دلشوره های وطني
گرفتار شدم از بس که حرص مي خورم در ايران چه خبر شده. گرفتاری بگير و ببند دوستان و همکاران روزنامه نگار، نگراني از اينکه اوضاع مردم عادی که نه علاقه ای به سياست ندارند و نه اصولأ کسي اونها رو بجز مواقع رأی دادن تحويل مي گيره همه و همه يک جوری روی هم تلنبار شدن و هيچ راهي برای خلاص شدن ازشون پيدا نمي کنم. با وجود اينکه اونقدر از ايران دورم که به راحتي امکان چشم بستن به روی اتفاقات اونجا رو دارم اما شب ها از فرط فکر کردن به اوضاع درهم و برهم ايران خوابم نمي بره و تقريبأ صبح ها خسته و عصبي هستم. هر بار هم تلفني با فاميل و دوستان در ايران حرف مي زنم عصبي تر مي شم، آدم مي بينه تفاوت زندگي در اينجا و اونجا رو اونوقت خودش روی اعصاب خودش راه مي ره

نظرات

پست‌های پرطرفدار