عکس و حرف

گفتم اگر نمي‌دانيد باقلاپلو يا قورمه سبزی را به انگليسي چطور مي‌نويسند برای‌تان نوشته‌اش را بگذارم ببينيد.


دوربين عکاسي‌ام را گرفتم. بلاخره. چون خدمات پس از فروش داشت بنابراين پول تعميرش را نگرفتند. عکسي که مي‌بينيد مربوط است به بعد از تحويل گرفتن دوربين.



اين دو تا مونيتوری که ملاحظه مي‌کنيد هر دو وصل هستند به يک کامپيوتر. آن يک کامپيوتر هم مربوط است به اينجانب.



يادتان هست که نوشته بودم کامپيوتر را همراه با جناب پلنگ صورتي تعمير کرديم؟ عکس‌ها مربوط است به مراحل تعمير.

دو تا مونيتور هم برای اين است که برای نگاه کردن به تصاوير سلولي بخصوص که چند تايي باشند اگر دو تا مونيتور نداشته باشيم مدام بايد تصوير را ببنديم و باز کنيم، لاجرم هر کدام‌مان به دو تا مونيتور نياز داريم.

اين اتومبيلي (که چه عرض کنم) داخلش را مي‌بينيد مال يکي از دوستانم هست، في‌الواقع خوزستاني‌ست. هر چقدر سعي کرديم با متانت مدل اتومبيل را بگوييم مي‌بينيم نمي‌شود برای همين هم بر اساس توافق با صاحب اتومبيل مي‌گوييم مدل اين خودرو 1983 قبل از ميلاد است. وجدانأ هيچ جوری به بعد از ميلاد نمي‌خورد. يک ماه پيش لوله‌ی بنزين ماشين پاره شده، فنر گازش هم يک جايي توی خيابان افتاده بنابراين طبيعي‌ست که روشن نشود. يک جوری راهش انداختيم. حالا که کار افتاده از بس که دود مي‌کرد فکر کرديم الان است که همسايه‌ها زنگ بزنند آتش نشاني. حالا از اين هفته چرخ عقب ماشين هم در شرف درآمدن است. صاحبش مي‌گويد ماشين مربوطه کم‌‌کم دارد تبديل مي‌شود به آلت قتاله. ماشين قبلي اينجانب هم در آخرين هنرنمايي‌اش صدای تراکتور مي‌داد و روزی که بردم به يک اسقاط فروش بفروشمش تا رسيدم به محل فروش از زور دود کردن توی خيابان چشم چشم را نمي‌ديد. 100 دلار فروختمش.

نظرات

پست‌های پرطرفدار