لانتوری؛ حمید هامون دهه 90


رضا درمیشیان را با "عصبانی نیستم" بیشتر می‌شناسیم؛ فیلمی پر از استعاره که حتی اگر مخاطبش ایرانی باشد ولی چیز زیادی درباره تاریخ معاصر ایران نداند درک محتوای آن دشوار است. لانتوری از این جنبه برای مخاطبان دریافتنی‌تر است. اما فیلم را باید مشق درمیشیان در دهه 90 در مقابل درس داریوش مهرجویی دهه 70 قلمداد کرد.
  

لانتوری داستان تغییرات اجتماعی طبقه متوسط ایران در فاصله دو دهه است. طبقه متوسط که در دهه 70 موتور تفکر اجتماعی بود حالا موتور وحشت اجتماعی‌ست. هامون جای خود را به پاشا داده است. 

هسته اصلی داستان لانتوری را وقتی پیدا می‌کنیم که این جملات را از زبان ملک ک. یکی از افراد گروه یا "تیم"‌ زورگیرهای خیابانی می‌شنویم: "ما واقعن نمی‌دونستیم از کی و چی داریم می‌دزدیم. نه من ر. دال نمی‌شناسم ... میم کاف هم نمی‌شناسم. ما اصلن روحمون خبر نداشته ... بعدن فهمیدیم اینا مفسد اقتصادی و اختلاس‌گر و این داستانا بودن. ما اصن دنبال این قضایا نبودیم. ما دنبال پولشون بودیم، برامونم مهم این بود که خدا رو شکر همه‌شونم مشکل زن دارن". 


درمیشیان می‌گوید ظاهر قضیه این است که در دهه 90 مفسد اقتصادی و اختلاس‌گر از چنان موقعیتی برخوردارند که شان یک گروه قمه به دست برای دستبرد زدن به آن‌ها کفایت نمی‌کند. در این جملات اگر به جای مفسد اقتصادی و اختلاس‌گر بگذارید فرماندار، مدیرکل و امثال آن‌ها آنوقت معنای جملات فرق می‌کند. طعنه لانتوری این است که دستبرد زدن به همه مردم مجازات دارد اما برای دستبرد زدن به مفسد اقتصادی و اختلاس‌گر باید مجوز هم داشت. مفسد و اختلاس‌گر موقعیت‌های ویژه‌ای دارند. مهرجویی همین نگاه را در گفتگوی حمید هامون ( بازی خسرو شکیبایی) و رئیس اداره‌اش (با بازی امرالله صابری) در دفتر کار رئیس نشان می‌دهد. رئیس در حال رتق و فتق معامله با آلمانی‌هاست و به کارمندش می‌‌گوید امور جهان از اقتصاد می‌گذرد نه از فلسفه. 

لانتوری بر خلاف هامون زبان مردمی‌تری دارد و به جای بیان فلسفی هامون در مورد تفاوت‌های طبقاتی، بیان مردم کوچه و خیابان را می‌گذارد و می‌گوید حاصل این تفاوت طبقاتی ظهور بزهکاران اجتماعی‌ست. درمیشیان تفاوت طبقاتی را با یک گروه زورگیری خیابانی نشان می‌دهد. اعضای گروه عبارتند از ملک ک (با بازی مهدی کوشکی)، فرزانه پ (بارون) (با بازی باران کوثری)، پاشا ع (با بازی نوید محمدزاده)، و بهرام الف (با بازی بهرام افشاری). 


درمیشیان در جریان فیلم آرام آرام پاشا، سردسته زورگیرها، را بشکل حمید هامون درمی‌آورد. اولین برخورد پاشا با مریم فرنامی ( با بازی مریم پالیزبان) در یک کتابفروشی رخ می‌دهد. سابقه خانوادگی او هم چیزی شبیه به حمید هامون است. هر دو کسی را ندارند و هر دو با زنانی آشنا شده‌اند که از نظر اجتماعی در شرایط مرفه‌تری هستند. نزدیک‌ترین شباهت لانتوری و هامون صحنه‌ای‌ست که پاشا و مریم در یک قهوه‌خانه سنتی نشسته‌اند، گپ می‌زنند و می‌خندند. حمید هامون و مهشید (با بازی بیتا فرهی) نیز در یک قهوه‌خانه سنتی نشسته بودند و گپ می‌زدند و می‌خندیدند. درمیشیان به سبک مهرجویی حضور در قهوه‌خانه را نشانه‌ای از تفاوت فرهنگی پاشا و هامون با مریم و مهشید معرفی می‌کند. 



گفتگوهای میان هامون و مهشید در درون خودروی در حال حرکت همگی همان‌هاست که در هامون دیده‌ایم. مهشید به دنبال عرفان شرقی‌ست که با آن روح خود را متعالی کند. مریم هم بدون این که شغلش ایجاب کند بدنبال رضایت گرفتن از خانواده‌های مقتولین است. عرفان دهه 70 مهشید حالا با مریم در دهه 90 زمینی شده ولی آنچه در مرکز توجه هر دو قرار دارد به دور از واقعیات اجتماعی‌ست. نه عرفان و شمع روشن کردن‌های مهشید شباهتی به واقعیات طبقه او دارد، نه جلب رضایت گرفتن مریم از خانواده‌های مقتولین شباهتی به واقعیات طبقه او. 


صحنه ضجه زدن پاشا در پرورشگاه همان صحنه ضجه زدن حمید هامون در خانه مادربزرگش است. هر دو مستاصل از دست نیافتن به عشق زندگی‌شان هستند. حمید هامون اسلحه برمی‌دارد و از یک ساختمان نیمه ساز روبروی خانه مهشید به او شلیک می‌کند. پاشا با اسید به مریم حمله می‌کند. لانتوری می‌‌گوید دو دهه پس از آن که فاصله طبقاتی در جامعه ایرانی حمید هامون را با اسلحه بطرف مهشید روانه کرد حالا همان جامعه با فاصله طبقاتی عمیق‌تر پاشا را با اسید بطرف مریم روانه می‌کند. سوال فلسفی حمید هامون این بود که چرا ابراهیم، پدر ایمان، دست به کشتن اسماعیل، پسرش زد. سوال فلسفی پاشا این است که چرا جامعه دینی گروه‌های فرودست جامعه را برای برخورداری از رفاه نادیده می‌گیرد. درمیشیان حرف‌های غامض مهرجویی را به زبان ساده می‌زند.
 
پیام اجتماعی لانتوری این است که جامعه ناگزیر است فاصله طبقاتی را بعنوان یک نقیصه و عامل بزهکاری برسمیت بشناسد. نجات از این شرایط نیز با خود طبقه متوسط است. وقتی مریم از قصاص پاشا می‌گذرد مثل این است که مهشید حمید هامون را از غرق شدن در دریا نجات داده است. هامون دهه 70 نجات داده نشد و پاشا به جای او میدان‌دار دهه 90 شد. حالا باید پاشا را نجات داد تا یکی تازه‌تر بعد از خود خلق نکند.    




************
این مجموعه نقد بمناسبت برگزاری ششمین جشنواره فیلم‌های ایرانی استرالیا (IFFA) نوشته شده است. جشنواره فیلم‌های ایرانی استرالیا از روز 20 اکتبر تا 13 نوامبر 2016 در شهرهای بریزبن، ملبورن، ادلید، پرث، کنبرا و سیدنی برگزار می‌شود.    




   

نظرات

پست‌های پرطرفدار