بنيادگرايي

بنيادگرايي رو بايد تنها جواب ممكني دونست كه ساكنان كشورهاي به اصطلاح جنوب در مقابل كشورهاي شمال از خودشون نشون ميدن. در واقع اين تنها حربه اي هست كه حتي دولت ها در كشورهاي درحال توسعه هم نمي تونن راهي براي خلاصي از اون پيدا كنن. بنيادگرايي بر خلاف انتظار فقط در عالم مسلمانها بروز نكرده بلكه نمونمه هاي بنيادگرايي رو در افريقا و امريكاي جنوبي هم ميشه پيدا كرد. اما در مورد بنيادگرايي اسلامي وحدت زباني-ديني اونها كه حتي كشورهايي مثل ايران و افغانستان با زبان متفاوت رو به جمع كشورهاي عربي كشونده يك ويژگي كاملأ منحصربفرده. نكته اي كه شايد به بنيادگرايي اسلامي شاخ و برگ هاي عجيب و غريبي ميده زندگي مسلمان ها در شكل اقليت هاي ديني در كشورهاي غربي و حفظ كردن سمبل هاي بنيادگرايي بعنوان آداب و رسومه. براي غربي ها تمام آنچه كه اين اقليت ها با خودشون ميارن نشانه هاي بنيادگرايي محسوب ميشه و اتفاقأ خود اين مسلمانها كه بسياريشون از دست بنيادگرايي در كشورهاي خودشون به غرب اومدن احساس متفاوت بودن رو مي پسندن،حتي بر اساس حفظ سمبل هاي اسلامي كه خودشون از اونا فرار كردن. در واقع مسلمانهاي مدرن و خارج نشين هم با حربه دين مرز خودشون رو با غربي ها جدا مي كنن. نكته اي كه براي من بعنوان يك روزنامه نگار جالبه اينه كه هرچه اون جامعه غربي از نظر فرهنگ كم مايه تر باشه مثل همين استراليا مسلمانهايي كه توش زندگي ميكنن بيشتر سعي مي كنن با آداب و رسومشون كه خيلي هم جنبه اسلامي اون رو رنگ ولعاب ميدن به غربي ها خودنمايي كنن.
در اينباره باز هم مي نويسم.


