شگفتي و تابو

به لطف دوستاني که با ايميل يا بوسيله‌ی کامنت برايم نشاني عکس‌های ايران را فرستادند کمي کمتر از يک ساعت- حدود دو دقيقه کمتر- درباره‌ی ايران عکس نشان دادم و حرف زدم. البته چون نه من و نه آن‌هايي که گوش مي‌دادند آدم‌های سياسي نيستيم بنابراين موضوع عکس‌های ايران را خيلي اجتماعي انتخاب کردم. از شهرها و پسرها، دخترها، مردان و زنان.

ترتيب خاصي هم نداشتند عکس‌ها چون هر مدلي که مي‌خواستم ترتيب‌شان بدهم بايد وقت بيشتری صرف مي‌شد که نداشتم. اما به همين لطف منابع متنوع عکسي که به دستم رسيد خيلي هم بي ترتيبي عکس‌ةا صدمه‌ای به اصل موضوع نزد.

و اما نظر مخاطبان.

تقريبأ شگفت زده شده بودند که ايران چقدر بر خلاف تصوير رسانه‌های اينجا هم زيباست و هم مردم اصلأ شباهتي با تصويری که از مسلمان‌ها در رسانه‌ها هست ندارند.

يک نکته‌ی خيلي جالب که اتفاقأ برای خودم هم غافلگير کننده بود اين بود که پسرهای ايراني از جنبه‌ی سر و لباس تفاوتي با خارجي‌ها ندارند، البته مثلأ نسبت به استراليايي‌ها به مراتب خوش لباس‌ترند ولي در مجموع اگر همين‌هايي که در عکس‌ها بودند را برداريد و بياوريد خارج از ايران چندان تفاوتي با باقي پسرها ندارند.

اما تفاوت اصلي در لباس خانم‌هاست. به عبارتي لباس خانم‌ها آن‌ها را در دو طيف کاملأ متفاوت قرار داده. مثلأ اين تفاوت را مي‌شد درسؤال‌هايي که دخترهايي که در حال شنيدن حرف‌هايم بودند و در ضمن عکس‌ها را مي‌ديدند متوجه شد. از چطور اين لباس را مي‌پوشند (منظورشان چادر بود) تا واقعأ خيلي شيک است (که منظورشان همين مانتوهای جديدی بود که برای من هم تازگي داشت ديدن‌شان).

تصوير اسکي کردن در ايران يا گلف بازی جوان‌ها از اساس در ذهن‌شان نبود و انتظار روبنده و ريش خيلي پر و پيمان داشتند.

گرچه اين جامعه‌ی آماری مناسبي نيست که بشود بر اساس آن نوع نگاه يک جامعه‌ی غير ايراني را به موضوع زندگي اجتماعي ايران تشخيص داد و تمام نتيجه‌ای که مي‌شود گرفت از جنبه‌ی کيفي و سنديت به همين شگفت‌زدگي‌شان منحصر مي‌شود اما در اين که يک عده آدم باسواد دانشگاهي هر چه مي‌دانند از همين رسانه‌هاست و آن هم چيز دندان‌گيری نيست خوب اين قابل بحث است.

اين که تحصيلکرده‌های خارجي چيزی از ايران نمي‌دانند درست شبيه به اين است که تحصيلکرده‌های ايران که در داخل کشور زندگي مي‌کنند تصويرشان از کشورهای ديگر منحصر بشود به همين حرف‌هايي که راديو-تلويزيون خود ما مي‌گويد. ممکن است نتيجه بگيريد که به اين ترتيب اين‌ها خودشان مقصرند که از ايران چيزی نمي‌دانند.

من خيلي با اين عقيده موافق نيستم چون جامعه‌ی ما به دلايل فرهنگي جامعه‌ای باز نيست که هر مسافر خارجي که مي‌آيد توی آن، بخصوص اينروزها، با يکي دو ماه مسافرت از اين طرف به آن طرفش بتواند تصوير دقيقي از کشور و مردم‌مان به دست بياورد. در حالي که در غرب نوعأ راحت‌تر است که يک نمای اجمالي از مردم و کشور در کوتاه مدت به دست آورد.

خوب پس چه کار بايد کرد که تصوير ايران درست‌‌تر منتقل بشود به خارجي‌ها؟ حقيقتش نمي‌دانم.

برگزاری نمايشگاه‌ در خارج از ايران خوب است ولي باز هم اين معني‌اش ايران نيست. لااقل حالا به نظرم مي‌رسد کاش مي‌شد خود اين‌ها مي‌توانستند بروند ايران را از نزديک ببينند. يعني امکان سفرمي‌داشتند و خوب مسافرت کردن به ايران برای اين‌ها فعلأ خيلي تابوی ايمن نبودن دارد. اين را چه کارش مي‌شود کرد؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار