دهندگانش را خنك مي كند كه در رقابتي كه با حريف داشته اند ايده اي را به كرسي نشانده اند ولو اينكه از خير ماشين مذكور گذشته باشند و با دوچرخه طي طريق كنند.
قدم ششم، شهردار تهران مي گويد مي تواند شهر تهران را به ام القراء كشورهاي اسلامي تبديل كند. مگر شهروندان بيمارند كه اگر شهرشان يك شكلي پيدا مي كند كه توريست پذير مي شود و مي توانند از زندگي در آن عايدات مالي داشته باشند چنين طرحي را نپذيرند؟ در حاليكه دود تهران همه مردم را به هزار مرض لاعلاج مبتلا كرده اگر معني ام القراء مي شود زندگي سالم تر خوب ايشان همين يك گوشه را درست كنند ما از طرح هاي جهاني دست برمي داريم.
قدم هفتم، شهردار تهران اگر به وعده هاي خود عمل كند و واقعأ به همان عقايدي عمل كند كه رأي دهنده گان به آنها رأي داده اند چنان قدمي در راه دمكراسي برمي دارد كه در صد سال گذشته هيچكس چنين قدمي برنداشته است. ايشان به شهروندان ايراني نشان مي دهند كه يك رأي كمتر يا بيشتر چه معنايي مي تواند داشته باشد. جامعه يعني كجا. مقام واقعي و تشريفاتي يعني چه. عقل دورانديش با احساس پيشرفت چه تفاوتي دارد. و از همه مهمتر به اين سؤال بزرگ نسل امروز كشور پاسخ مي دهند كه ” ما كجاي دنيا ايستاده ايم؟ “
هفت قدم با شهردار تهران
آقاي شهردار تهران حق دارند خانه هنرمندان را به هر دليلي كه خودشان مي دانند تعطيل كنند. اتفاقأ اگر تا به حال اينكار را نكرده اند شايد مي بايست از ايشان گله كرد. آقاي شهردار تهران بايد فرهنگسراها را تعطيل كنند و حتي چرا گفتن را هم برنتابند، جدأ چرا تا به حال در تعطيلي فرهنگسراها تعلل كرده اند؟ آقاي شهردار تهران مي توانند دستور بدهند بلوار كشاورز را به واسطه كانال آب خوبي كه در آن تعبيه شده شخم بزنند و سالي دوبار در آنجا گندم بكارند. گمان مي كنم اگر به شهردار تهران فرصتي بدون اعتراض بدهند و بودجه اي را كه لازم دارند بي چون و چرا در اختيارشان بگذارند بتوانند همه آنچه را درباره شهر و شهرداري مي دانند به منصه ظهور برسانند و اين اتفاق بدي نيست. مگر شهردار تهران از ديگراني كه بر مسندهاي ديگر تكيه زده اند چه قابليتي كمتر دارد؟ اتفاقأ اگر ايشان به اعتقادشان عمل كنند آنوقت شهروندان مي دانند كه منبعد چگونه بايد زندگي كنند تا عمرشان را بر سر نگراني هاي بيمورد هدر ندهند. نگراني در مورد كودكي كه نياز به امكانات كمك آموزشي دارد و احتمالأ بايد آنها در مراكز بيرون از مدرسه جستجو كند حل شدني است. اگر چنين مكاني نبود آنوقت كودكان به چنان آموزشي نيز نياز نخواهند داشت.
وقتي خانه هنرمندان، فرهنگسراها و مراكز اشاعه دهنده فرهنگ هاي نامساعد از نظر شهردار محترم تهران وجود نداشته باشد احتمالأ تعدادي محمود فرشچيان (از يك سياره ديگر) مي آوريم تا برايمان تابلو ظهر عاشورا را نقاشي كنند. اتفاقأ آقاي شهردار بايد خانه هنرمندان،تاتر شهر، تالار وحدت، خانه معلم و بقيه را سريعتر تعطيل كنند تا اگر قرار است هنر ايراني-اسلامي كشورمان متحول شود اين تحول از مراكز فرهنگي خارج از كشور وارد شود. احتمالأ ايشان را در جريان قرار نداده اند كه از اين مراكز هنري در خارج از ايران زياد داريم.