برای شرق

امروز کجا بروم


ساعت پنج و نيم بعدازظهر است. اداره های دولتی شهر هر روز ساعت پنج بعدازظهر تعطيل می شوند ولي تا نيم ساعتي بعد از آن هنوز کارمندان در حال خارج شدن از اداره هستند. پايين تر و بالاتر از محل اداره صندلي و ميزهای رستوران ها در پياده رو چيده شده اند و کارمندهای جوانتر قبل از رفتن به خانه ساعتي را نشسته بر صندلي ها در پياده رو به گپ زدن با جوانتر های ديگر مي گذرانند. ساعت به شش مي رسد و ج. ع. مي گويد: ببخشيد، گفتي پنج ميآی من هم از پنج اينجا بودم، اما پنج ونيم اومدی. خوب شد کتابم رو آوردم. بقيه حرف ها بمونه يک روز ديگه، زنگ بزن قرار بذاريم. کتابش را مي بندد و از پلکان کناری به طبقه پايين مي رود. صدايش را مي شنوم که مي گويد امروز کجا برم؟ آن بيرون، جوانهای رستوران نشين کمتر شده اند.
ج. ع. ايراني است و دانشجوی يکي از دانشگاه های استراليا. دو سال پيش سابقه کارش را به عنوان ليسانس از يک موسسه صاحبنام که در آن کار مي کرده بازخريد کرده و با پذيرشي که در رشته مهندسي هسته ای در دست داشته به هزينه خودش و به همراه همسرش که او هم مهندس است به استراليا آمده است.
مي گويد: دانشگاه دبه درآورد که نمي تواني در رشته مهندسي هسته ای ادامه تحصيل بدهي چرايش هم مربوط به مسائل سياسي است ولی اگرمي خواهي مي توانيم برای رشته های ديگر به تو پذيرش بدهيم. هر چه اصرار کردم نشد و چون برای آمدنمان هزينه کرده بوديم نمي توانستيم با دست خالي برگرديم. با از دست رفتن پذيرش برای رشته مهندسي هسته ای موضوع کمک هزينه ای که مي توانسته از همکاری با استادان دريافت کند نيز منتفي مي شود.
مي گويد: بهترين چيزی که به نظرم رسيد اين بود که در حوزه اقتصاد ادامه تحصيل بدهم، با همسرم به اين نتيجه رسيديم که در اين رشته ها نبايد مشکلي با ما داشته باشند، پذيرش گرفتم و شروع کردم اما چون بايد همه پول زندگي و درسم را از جيب خودمان مي داديم رفتم دنبال کار.
ج. ع. دو ماهي در يک رستوران ظرف مي شسته. مي گويد: بلاخره بايد از يک جايي کار پيدا مي کردم، کلي گشتم تا عاقبت يک رستورانی براي کمک کردن در آشپزخانه قبولم کرد ولي تقريبأ تمام کارم به نظافت رستوران و شستن ظرف گذشت، بعد از دو ماه هم از بدشانسي رستوران تعطيل شد و دوباره بيکار شدم.
ج. ع. از طريق صاحب رستوران به مسئول يک شرکت خدماتی معرفي مي شود. مي گويد: گفتند بايد از اداره پليس استعلام کنند و اين برای همه کساني هست که در شرکت های خدماتي کارمي کنند. يک فرمي را پر کردم و دو هفته بعد جواب آمد که مشکلي از نظر اداره پليس ندارم. ولي مسئول شرکت با معذرت خواهي گفت نمي تواند به من کار بدهد. وقتي پرسيدم چرا گفت به من توصيه شده از کارگر های ايراني استفاده نکنم. قرار بود اتاق های اداره ها را تميز کنيم، بعد از ساعت اداری، ولي نشد. ج. ع. به يک شرکت ديگر خدماتي معرفي مي شود و باز هم استعلام از اداره پليس، جواب مثبت و معذرت خواهي.
مي گويد: پنج بار اين اتفاق افتاد تا اينکه بلاخره يکي از اين خدماتي ها قبول کرد به من کار بدهد ولي نه به صورت دائم. قرار شده من هر روز ساعت پنج و نيم به محل کار بيايم تا اگر کارگرها کم بودند يا کسي نيامده بود من کار داشته باشم. شش ماهي هست که به صورت کارگر اتفاقي برای اين شرکت کار مي کنم برای همين هم هر روز بايد بپرسم که مثلأ امروز کدام محل را بايد تميز کنم. ج. ع. چند باری سعي کرده تا بتواند مهندسي هسته ای را شروع کند ولي پاسخ منفي شنيده اما او و همسرش در تمام اين دوران از وقايع مرتبط با موضوعات مهندسي باخبر بوده اند.
مي گويد: شايد هم تغيير رشته بد نشد چون مدتهاست گرفتاری های ديگری هم برای مهندسان ايراني تراشيده اند. مثلأ IEEE(انستيتو مهندسان برق و الکترونيک) بعد از سالها که مشکلي با مهندسان ايراني نداشت حالاحاضر نيست عضويت ايراني ها را تمديد کند.
هستند و تعداد آنها به سيصد و هشتاد هزار نفر مي رسد. از صدو پنجاه کشور جهانIEEEاعضای
30 درصد از تمام مقالاتی که در حوزه های مهندسي برق، کامپيوتر و مهندسي کنترل در جهان به چاپ مي رسد مربوط به اعضای همين تشکل علمي است و برگزاری سيصد کنفرانس بزرگ سالانه در جهان از جمله فعاليت هايي است که مهندسان برق و الکترونيک را در اين انجمن به دور هم جمع مي کند. کشورهای خاورميانه به همرا اروپا و افريقا در گروه هشت اين انجمن قرار داده شده اند ولي در فهرست جديد انجمن گرچه نام های امارات متحده عربي، کويت، بحرين، اردن، عربستان سعودی، ترکيه و حتي قبرس که تنها يک دانشگاه کوچک داردديده مي شود اما نامي از ايران وجود ندارد. در گروه دهم انجمن نيز که مربوط به کشورهای آسيايي و اقيانوسيه است نام های هند، پاکستان، بنگلادش، مالزی و تايلند را مي توان ديد اما باز هم نشاني از ايران در اين فهرست نيست. انجمن مهندسان برق و الکترونيک که در صفحه اينترنتي اش خود را انجمني تخصصي و غيرانتفاعي اعلام مي کند در خبرهايي که درباره ايران مي دهد صفحه خود را به صفحه اداره امنيت ملي امريکا گره مي زند و از آنجا به بازديد کننده مي گويد که نگراني های امنيتي باعث شده تا مشکلاتي برای متقاضيان ايراني عضويت بوجود بيايد. و اين همان نکته ای است که معاون پژوهشي وزارت علوم دو هفته پيش به گوشه ای از آن اشاره کرده بود. دکتر منصوری گفته بود که پذيرش دانشجويانمان را برای تحصيل در رشته های مهندسي در کشور لهستان لغو کرده اند.
انجمن مهندسان برق و الکترونيک نام ايران را از فهرست خود حذف کرده اما اهميت نام خود را مديون عضويت يک ايراني يعني دکتر لطفي زاده است. محصولات جديد درصنايع برق و الکترونيک جهان همگي بر پايه اصول منطق های درهم يا فازی لاجيک ساخته مي شوند و دکتر لطفي زاده معروفترين دانشمند انجمن مهندسان برق و الكترونيك، خالق فازي لاجيك است.
ج. ع. مي گويد: به نظرم کارمند هايي که من اتاقشان را تميز مي کنم از برق زدن وسائل اتاقشان تعجب مي کنند. چون نمي خواهم کارم را از دست بدهم از همه بهتر کار مي کنم. حالا يک هفته ای هست که صاحب کار گفته صبح ها بيا يک ساختمان ديگر هم کار کن. ساعت پنج صبح مي روم تا هفت. اگر کارمند ها بدانند يک مهندس هسته ای اتاقشان را تميز مي کند چه صفايي مي کنند.
چند کارمندی که در رستوران های آنطرف خيابان نشسته بودند اکنون در حال خداحافظي هستند. از کنارشان که رد مي شوم يکيشان به آنهای ديگر مي گويد حالا کجا برويم؟ ج. ع. هم گفته بود امروز کجا بروم؟


نظرات

پست‌های پرطرفدار