گرمای زيادی زود
اينجا تابستون شده، يه جورايي دو روزه افتضاح شده. انتظار اين گرما رو حداقل برای دو ماه ديگه داشتيم ولي انگار امسال قراره تابستون دهن همه رو از دو ماه زودتر مورد عنايت قرار بده. سه هفته پيش با دوستای هميشگي رفتيم گلد کؤست برای شنا در سواحل اقيانوس آرام. ديروز رفتيم خونه ی يکي از همون دوستان جهت تشريف بردن به استخر. چه افتضاحي بود از سر و صدا. آخر سر فکر کرديم همسايه ها از سر و صدا ميرن پليس رو خبر مي کنن. اما ظاهرأ تحملشون زيادتر از تصور ما بوده. امروز هم که در معيت دختر گرامي رفتيم مدرسه شون که در جشن هفتاد سالگي مدرسه شرکت کنيم. فردا هم بايد در آزمايشگاه حضور بهم برسانم برای مقداری کار تراکتور وار. استاد محترم بعد از سه چهار هفته برگشته، هم من هزار تا عريضه دارم هم ايشون احتمالأ بعد از کنفرانس سرش خلوت تره، کلي جای دشمنتون خالي حرف برای گفتن داريم. هفته ی پيش اينجا بارون مي اومد. توی اتوبان راه بندون بود من هم مونده بودم. يک وانت پر از ابزار و وسايل پيمانکاری صاف اومد زد چراغ راهنمای ماشين محترممون رو شکست، يک کمي هم کنار چراغ رو فرو برد. حالا يک گرفتاری هم اضافه شده که بايد ماشين رو ببريم برای تعمير، دو سه روزی پياده روی کنيم، تازه اگر همون دو سه روزه ماشين رو بده
نظرات