اصلأ مگر آقاي شهردار تهران از رئيس كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان چه چيزي كمتر دارد؟ مگر ايشان كه با آنهمه سابقه عروسك سازي در ايران كه صدها حلقه فيلم از چگونگي ساخته شدنشان در خود آرشيو كانون وجود دارد سفارش ساخت دارا و سارا را به چين مي دهند، اين حق را به بقيه
نمي دهند كه در حوزه مسؤوليتشان به چنين كارهايي دست بزنند؟ مگر رئيس كانون نان را در سفره كارگر عروسك ساز چيني نگذاشته اند خوب چه اشكالي دارد نان هنر ايراني هم در سفره فلان مستر و موسيوي خارجي قرار بگيرد. دست بر قضا آقاي شهردار تهران رو راست تر از بقيه مديران هستند كه نه براي اعتقادشان نياز به حمايت مي بينند و نه از آنچه مي انديشند و به اجرا درمي آورند ابائي دارند.
مگراز حوزه هنري با آنهمه سوابق با ارزش هنري اثري باقي هست؟ اصلأ مگرازاستعفاي هنرمندان حوزه آب از آب تكان خورد؟ اصلأ اتفاقي افتاد؟ مگر وضعيت شهرداري تهران چقدر از بقيه بخش هاي ديگر نگران كننده تر است؟ كدام تيري به سنگ سفت صنعت خودروسازيمان اثر كرده كه در بيست سال گذشته هر چه ساخته اند پردود تر، كم استحكام تر و گران تر بوده است؟ انصاف بدهيد شهردار تهران هنوز كاري نكرده كه مستوجب جزايي عظيم باشد. ايشان با پشتوانه رايي كه به شوراي شهر داده شده و با ارائه برنامه شان به شوراي شهر تهران به اين مقام منصوب شده اند. اين صورت مسئله را كه بشكافيد در هر قدم گفتني هاي بيشماري در خود دارد.
قدم اول اينكه آقاي شهردار اگر نه صد در صد، ولي دستكم هشتاد درصد از تجسم تفكر شوراي شهر را دارا هستند و اين طبيعي است كه شوراي شهر شهرداري را انتخاب كند كه بتواند با جمع شورا هماهنگ تر عمل كند. كمترين استدلال براي اين هماهنگي همان است كه در دوره پيش اختلاف عقيده شورا و شهردار به تعطيلي هر دو طرف نزاع انجاميد. پس فعلأ شهردار يعني شوراي شهر.
قدم دوم، شهردار نه نوجوان است و نه فاقد تجربه. استدلالش را مي گويم. در مورد نوجواني ايشان مي توانيد هم شناسنامه شان را ببينيد و هم روزنامه هايي را كه در مورد انتصاب ايشان خبر و جزئيات نوشته بودند. تجربه هم دارند چون تا با تجربه نباشيد راهي به دنياي مديريت نمي يابيد. اين را با هر منظوري كه مايليد مي توانيد اندازه بگيريد. اول از همه اينكه جمعيت مديران كشور را بشماريد تا متوجه بشويد تعدادشان آنقدرها زياد نيست وآنقدر از نظر تعداد محدودند كه وقتي يكي از آنها از فلان وزارتخانه يا استانداري خسته يا از او خسته شان مي شود وزير وزارتخانه يا استاندار يك استان ديگر مي شوند. تا به حال هم مديردولتي بيكار شده نداشته ايم. نهايتأ بيكار كه مي شوند يا به مجلس مي روند يا مدير شركت نيمه دولتي مي شوند.
قدم سوم، برنامه شهردار تهران براي اين شهر حتمأ مي بايست گوشه هايي از برنامه اعضاي شوراي شهر را در خود داشته باشد و برنامه اعضاي شوراي شهر هم در زمان انتخابات اعلام شده و همان دو نفري هم كه راي داده اند از همين برنامه خوششان آمده و با همين رأي، برنامه شورا به دست شهردار داده شده تا به اجرا دربيايد. استدلال قويتر هم اين است كه وقتي شهروندان ايران براي خريد سبزي و ميوه هم ناگزيرند از گرايش سياسي سبزي فروش و ميوه فروش مطلع باشند و تا وقتي كه همين كاسب هاي محل مي توانند با نظر گزينشي در مورد دانشگاه رفتن و يا دربه در شدن يك جوان ديپلم گرفته تصميم سازي كنند پس به طريق اولي اعضاي فعلي شوراي شهر هم حتي اگر برنامه و ديدگاه هايشان را منتشر نمي كردند تقريبأ همه مردم از نظر آنها مطلع بوده اند.
