بازديد محل به عنوان يک فعاليت فرهنگی

مسابقه‌ فوتبال ميان تيم‌های پرطرفدار يا تيم ملی ايران با تيم‌ ملی کشورهای ديگر که در استاديوم آزادی يا آريامهر (يا هر اسم ديگری که دوست داريد برايش بگذاريد) برگزار می‌شود دم و دستگاه حمل و نقل عمومی هم از انتقال تماشاگران به زحمت می‌افتد. تازه که از آن صد هزار نفری که برای تماشای مسابقه می‌آيند خيلی‌های‌شان با وسايل نقليه شخصی يا اگر نزديک باشند پای پياده به استاديوم می‌آيند. وقتی حرف از صد هزار نفر می‌شود آدم معمولی جامعه ياد تعداد اتوبوس‌ها و آدم‌هايی می‌افتد که بعد از مسابقه فوتبال دارند شادی‌کنان يا توی سرزنان از استادیوم برمی‌گردند. منتها حرف از آمار انسانی- و به سعی مجدانه‌ای که جنتی و مصباح در ذکر اعداد و ارقام مالی دارند- در جمهوری اسلامی تبديل شده‌ است به دردسر عمومی. معلوم نيست چند نفر در جريان انقلاب و پيش از آن و در جريان جنگ کشته شده‌اند. هر کسی يک چيزی می‌گويد و می‌نويسد. تعداد شهدا بينهايت است يا هر چقدر تيغ‌تان می‌برد، برای اعدامی‌ها هم چيز قابل ذکری نيست. حقوق عمله اکره‌ی حکومت قابل ذکر نيست ولی پول برای مخالفان و مثلن براندازان از بودجه سالانه امريکا هم زيادتر است. يعنی عدد هنوز مفهوم ندارد يا ميلی‌ست. چلوکبابی حساب می‌کنيم.

در چهار پنج سال گذشته اولين لينک‌ کنار اين وبلاگ برای معرفی ديگران مربوط بوده به وبسايت محمد قائد. البته ایشان يا ديگران نيازی ندارند که حالا وبسايت يا نوشته‌های‌شان را با لينکی که توی يک وبلاگ هست معرفی بشوند. خيلی هم خوشحالم که ايشان تن‌شان سالم است و هر از گاهی چیزی می‌نويسند و علاقمندان‌شان، منجمله من، از نوشته‌های‌شان استفاده می‌کنيم. منتها چند باری نوشته‌های ايشان با عقل جور در نمی‌آمد، يا لابد با عقل من، آمدم یک چیزی بنويسم بعد ديدم به هر حال آدم توی همان شرايط ايران که می‌نويسد باز هم گلی به گوشه جمالش. تا رسيد به تاريخنگاری درباره وقايع مربوط به روزنامه آيندگان تحت عنوان "دربارۀ توقف انتشار روزنامۀ آيندگان". قائد در صفحه دو از "برق گرفتگی- 1" نوشته است: "آيندگان،همچنان كه اعلام كرده بود، از يكشنبه 23 ارديبهشت 58 منتشر نشد اما حمايت گسترده در جامعه از روزنامه طى روزهاى هفته ادامه يافت. عصر شنبه 29 ارديبهشت بيش از صدهزار تن به دعوت جبهۀ دموكراتيك ملى و با فراخوان و پشتيبانى تشكلهاى سياسى و اجتماعى دانشگاهیان، معلمان، نويسندگان، حقوقدانان و كارگران در دانشگاه صنعتى گرد آمدند".

دانشگاه صنعتی لابد يا صنعتی شريف است يا صنعتی اميرکبير. هر کسی اين دو تا دانشگاه را ديده باشد، به زور هم نمی‌تواند باور کند که بيش از صد هزار نفر در محوطه اين دو دانشگاه بتوانند کنار هم بايستند و به يک سخنرانی گوش بدهند. توی صنعتی شریف يک زمين چمن هم هست که حالا ظاهرن خرابش کرده‌اند. همان را هم که حساب کنید باز جا برای صد هزار نفر ندارد چه برسد به بيش از صد هزار نفر. بابا صد هزار نفر يعنی استاديوم آزادی پر از تماشاچی! با چهار تا ضرب و تقسيم و يک مشاهده حضوری در محل هم می‌شود فهميد عدد "بيش از صد هزار نفر" مثل همان حرف‌هايی‌ست که در خطبه‌های نماز جمعه به خورد خلق‌الله می‌دهند. اين که روزنامه آيندگان تعطيل شده و به مسخره‌گی هم تعطيل شده دليل نمی‌شود که آدم برای تأسف خوردن درباره‌اش همان حرف‌هايی را برای نسل‌های بعد بنويسد که توی اين آشفته بازار به قول قائد ميهن آريايی- اسلامی هر حرفی را می‌شود به مردم قالب کرد و "خلق قهرمان به بركت نبوغ ذاتى خويش ترتيب اين موضوع پيش‌پاافتاده را هم مى‌دهد".

قائد حرف خوبی می‌زند که می‌گويد "شمار نفرات هم‌الغالبون وقتی کفايت می‌کند باقی حرف‌ها باد هواست". منتها من از محمد قائد توقع نداشتم که چيزی بنویسد که خودش درباره‌ مشابهش و از زبان آخوند جماعت شنيدن و دست نينداختنش را روا نمی‌بيند.

ظاهرن مذهبی‌ها از روشی که آخوندها برای دفاع از اسلام انتخاب کرده‌اند چندان هم رضايت ندارند. به همين منوال لابد روزنامه نگار جماعت هم بايد راهی برای خلاصی از عددهايی که برای دفاع از مطبوعات نوشته می‌شوند پيدا کنند. وقتی عدد و رقم گفتن بی حساب و کتاب می‌شود آنوقت حضرات حکومت اوضاع رسانه را می‌رسانند به جايی که امثال محمدعلی رامين را می‌گذارند به عنوان معاون مطبوعاتی وزير ارشاد. وقتی بيش از صد هزار نفر توی دانشگاه صنعتی (شريف يا اميرکبير) جا می‌گيرند، آدم بيسوادی مثل محمدعلی رامين هم توی مطبوعات جا می‌گيرد. قائد در يکی از مقالاتش می‌نويسد: "با الهام از حرف وودى آلن، "آدم بهتر است در آپارتمان خودش زنده باشد تا در دل مردم"، مى‌توان گفت آدم‌ها بهتر است در آپارتمان خودشان زندگى كنند تا خدمتگزار بمانند".

حالا واقعن گاهی خدمتگزاری‌ يک آدم به فرهنگ خودش می‌تواند در حد کرايه تاکسی دادن و يک بازديد محلی باشد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار