دو کلمه حرف حساب

خوب من هرگز بعضي حرف‌هايي که در خارج از ايران به طور مستقيم مي‌شنوم يا مي‌خوانم را قبول ندارم. يکي‌ از اين حرف‌ها که خيلي هم کلي‌اش کرده‌اند فرار مغزها‌ست. نه اين که موضوع خارج شدن آدم‌های تحصيلکرده از ايران را منتفي مي‌دانم، که نمي‌دانم، بلکه اين که همه‌ی اين‌هايي که بيرون از ايران هستند همه مغز‌های درست و حسابي‌اند و تا در ايران بودند يکي يک چرخ را مي‌چرخاندند و ايران عنقريب بود که برسد به ترقي همه جانبه اين هيچ جوری توی کت من نمي‌رود. اين حرف، لااقل به نظر من، از بيخ و بن غلط است. خيلي هم برای نظر شما اگر خلاف حرف من است احترام قائلم.

يک دليل غلط بودن اين حرف مال اين است که يک نگاهي به جمعيت خارج نشسته‌ها که مي‌کنيد و فقط قصدتان اين است که نگاه‌ مدعيان فرار مغزها به همين دنيای خارج و دور و اطراف خودشان را محک بزنيد تازه دست‌تان مي‌آيد که ميزان کم سوادی و بلکه بيسوادی در بين‌شان غوغا مي‌کند. فکر نکنيد منظورم از محک زدن اين است که يک متر من درآوردی دست‌مان بگيريم و هر جوری دلمان خواست رأی و نظر مردم را اندازه بگيريم.، نه. منظورم معيارهايي‌ست که خود همين‌جا به دست مي‌دهند و آدم‌ها را با همين معيارها مي‌سنجند. مثل اظهار نظر کتره‌ای کردن در همه‌ی موارد مربوط و نامربوط، بدون اين که قائل به اين باشند که بابا اين نظر من است و شايد هم غلط باشد. همه چيز کلي‌ست.

نمونه‌هايش را زياد ديده‌ام اين‌جا و تصادفأ از اين طرفي هم يک معيار شخصي برايم درست شده که تا يکي مي‌گويد همه‌ فلان‌ طورند حساب مي‌آيد دست آدم که اين بابا اصولأ زده است به سيم آخر. يا مثلأ اهل فکر و انديشه در ايران را مسخره و تخطئه مي‌کنند، به همين يک دليل که دست‌شان به مثلأ اينترنت نيست و اين يعني ديگر آخر زمان.

مي‌دانيد صغرا کبری چيدنِ‌هايي که آخرش منتج مي‌شود به اين که همه‌ی اين‌هايي که بيرون هستند خيلي عليه السلام‌اند بي‌حرمتي به آن‌هايي‌ست که در ايران‌ هستند و دارند شرايط نامساعد را تحمل مي‌کنند و به هر دليلي نمي‌خواهند زندگي خودشان به شخصه و اطرافيان‌شان به طور عمومي را بدتر از اين کنند.

آدم مي‌بيند کلي ‌وسواس به خرج مي‌دهند برای سبزی آش رشته‌شان اما در قضاوت نسبت به آدم‌هايي که در ايران دارند زندگي مي‌کنند ولنگارند. يک مدل عجيبي از مرکز عالم بودن در ذهن‌شان تصوير مي‌کنند که آدم از حال بيرون‌شان که بخواهد قضاوت کند خنده‌دار از آب درمي‌آيد. ضمنأ ما ايراني‌ها هم خيلي تافته‌ی جدا بافته‌ای نيستيم که تا دوتای‌مان در خارج مي‌شوند رئيس يک جايي ديگر هول برمان مي‌دارد که ما خيلي مرکز علم و دانش هستيم. ما هم مثل خيلي از ملت‌های ديگريم هر چقدر زحمت بکشيم نتيجه مي‌گيريم. بنا به اين مدل حرف زدن باشد لابد همين ژاپني‌ها و آلماني‌های دور و اطراف‌مان بابت همين يک فقره تويوتا و بنزشان بايد روزی سيصد بار ما را بشويند بگذارند کنار.

واقعأ خيلي بيشتر از اين چيزی که در خارج از ايران مي‌بينيد در داخل ايران آدم حسابي هست. معيارش همين است که توليدات فرهنگي داخل ايران با همه‌ی مضيقه‌هايي که گاهي در تصور هم نمي‌گنجد بيشتر از خارج از ايران است که اصولأ برای کار فرهنگي کردن خودتانيد و کار خودتان. توليد فکری هم همان داخل ايران خيلي بيشتر است و اگر يک کمي دقيق بشويد مي‌بينيد خيلي هم پر شتاب است و اصولأ ربطي هم به حکومت ندارد. يعني آدمي که مي‌خواهد کار فکری در ايران انجام بدهد در حوزه‌ی انتشار عمومي‌اش دچار مشکل است وگرنه صدايش را در جمع محدود‌تر مي‌شنويد.

درست است که اينترنت خيلي موضوع مهمي‌ست و مثلأ وضع اينترنت و بگير و ببندهايش در ايران کار اهل فکر و تحقيق را مختل کرده منتها از اين طرف معني‌اش اين نيست که حالا چون در خارج از ايران اينترنت پرسرعت هست پس لابد ملت شب سيم اينترنت را به خودشان وصل مي‌کنند و صبح يکي يک دوجين نظر ارزشمند از خودشان عرضه مي‌کنند. خود اصل فکر کردن مقدم است بر داشتن ابزار و اين لاپوشاني‌ست که بعضي‌ها از هنرش برخوردارند و کم سوادی و بيسوادی خودشان را زير اسم و رسم اينترنت پنهان مي‌کنند.

يک کمي هم که زبان انگليسي‌تان خوب باشد آنوقت توی اينترنت مي‌شود خيلي چيزها خواند که گيرشان به همين زبان بلد بودن است. باقي‌اش شق‌القمری نيست که چپ و راست از اين طرف و آن طرف چپق مردم و بخصوص توی ايران نشسته‌ها را چاق کنيد که اين سند فلان است و تو بهماني.

توی ايران آدم باسواد خيلي زياد هست و اگر حرفي در اعتراض نمي‌زنند به دليل شرايطي‌ست که سنگ را بسته‌اند و سگ را رها کرده‌اند. خيلي از همين باسوادها که توی دانشگاه و حوزه و مطبوعات و اداره‌ها و توی بازار و اين طرف و آن طرف کار مي‌کنند دعوای‌شان را نمي‌برند سر کوچه و هوار نمي‌زنند. اعتراض چهار تا کم سواد خارج نشسته را تحمل مي‌کنند ولي وقت جواب دادن‌شان که برسد آنوقت تن مدعي را کيسه‌ درست و حسابي مي‌کشند. اهلش اگر باشيد نمونه‌های مکتوبش توی همين اينترنت هست که بخوانيد.

جدأ دو کلمه حرف حساب اين است که آدم خوب است بفهمد چه دارد مي‌گويد و مي‌نويسد خطاب به مردمي که داخل ايران نشسته‌اند.

نظرات

پست‌های پرطرفدار