قدم چهارم، شهردار تهران در حوزه اي تصميم مي گيرد كه مي توان به سرعت نتايج فيزيكي آن را مشاهده كرد. مثلأ وقتي كشتارگاه سابق به فرهنگسرا تبديل شد ديگر نه اثري از دام وجود داشت نه بوي آن. در عوض محيط رنگ و لعابي پيدا كرد و يك گوشه شهر كشف دوباره شد. اكنون هم وقتي خانه هنرمندان تعطيل بشود حتمأ بنا بر كاربري جديدش رنگ و شكل جديدي به خود مي گيرد. اين را مقايسه كنيد با سازهايي كه امروز نواخته مي شوند و فردا صدايشان در مي آيد. مقايسه كنيد با جلوگيري از پخش مثلأ فيلم تايتانيك يا كتاب هاي هدايت و ديده شدن فيلم و چاپ تصوير بازيگرانش بر روي لباس ها و انتشار كتاب هدايت به صورت زيراكسي يا از طريق اينترنت.
قدم پنجم، شهردار فعلي تهران از جمله مديران خوشبختي است كه آنهايي كه در رده بالاتر از او هستند چوب لاي چرخ برنامه هايش نمي گذارند و او مي تواند به همه قول هايي كه داده است عمل كند. شما اگر سوار ماشيني بشويد كه عقربه اش تا دوست كيلومتر سرعت را نشان مي دهد اما بيشتر از سي كيلومتر در ساعت، يعني در حد دوچرخه راه نمي رود خوشحال تر بوديد يا سوار مثلأ دوچرخه اي مي شديد كه هر چقدر زور مي زديد راه مي رفت؟ شهردار تهران خانه هنرمندان و فرهنگسراها را خراب مي كند يا قرار است اينكار را بكند يا اصلأ فقط فكرش را كرده و حرفش را مي زند، زورش را كه دارد، رأي هم دارد، بالاسري هايش هم كه از او حمايت مي كنند پس لاف هم نمي زند و هنرمندان و بقيه را هم معطل نمي كند. و از همه مهمتر دل رأي دهندگانش را خنك مي كند كه در رقابتي كه با حريف داشته اند ايده اي را به كرسي نشانده اند ولو اينكه از خير ماشين مذكور گذشته باشند و با دوچرخه طي طريق كنند.
قدم ششم، شهردار تهران مي گويد مي تواند شهر تهران را به ام القراء كشورهاي اسلامي تبديل كند. مگر شهروندان بيمارند كه اگر شهرشان يك شكلي پيدا مي كند كه توريست پذير مي شود و مي توانند از زندگي در آن عايدات مالي داشته باشند چنين طرحي را نپذيرند؟ در حاليكه دود تهران همه مردم را به هزار مرض لاعلاج مبتلا كرده اگر معني ام القراء مي شود زندگي سالم تر خوب ايشان همين يك گوشه را درست كنند ما از طرح هاي جهاني دست برمي داريم.
قدم هفتم، شهردار تهران اگر به وعده هاي خود عمل كند و واقعأ به همان عقايدي عمل كند كه رأي دهنده گان به آنها رأي داده اند چنان قدمي در راه دمكراسي برمي دارد كه در صد سال گذشته هيچكس چنين قدمي برنداشته است. ايشان به شهروندان ايراني نشان مي دهند كه يك رأي كمتر يا بيشتر چه معنايي مي تواند داشته باشد. جامعه يعني كجا. مقام واقعي و تشريفاتي يعني چه. عقل دورانديش با احساس پيشرفت چه تفاوتي دارد. و از همه مهمتر به اين سؤال بزرگ نسل امروز كشور پاسخ مي دهند كه ” ما كجاي دنيا ايستاده ايم؟ “
نظرات