توليد معلول جسمي

قوانين جزای اسلامي در جمهوری اسلامي که عمدتأ از طريق اجرای حدود اعمال مي‌شوند به هر پشتوانه‌ی اجتماعي يا هر انتظار اجتماعي که انجام مي‌شوند اما خودشان دارند قوانين جمهوری اسلامي را به چالش مي‌کشند. آدم مي‌ماند که چطور يک سيستم خودش بر عليه خودش وارد کارزار مي‌شود.

قوانين ايران برای کساني که مي‌خواهند با هم ازدواج کنند چند آزمايش پزشکي را لازم الاجرا کرده، مثل اعتياد. از جنبه‌ی استخدامي هم بعضي از اين آزمايش‌ها بايد انجام بشوند تا اداره‌ای که مي‌خواهد يک نفر را استخدام کند يک شمايي از وضع کارمند آينده‌اش داشته باشد.

حالا برای پيشگيری از معلوليت‌ها هم کم‌کم و با فشار مراکز بهداشتي و سازمان بهزيستي دارند آزمايش‌های ژنتيکي را برای آن‌هايي که سابقه‌ی معلوليت در خانواده‌شان هست اجباری مي‌کنند.

معلولان دوران جنگ هم که همينطور هم خودشان گرفتارند و هم حکومت نمي‌داند بايد برای‌شان چه کار کند. همه چيز را هم که نمي‌شود با پول حل کرد.

حالا احکام جزايي هم دارد آدم معلول به جامعه تزريق مي‌کند. آخر يکي نيست به اين حضرات بگويد که وقتي ضابطان قضايي در جمهوری اسلامي خودشان هتک حرمت مي‌کنند به آدمي که به آن‌ها پناه آورده، يا وقتي يک مسئول دولتي را مي‌گيرند به مناسبت مشکلات مالي خوب مردم تنگدست که نمي‌توانند جبران بي مسئوليتي اهل حکومت را به دوش بکشند.

دست يا انگشتان يک مجرمي را که از زور بدبختي رفته دزدی کرده يا از زور مشکلات اجتماعي دست به کار خلاف قانون يا عرف زده را مي‌برند بعد معلوم نيست اين آدم معلول چطور بايد منبعد نان خودش را دربياورد؟

آدم‌ واقعأ متعجب مي‌شود که اين ياسين‌هايي که به گوش خود اهل حکومت مي‌خوانند و اثر نمي‌کند و هر سال يکي را علم مي‌کنند که رئيس يک جايي بوده و دزدی کرده خوب چه انتظاری دارند که مردم عادی که معطل نان شب مانده‌اند و دست‌شان به جايي بند نيست بشوند اولياء خدا؟

سازمان بهزيستي ايران در همين کمک کردن به معلولان مادرزادی دارد دست و پا مي‌زند و به جايي نمي‌رسد، بنياد جانبازان هم همين است، آنوقت حکومت که خودش به هر دوی اين مراکز بايد بودجه بدهد که شکم آدم‌های متقاضي کمک را سير کنند از آن طرف خودش آدم معلول توليد مي‌کند.

يعني اين آدمي که دزدی کرده نمي‌تواند بيگاری کند يا زمين جارو کند يا هزار کار ديگر که جزای جرمش اقتضاء مي‌کند الا اين که جزايش را با سربار کردنش به جامعه بدهند؟

لابد بعد از قطع دست دزد يا بايد او را به امان خدا رها کنند که معلوم نيست از کجا بتواند زندگي‌اش را بچرخاند يا برايش مستمری مي‌گذارند چون معلول است. بلکه هم بعد از قطع دست يا انگشت او را بيندازند زندان. از اين سه حالت که خارج نيست که؟

خوب يک آدم عليل را چطوری مي‌خواهند تبديلش کنند به آدم عبرت گرفته؟ واقعأ آدم مي‌ماند که اين قوانين جزايي از بس که بر مدار اعدام کردن به هر دليل استوار شده وقتي قرار است منعطف‌تر عمل کند خرابي‌شان از کشتن هم بدتر مي‌شود.

نظرات

پست‌های پرطرفدار