چه چيزی قبيح است؟
واقعن چه چيزی قبيح است؟ خوب بستگی دارد به اين که دربارهی خودمان، يا ديگران حرف میزنيم. دربارهی خودمان که حرف بزنيم ممکن است قباحت معانی متفاوتی داشته باشد. تا حدی که اينجا ديدهام دخترها و پسرها با هم همخانه میشوند. دوست دخترها و دوست پسرها با هم زندگی میکنند. دو تا از دوستان نزديک خودم که استراليايی هستند سالهاست با هم زندگی میکنند ولی با هم ازدواج نکردهاند، يک دختر سه ساله هم دارند. زوجهای زيادی هستند که بچه هم دارند ولی ازدواج نکردهاند. اينجا دخترها و پسرهای ایرانی هم که با هم همخانهاند و زندگیشان با هم میگذرد زياد ديدهام. اينها همانقدر محترمند که کسانی که تمام مراحل زندگیشان را بر اساس باورهایشان تنظيم میکنند منتها تابوها هم هستند.
مثلن تا جايی که ديدهام حرف زدن پسرها دربارهی بارداری خانمها، ولو همسرانشان، در بين گروهی از ما ايرانیها موضوع قبيحیست. چرايش را نمیدانم چون برای خودم زياد پيش آمده که اصلن موضوعش "ببين و نگو" بوده. نشستن روی يک صندلی بلند يا يک ارتفاع کوتاه و حرکت دادن پا برای دختران هم قبيح بوده. چرای اين را هم نمیدانم و زياد هم از دوست و آشناهای خانم پرسيدهام و باز جوابی نداشتهاند. فهرست کردن چيزهايی که قبيح است واقعن موضوع بامزهایست چون به يک چيزهايی برمیخوريد که خندهدارند ولی تبديل شدهاند به تابو. همين تابوهاست که میگويد دوچرخهسواری زنان هم قبيح است، و البته دليلش لابد اين است که تحريک کنندهست. کی با چی تحريک میشود هم خودش داستانیست. گاهی آدم فکر میکند لابد از نگاه خيلی تحريک بشوها مکانيکهايی که صبح تا عصر کارشان با سوپاپ و پيستون و ميللنگ است اصولن امالفسادند و به محض اين که اين چهار تا خرت و پرت را بشود از خودروها حذف کرد هر چه مکانيک توی دنياست را بايد درازشان کرد.
خوب حالا برای کسی که در رسانه کار میکند صرفنظر از اين که در دنيای شخصیاش چه چيزی حسن است يا قبح، که مورد احترام است، اصل موضوع اين است که از وقايع پيرامونیاش نتيجهگيری شخصی نکند. نتيجههايی که يک آدم رسانهای میگيرد مخاطبش را هدف میگيرد و هر چقدر که يک رسانه مورد توجه بيشتری باشد مخاطبانش هم اعتماد بيشتری به نتايج منتشر شده از آن میکنند.
داشتم برنامه "بررسی رسانههای آخر هفته" را در "صفحه دو آخر هفته" روی وبسايت بیبیسی میديدم. اولين بخش مربوط بود به موضوع مجله چلچراغ. عين عبارات را مینويسم:
فانی: چطوری آقای بهنود عزيز. [از] نشريه چلچراغ شروع کنيم که ظاهرن موضوع قبل و بعد ازدواج حل شد.
بهنود: بله ظاهرن مشکل فقط آقای رامين بود. بعد از رفتن آقای رامين ظاهرن کسانی پيدا شده بودند که بلاخره به استدلال مسئولين چلچراغ توجه کردند و اون جمله رو خوندند و ديدند که ...
فانی: چی بود دقيقن برای يادآوری؟
بهنود: ببينيد نوشته شده بود که بعد از ازدواج حامله شد ... ظاهرن بازبين خونده بود قبل از ازدواج حامله شد، و خوب قبيح است البته. و در نتيجه حکم توقيف صادر شده بود ...
اميدوارم استاد بهنود شوخی کرده باشند. چون اگر در چنين رسانهای فراگیر بگويند "حاملگی قبل از ازدواج قبيح است" آنوقت هم استاد بهنود و هم بیبیسی در لندن بايد خيلی گرفتاری داشته باشند با مردم بريتانيا که حسن و قبح کردنشان درباره مسائل روزانه مربوط است به باورهای زندگی خصوصیشان. و البته اين شوخی، اگر شوخیست، میتواند بسادگی در جامعه ايرانی تبديل بشود به گرفتاریهای بزرگتر.
نظرات
در مجموع موضوع جالبی را مطرح کرده اید.